چند نکته درباره پیام ۱۲ اردیبهشت رجوی

حرف های رجوی در ۱۲ اردیبهشت که از تلویزیون سازمان پخش شد، صرفنظر از ضرورتی که در این شرایط و مشخصا برای سر هم آوردن اوضاع متزلزل و نابسامان روحی و روانی اعضای سازمان داشت حاوی نکاتی است که سوای جدی تلقی کردن و نکردن برخی آنها از جمله تهدیدات بالقوه سازمان ملل و … به اجمال به آنها اشاره می شود. ۱- اینکه رجوی به اذعان و اعتراف خودش از تمامی اهرم ها و قابلیت های موجود بین المللی از جمله سازمان ملل، نهادهای حقوق بشری، کمیساریای عالی پناهندگان، صلیب سرخ جهانی و … و حتی نقش و جایگاه آمریکا در این میان به صورت کاملا ابزاری و تا آنجا که هدف های او را همسویی و دنبال کند، استفاده نموده و هر کجا هم که زاویه ای ایجاد شد به قول خودش از آنها عبور می کند و می رود دنبال روش های فرقه ای از جمله آنچه در جریان ۱۷ ژوئن سال ۲۰۰۳ در فرانسه و دهها مورد دیگر انجام داد. رجوی این رویکرد را به اذعان خودش تحت عنوان عدالت و قانون قطره ای تئوریزه کرد و آشکار گفت که از اساس همچون گذشته به موجودیت و موضوعیت چنین نهادهایی در دنیا اعتقاد ندارد. ۲- برای رجوی اینکه چند روزی تاریخ ضرب الاجل پایان آوریل دولت عراق جهت تخلیه کامل اشرف به تعویق بیفتد، خیلی حائز اهمیت است. چنانچه این بار نیز این تأخیر اجتناب ناپذیر چند روز و چند هفته را مستقیما گذاشت پای یک پیروزی بزرگ دیگر و آن را به مابقی کسانی که هنوز در اشرف هستند تبریک گفت. ماهیت فریبکارانه این شور و شعف وقتی روشن می شود که وی در همین پیام اساسا حرف از اشرفی نشان شدن اعضای سازمان می زند. به این معنی که بحث اشرف تمام شده است و آنگونه که از حرف های او می توان استنباط کرد او از این پس دیگر نیازی به واقعیت وجودی از دست رفته جایی به نام اشرف ندارد، چرا که از این پس هر کدام از اعضای او حقیقت اشرف را با خود حمل خواهند کرد. تأکید رجوی بر این جمله که من یک اشرفی هستم بر چنین مهمی دلالت دارد. حال سؤال اینجا است اگر فی الواقع رجوی به چنین درکی و انتقال آن به اعضای خود رسیده، دلیل این همه شور و شعف برای ماندن چند روز بیشتر در اشرف چیست؟ ۳- ظاهرا شکست تازه رجوی برای او آنقدر حائز اهمیت و دارای تأثیر درونی بوده که خود را ملزم به تئوریزه و توجیه قدم به قدم جابجایی و تخلیه نماید. و در هربار حضورش برای قوت بخشیدن و تعمیق این توجیهات، بیش از هر چیز روی فیل تازه بالا رفتن مدار مبارزه در سطح بین المللی مانور بدهد. دخیل بستن او به کمیساریای عالی پناهندگان و سازمان ملل و آمریکا و … هر چند توانسته باشد برای مدتی کوتاه تخلیه کامل اشرف و اخراج نهایی از عراق را به تعویق بیندازد، اما با این همه رجوی در ماهیت امر دریافته که این سازوکارها در نهایت نه تنها دردی از او درمان نخواهد کرد، که به ضد خودش تبدیل خواهند شد. به همین دلیل هم از حالا با گرا دادن فرآیند این تعاملات را نشانه روی و نشانه گذاری می کند. اینکه رجوی در پیام ۱۲ اردیبهشت می گوید مسئله اینها عدالت واقعی نیست و عدالت شان قطره ای است که اگر واقعی بود دادگاه انگلیس می بایست یقه جک استراو را بگیرد و او را به عنوان جانی علیه بشریت مثل نازی ها محاکمه کند، دقیقا بر چنین رویکرد فریبکارانه و فرجام آن تأکید دارد. رجوی با این نشانه گذاری ها از یک سو می خواهد سقف انتظارات خود را از اهرم های مورد اشاره بین المللی نشان بدهد، و از سوی دیگر پیشایش بر درگیری با آنها اذعان داشته باشد. ۴- آنچه مسلم اینکه در حال حاضر و سوای ضرورت توجیه و ماست مالی وضعیت موجود از سوی رجوی، بحث انطباق سازی اعضای باقیمانده با شرایط حاکم بر مکان ترانزیت نیز بسیار حائز اهمیت است. اما طنز قضیه این است که رجوی از یک سو ادعا می کند افراد او بالفعل یک موشک در حال پرتاب هستند و باید از آنها به عنوان یک تهدید جدی تحت عنوان من یک اشرفی هستم، هراس داشت. اما همزمان وقتی قرار است نق بزند و مرتب بیانیه صادر کند، روی کمبودها و بعد هم تهدید مار و افعی و … در ترانزیت مانور بدهد تا آنجا که اینگونه القا کند افراد او در اشرف در ناز و نعمت بوده اند و حالا توان تحمل شرایط ترانزیت