بعد از اینکه بنیانگذران سازمان بر اثر ایستادگی و مقاومت خودشان در بیدادگاههای رژیم شاه اعدام شدند و رجوی به سبب دو وِیژگی بارز و شاخصی که داشت یعنی قدرت طلبی و هوسرانی توانست رهبری این سازمان را برباید. در اینجا مروری می کنیم به کارنامه سیاه و سراسر خیانت باری که رجوی تا به امروز داشته است. یکم:
همانطور که همگان می دانند رجوی بر اثر لو دادن و خیانت به رهبران این سازمان اعدام نشد و بعدش هم که انقلاب مردم ایران در بیست و دو بهمن سال پنجاه و هفت پیروز شد و ایشان به همت همین مردم از زندان شاه آزاد شدند و خود را رهبری این سازمان اعلام کردند و در این راستا برای رسیدن به مطامع شیطانی خودش و ارضای قدرت طلبی اش نه تنها با زیر پا گذاشتن اصول سازمان و یا بعضا صد و هشتاد درجه تغییر دادن این اصول که توسط بنیانگذاران این سازمان جهت مبارزه با رژیم شاه تدوین شده بود سعی کرد رهبری این سازمان را از حالت جمعی بودن در بیاورد و منحصر به فرد خودش کند بلکه این سازمان را به شکل یک فرقه و یک باند مافیایی و تروریستی در آورد که دیگر نه تنها یک سازمان انقلابی که تکیه اش به مردم باشد نبود بلکه با تکیه به قدرتهای خارجی و سرویسهای امنیتی غربی عملا در مقابل مردمی که به دروغ سنگ حمایت از آنان را به سینه می زد ایستاد.بله رجوی با خیانت به رهبری این سازمان کارنامه خیانت بارش را آغاز نمود. دوم:
بعد از اینکه رجوی بر اثر ویژگی قدرت طلبی اش و فقدان رهبری این سازمان خودش را به عنوان رهبر این سازمان به دیگر اعضای سازمان غالب کرد با تبلیغات دروغین اعلام کرد که ما اسلام انقلابی و بردبار را نمایندگی می کنیم و ضد امپریالیستی و حامی خلق قهرمان هستیم و خلاصه با این قبیل شعارهای پر زرق و برق توانست آنموقع تعدادی از جوانان پر شوری مثل مرا بفریبد و بقول معروف یک رشد بادکنکی کرد و به همین دلیل امر بر رجوی مشتبه شد و احساس قدرت نمود.لذا در سی خرداد سال شصت بطور خودسرانه و ابلهانه اعلام مبارزه مسلحانه نمود و این تصمیم کودکانه را هنگامی گرفت که نیروهای بخت برگشته نه تنها هیچ اطلاعی و نقشی در این تصمیم گیری نداشتند بلکه هیچگونه آمادگی برای اعلام این فاز از طرف رجوی را نداشتند و در واقع نیروها را بی دفاع وارد قتلگاه کرده و در مقابل حکومت قرار داد و بعدش خودش هم فرار را بر قرار ترجیح داد و به فرانسه گریخت.بله بدینوسیله بعد از ربودن رهبری این سازمان و به دم تیغ فرستادن و آواره کردن نیروهای بی دفاع خیانتش به نیروها را کلیک زد. سوم:
بعد از فرار به پاریس رجوی با را ه اندازی شورای به اصطلاح ملی مقاومت و ازدواج سیاسی بقول خودش با دختر آقای بنی صدر و با وعده و وعیدهای دروغین که رژیم شش ماهه سرنگون می شود توانست عده ای را دور خودش جمع کند و بدینوسیله می خواست آن افتضاح فرارش از ایران و بی دفاع گذاشتن نیروها و شکست خودش را بپوشاند ولی دیری نپائید که دست رجوی رو شد و همه ی کسانی را که دور خودش تحت عنوان شورای ملی مقاومت جمع کرده بود پراکنده شدند از جمله آقای بنی صدر و قاسملو و این هم خیانتی بود که به شورائی ها کرد که اکنون فقط نامی ازش باقی مانده و افرادش همه از نفرات سازمان هستند. چهارم:
