وقتی بعد از سرفصل 25 دسامبر سال گذشته تا به امروز به پروسه تحولات جابجایی مجاهدین از قرارگاه اشرف به کمپ لیبرتی نگاه کنیم درخواهیم یافت که؛ علیرغم موافقت مجاهدین با طرح مزبور و اعلام آمادگی آنها برای انتقال اولین گروه از ساکنین اشرف به کمپ لیبرتی نه تنها هیچ پیشرفتی حاصل نشده است بلکه مجاهدین با تمام ظرفیت شان در تلاش اند که مانع اجرای این طرح بشوند به نحوی که شعار "نه، برای جابجایی" و "ما به یک زندان جابجا نمی شویم" به حرف اول و آخر آنها تبدیل شده است.
اگر به حرفهای مجاهدین که توسط حامیان سیاسی شان به زبان رانده میشود گوش کنیم. آدمی شاید از شنیدن این همه حرف های تکراری و مبالغه آمیز که تماما بر پایه فریبکاری سیاسی استوار است سرسام بگیرد.
"آنها نباید از اشرف جابجا شوند.
این طرح هیچ تضمینی برای امنیت مجاهدین ندارد و در مورد تخلیه قرارگاه اشرف با ما مشورت نشده است.
علت کاهش مساحت لیبرتی به 5/1 درصد چیست؟
هدف عراقی ها تبدیل لیبرتی به زندان است.
آنها میخواهند یک دیوار مشابه دیوار برلین در لیبرتی ایجاد کنند.
عراق میخواهد لیبرتی را به اردوگاه اسرا تبدیل کند.
مالکی میخواهد مجاهدین را به ایران برگرداند."
و اما جدید ترین حرفی هم که شنیده شد از زبان آقای استیو کوهن نماینده کنگره آمریکا خطاب به دبیر کل ملل متحد، آقای بان کی مون بود که گفته بود: هیچ چیز نباید مانع این بشود که کمیساریای عالی، کار پناهندگان در اشرف و یا در محل سابق آمریکائیان – تیف – را شروع نکند. آقای کوهن یادآوری میکند که ارتش آمریکا نیز در همین محل با ساکنین اشرف مصاحبه کرده بود.
و ترس مجاهدین از مصاحبه آقای نوری المالکی با رسانه های ایران که در نامه کمیته بین المللی حقوق دانان در اروپا و آمریکا خطاب به آقای بان کی مون انعکاس داده شده است.
ولی در ورای همه اینها، آنچه که مجاهدین و حامیان سیاسی شان از یک سو افسوس آن را می خورند و از سوی دیگر به آن دلخوش کرده اند این است که:
اگر در لیست گروههای تروریستی آمریکا نبودیم اکنون خیلی از کشورها ما را بعنوان پناهنده قبول داشتند و حداقل دولت آقای مالکی و ایران ما را به چشم یک تروریست نگاه نمی کردند.
و امید به اینکه: اگر در انتخابات آتی ریاست جمهوری آمریکا، جمهوری خواهان پیروز شوند، و اگر تحریم های بانک مرکزی و نفت ایران توسط آمریکا محقق شود و اگر…
نتیجه اینکه مجاهدین در اشکال گوناگون و به زبانهای مختلف؛ گاه با فرهنگ التماس و گاه از موضع حق بجانب تنها خواستار یک چیز هستند و آن هم اینکه آمریکا از مجاهدین حمایت کرده و آنها را زیر چتر سیاسی و نظامی خود بگیرد.
و اینجاست که باید به مجاهدین گفت: شما از گندم ری نخواهید خورد.
اما از نگاه دیگر و در ورای همه فریبکاری های سیاسی و بکارگیری لابی های رنگارنگ از اروپا و آمریکا گرفته تا افغانستان و تونس این سوال در ذهن هر انسانی که علاقمند به حل مسالمت آمیز این بحران است، تداعی میشود که مجاهدین چکار میکنند و تا کجا میخواهند در این مسیر بحران آفرینی کنند، سوالی که میتواند از منظر و دیدگاههای مختلف پاسخ های متفاوتی را به همراه داشته باشد ولی آنچه که در این میان زشت و ناپسندیده است اینکه ؛ مجاهدین اساسا توجهی به وجه انسانی قضیه نداشته و هیچ احترامی به شعور، اراده و تصمیم ساکنین گرفتار در قرارگاه اشرف قائل نیستند و به آنها همچنان بعنوان یک وسیله در راه تحقق اهدافشان نگاه میکنند.
متفکر و نویسنده فقید انگلیسی ویرجینیا وولف میگوید: " حتی بدترین انسانها نیز حق انتخاب دارند و اصولا با این جور چیزهاست که انسانیت معنای خود را باز می یابد ".
حال دعوای ما هم با مجاهدین در این مرحله دقیقا سر همین موضوع و وجه انسانی قضیه است و باز باید این سوال را از مجاهدین کرد که در دنیای متمدن امروزی جایگاه واقعی شما کجاست؟
و آیا میشود با آدم ها صرفا با یک نگاه ابزاری و از دیدگاه فرقه ای تنظیم رابطه کرد؟ و آنها را وسیله برای رسیدن به هدف مورد سواستفاده قرار داد؟
آیا تجربه بیش از سی سالی که از اعلام نبرد مسلحانه علیه دولت جمهوری اسلامی و بیش از 16 سالی که از "انقلاب ایدئولوژیک" میگذرد کافی نیست تا به راهی که رفته اید نگاهی انداخته و آنرا به نقد بکشید؟
اگر با معیارهای کلاسیک و روانشناختی امروز بخواهیم ساختار سیاسی و ایدئولوژی مجاهدین را تجزیه و تحلیل کرده و آنرا بشناسیم طبیعتا مجاهدین در کادر گروههای فرقه ای که من آنرا یک گروه فرقه ای سیاسی – مذهبی می نامم دسته بندی میشوند و آنچه که ما را بدور از هرگونه تعصبات شخصی و گروهی به این امر بدیهی میرساند ساختار تشکیلاتی و عملکرد رهبری مجاهدین با کلیه عوامل کنترلی اش طی سی سال گذشته است.
خشونت ورزی و تروریزم در استراتژی و فرقه گرایی در ساختار ایدئولوژیکی و تشکیلاتی مجاهدین باعث شده است که آنها در دنیای مدرن امروزی جایی نداشته باشند. چرا که دیدگاههای یک سویه و غیر منطقی و مناسبات رادیکال و خشن در درون تشکیلات و تنها به رسمیت شناختن رنگ های سیاه و سفید، محصول فکر التقاطی رهبری مجاهدین در قالب یک فرقه است که رسیدن به قدرت سیاسی در ایران به هر قیمت هدف غایی او را تشکیل میدهد. نظر و دیدگاهی که در دنیای متمدن امروزی مطرود بوده جایی ندارد. بنابراین طبیعی است که مجاهدین خطرناک ترین پدیده و جدی ترین تهدید برای جامعه ایران امروز نیز محسوب شوند. ولی در این میان آنچه را که باید ما مد نظر قرار بدهیم این است که به هر طریق ممکن به انسانهایی کمک کنیم که بیش از سه دهه است که اسیر یک گروه فرقه ای خطرناک شده اند هرچند حتی در مقاطعی خود قربانی نیز بخواهد این کمک ها را پس بزند.