را ندارند و بخاطر همین هم یکی یکی می افتند مریض می شوند. یا آنگونه که مریم ادعا می کند این شرایط حتی می تواند و توانسته به مرگ افراد او منتهی شود. ظاهرا در این شرایط تضاد بین واقعیت وجودی افراد رجوی با حقیقت آرمانی که او می خواهد آنقدر زیاد شده که او ناخواسته به ورطه تناقض گویی و بیرونی کردن این تضادها میل می کند. ۵- بحث انطباق پذیری برای رجوی از آنجا حائز اهمیت است که او در این مدت حداقلی توانسته تأثیر شکاف های حاصله از برداشته شدن نسبی محاق تشکیلاتی روی افرادش را بوضوح در ریزش هایی که در ترانزیت اتفاق می افتد و همچنین سمت و سوی روحی و روانی موجود افرادش در آنجا بخوبی درک و لمس کند. اصرار رجوی بر القای اینکه ترانزیت همان اوین است و ابداع شعار فتح اوین شبه اوین، بر این تضادها و بروز غیر قابل کنترل آن در ترانزیت تأکید دارد. رجوی با اضافه کردن پسوند اوین به ترانزیت این هدف را دنبال می کند تا به زعم خودش روحیه مقاومت و ایستادگی افرادش در اوین را زنده کند و به اصطلاح با این انطباق سازی مکانی از بروز جدی چالش ها و تضادهای فردی جلوگیری کند. رجوی فعلا مشغول دو نوع انطباق سازی است. یکی انطباق سازی ذهنی افرادش نسبت به شکست استراتژی حفظ و بقای اشرف که از طریق مرور پرونده افتضاحات سی و اندی سال گذشته اش و تبدیل آنها به فتوحات بزرگ دنبال می کند. و یکی انطباق سازی مکانی نسبت به شرایط ترانزیت و تبدیل آن به اوین تا بلکه بتواند از ریزش نیروهای اش در ترانزیت که حاصل بیرون زدن تضادهای حاصله از وضعیت موجود است، جلوگیری کند. ابداع واژه و ترکیباتی همچون بر هم زدن تعادل صنفی، تعادل اشرفی، من یک اشرفی هستم، و … به دایره واژگانی رجوی در راستای ضرورت های همین انطباق سازی توأمان قابل ارزیابی است. ۶- رجوی همیشه روی حفظ و بقای سازمان ولو به شکل کاملا نباتی به خودش خیلی بالیده و می بالد. به زعم او همین که توانسته بالشخصه چیزی به نام سازمان مجاهدین خلق را در طی دهه های گذشته با هر ماهیت و کارکردی حفظ کند، کار شاقی کرده و از این بابت چنانچه بارها و بارها از اعضا خواسته باید بابت نعمت وجودی او شاکر باشند. اهمیت موضوع برای رجوی به اندازه ای هست که بیش از نیمی از پیام اخیرش را به القا و تئوریزه و توجیه کردن این مهم بپردازد. اما با این حال او با تأکید بر اینکه در تمام این دوران از سوی اعضا به سمت جلو هل داده شده، از همین موجودیت نباتی و تا زمانی که بتواند با آن خود را بر باقیمانده سازمان تحمیل کند، دفاع خواهد کرد. آن منتی هم که رجوی بابت این حیات نباتی بر سر افراد می گذارد، از این جهت است که در روزهای مبادا مثل بعد از شکست عملیات فروغ به آنها بگوید دلیل شکست فروغ را بجای اشتباهات و انحرافات من در ابتلائات و وابستگی های خودتان جستجو کنید. اینکه رجوی مدام در هر پیام و بخصوص در این آخری روی شکست اضدادش برای نابود کردن کل سازمان و همین ماندگاری تأکید دارد، از این جهت است. او سهم واقعی خودش در این بقای نباتی را با اشاره به درس های تبیین جهان به عنوان دستاوردی کاملا شخصی یادآور و مورد تأکید قرار می دهد. چنانچه در ادامه یادآوری می کند یک نشانه گذاری توأمان ایدئولوژیکی، سیاسی و حالا هم تشکیلاتی که این روزها اضافه شده است. در یک کلام رجوی با تأکید مکرر روی اینکه؛ در تمام این سالها شما (به معنی تشکیلات، اعضا و افراد) به من گفتید بتاز … بتاز … من تاختم که اگر شما نمی گفتید من قدمی پیش نمی گذاشتم، آشکارا مسئولیت تمامی شکست ها و افتضاحات و عملکرد خفت بار و خائنانه گذشته را به گردن اعضا می اندازد. هم چنانچه بعد از شکست سی خرداد نیز به شکل رندانه ای با طرح این ادعا که از سوی بدنه تشکیلاتی زیر فشار بوده، دست به سلاح برده، کل مسئولیت ورود به سی خرداد را به گردن هواداران و بدنه تشکیلاتی اش انداخت. اما حقیقت این است که رجوی تا زمانی که بتواند از این افتضاحات، فتوحات بزرگ بسازد، کماکان افتخار همه این فتحوات مجازی مرهون رهبری بی بدیل ایشان خواهد بود، در غیر این صورت این بدنه تشکیلاتی است که باید مسئولیت افتضاحات رجوی را به عهده بگیرد.

خروج از نسخه موبایل