بعد از این شکست فضاحت بار و رو شدن دست رجوی و آشکار و بر ملا گشتن دروغهای رجوی از آنجائیکه موجودیتش را در خطر می دید لذا اینبار سعی کرد با راه اندازی ازدواج ایدئولوژیکی و در آوردن مریم از چنگ مهدی ابریشم چی و انحلال دفتر سیاسی سازمان خودش را رهبر بلا منازعه و بقول خودش رهبر عقیدتی اعلام کند و همه شکست های پی در پی را که تا کنون متحمل شده را به گردن دفتر سیاسی بیندازد و خودش را بی گناه و پاک معصوم جلوه دهد و بدینوسیله خیانتش را به نفرات رده بالای سازمان شروع کرد. پنجم:
اما رجوی که عطش قدرت طلبی هایش که با این چیزها بر طرف نمی شد لذا تصمیم گرفت با صدام که دشمن مردم ایران بود قرارداد صلح امضاء کند و بعدش هم برای مزدوری به عراق رفت تا بدینوسیله خیانت به مردم را آغاز کند و اوج این خیانت به مردم ایران هم شرکت در جنگ ایران وعراق به نفع صدام و کشتن سربازان بی گناه در مرز ایران و عراق تحت عنوان عملیات سرنگونی بود وباز اوج این خیانتها به مردم ایران تحت عنوان عملیات سرنگونی عملیات به اصطلاح فروغ جاویدان که بهتر است بگوییم دروغ جاویدان بود که منجر به کشته و مفقود شدن هزاران تن گشت و رجوی در این به اصطلاح عملیات شکست نظامی سختی را متحمل شد و مسئولیت این شکست هم به عهده خودش بود چون خودش را فرمانده کل به اصطلاح ارتش آزادی بخش که چیزی جز یک نیروی کوچک پارتیزانی نبود که در خدمت و مزدوری صدام در آمده بود و مردم ایران هیچگاه این خیانت رجوی را فراموش نمی کنند. ششم:
بعد شکست نظامی فضاحت بار رجوی در جنگ و اوج گرفتن نا رضایتی بین نیروها در سازمان و ریزش نیروها رجوی باز موجودیتش را در خطر دید لذا این بار در سلسله خیانت هایش سراغ خیانت به کانون خانواده رفت و با راه اندازی خیمه شب بازی تحت عنوان انقلاب ایدئولوژیکی همه را وادار به طلاق اجباری نمود و بچه های خردسال را آواره خارج کشور نمود و همه عشق و عاطفه را در افراد کشت و گفت همه باید به من و مریم عشق بورزند و مریم هم اعلام کرد خانواده کانون فساد هست و یا مهدی ابریشم چی شوهر سابقش هم گفت کانون خانواده را باید منفجر کرد و بدتر از همه شان خود رجوی خانواده های شریف و محترم قربانیان را مزدور خطاب کرد و از ملاقات شان با عزیزان گرفتارشان در این قلعه جلوگیری میکند و هنوز بعد نزدیک به سه سال که در جلوی درب این قلعه در تحصن بسر می برند موفق به دیدار با عزیزانشان نشده اند و سران فرقه و بویژه رجوی ها از این امر جلوگیری کرده و مانع تراشی می کنند بله این هم یکی دیگر از سلسله خیانتهای رجوی خائن هست که هیچگاه مردم ایران نه تنها فراموشش نمی کنند بلکه هرگز رجوی را بخاطر این حق کشی نمی بخشند. هفتم:
از جمله دیگر خیانتهای رجوی می توان به خیانتش به مردم شریف عراق اشاره کرد که این خیانت ها با غصب مزارع کشاورزی مردم شریف و زحمتکش استان دیالی شروع شد تا به آنجا پیش رفت که وقتی در جنگ اول خلیج که صدام وارد خاک کویت شده بود و داشت سقوط می کرد و رجوی دید با سقوط صدام و از دست دادن این تکیه گاه اصلی خودش موجودیت خودش و اندیشه پوشالی فرقه گرایانه اش نیز به خطر می افتد لذا به یاری صدام این پدر خوانده خودش شتافت و در این راستا در کردکشی و سرکوب شیعیان جنوب عراق شرکت کرد و خلاصه بدینوسیله خیانتش را به مردم عراق شروع کرد و مورد خشم و نفرت مردم عراق قرار گرفت طوری که مردم عراق از مجاهدین خلق تحت عنوان مزاحمین خلق نام می برند. هشتم:
یکی دیگر از فرازهای کارنامه سیاه و خیانت بار رجوی خیانت به گروههای سیاسی هست زیرا رجوی با تبدیل کردن سازمان مجاهدین به سازمان مسعود و مریم و تبدیل شدن از یک سازمان انقلابی و سیاسی و مردمی که تکیه اش به مردمش هست به یک فرقه مذهبی خطرناک و یک باند مافیای و تروریستی که تکیه اش به قدرت های خارجی است و در خدمت سرویس های اطلاعاتی و امنیتی غربی قرار دارد و نه تنها مردمی نیست بلکه در مقابل و برعلیه مردمی که به دروغ سنگ حمایت از آنان را به سینه می زند ایستاده است و بعد ش هم با کمال وقاحت و پر روئی خودش را نه تنها آلتر ناتیو بلکه تنها آلتر ناتیو می داند و در این راستا زیراب همه گروههای سیاسی را می زند و سعی می کند مردم را در مقابل آنان قرار دهد که البته در این زمینه هم شکست خورده ورا ه به جائی نبرده است. این مختصری از سلسله خیانت های رجوی بود که بیان کردم تا خوانندگان عزیز را با گوشه ای از کار نامه سراسر خیانت و جنایت و سیاه رجوی آشنا کنم و در پایان باید عرض کنم که علی رغم همه این خیانت هایی که رجوی مرتکب شد تا بقای خودش را تضمین کند نه تنها چنین نشد بلکه به نابودی خودش و اندیشه کثیفش سرعت بیشتری بخشید و لذا همگان شاهد هستند که بعد سقوط صدام که تکیه گاه اصلی رجوی بود دیگر این فرقه هم با شتاب وصف ناپذیری به سمت دره نابودی میرود و در این راستا دیدیم که علی رغم همه دست و پا زدن هایش نتوانست جلوی نابودیش را بگیرد و باز همه شاهد هستند که چطور بعد سقوط صدام سعی کرد خودش را به آمریکا آویزان کند و به صورت اپوزیسیون دولت عراق عمل می کرد اما ابتدا مجبور شد سلاح را ترک کند و بعدش هم علی رغم همه تلاش ها و دست و پا زدن ها و به کشتن دادن عده ای بی گناه از قربانیان گرفتار در قلعه اشرف که آنان را بی دفاع در مقابل ارتش عراق قرار داد تا ضحاک وار از خون آنها بمکد و به حیات ننگین و خائنانه اش ادامه دهد و همچنین در این راستا بود که چون دیگر از ارباب جدیدش یعنی آمریکا نا امید گشته بود سعی کرد که تا مقامات سازمان ملل و نماینده این سازمان در عراق را متقاعد کند تا اشرف را حفط کند که خوشبختانه نه تنها نتوانست مقامات دست اندر کار این جابجائی را در عراق بفریبد بلکه آنان اصلا سران فرقه را طرف حساب قرار نمی دهند و سران فرقه و بطور خاص رجوی ها از این بابت مستمرا به سوز و گداز می پردازند از جمله همین تازگی ها که جناب آقای مارتین کوبلر به ایران رفته تا با خانواده های قربانیان گرفتار در این قلعه دیدار و گفتگو نماید سران فرقه به سوز و گداز پرداخته اند. ولی با وجود همه اینها اکنون مجبور به ترک خاک شده است و اکنون علی رغم انواع و اقسام بهانه تراشی ها مطلع شدیم که پنجمین گروه چهارصد نفره به کمپ موقت ترانزیت رفتند و می رود تا با بسته شدن این قلعه بساط فرقه گرائی رجوی هم از عراق برچیده شود و رجوی هم علی رغم این کارنامه سیاه و ننگینش که سعی کرد خودش را حفظ کند آخرش به سوراخ موش خزیده تا خودش را حفظ کند اما همانطور که پدر خوانده اش صدام را از سوراخ موش بیرون کشیدند ایشان هم حتما چنین سرنوشتی خواهد داشت و او را از این سرنوشت گریزی نیست. به امید آنروز
و به امید آزادی همه اسیران گرفتار در قلعه اشرف