چشم روشنی به خانواده محمدی
سماجت و اصرار پدر و مادر خانواده برای اعزام به اشرف در دو سال گذشته قابل تحسین بود ولی بیماری آنان خود مشکلی بود که ما را نگران می کرد که آنان نتوانند شرایط سخت مسیر و تحمل گرمای عراق را نمایند.
ولی عشق دیدار به فرزند و اصرار آنها , ما را تسلیم خواسته های آنان کرد و تاکنون بارها به میل و خواست خودشان به مقابل درب اشرف اعزام شدند و روزها در اشتیاق یک لحظه دیدار پسرش پشت سیاج ها ایستاده و برای فرزندش پیام می فرستاد ولی فرماندهان اشرف به دستور رجوی پلید آنان را سنگ باران نمودند و سعی داشتند با پخش انواع پارازیت مانع این ارتباطات عاطفی شوند ولی عزم جزم خانواده ها برای آزادی فرزندانشان باعث گشته است که هرگز آنان ناامید نشوند و علی رغم همه مشکلات بارها و بارها به کارشان ادامه دهند تا بالاخره پیامشان را به گوش عزیزان شان برسانند و آنها نیز با این رابطه عاطفی بتوانند به خود آیند و تصمیم جدی برای آزادی خود از جهنم رجوی بگیرند.
به شکرانه الهی با خبر شدیم که آقای مجید محمدی اسیر فرقه رجوی طی تماس تلفنی از بغداد با خانواده اش خبر فرار و رهائیش از این جهنم را داده است که موجب مسرت و شادی اعضای خانواده گشته و با پخش گل و شیرینی، رهائی پسرش را از دست رجوی های ملعون در منزل جشن گرفتند.
وقتی از آقای نعمت الله محمدی پدر اسیر رها شده مجید محمدی سئوال شد که چه احساسی از آزادی پسرت داری گفت اولا از خدا می خواهم که موجبات آزادی همه اسرای اشرف را فراهم سازد و رجوی را به سزای اعمالش برساند.
ثانیا در آخرین زیارت به مشهد مقدس از امام رضا (ع) خواستم که تا به فرزندم کمک کند تا قبل از این که ناچار به تسلیم شود به خود آید و از این فرقه کثیف اعلام برائت کند که دعای من مستجاب شد.
خانم محمدی نیز که مدتها از فراغ و دوری پسرش از بیماری قلبی رنج می برد سرحالتر از همیشه با ابراز خوشحالی غیر قابل وصف و ضمن قدردانی از افشاگری و کمک افراد بازگشته، از خدای بزرگ می خواست که همه اسرای دست رجوی هر چه زودتر رها شده تا قلب همه پدر و مادر و بستگان چشم انتظار این افراد شاد شود تا درد بی کسی بر دل مسعود و مریم بنشیند.
آقای محمدی که بسیار ذوق زده بود با تماس با پسرش مجید در بغداد خبر حضور چند تن از بازگشته ها و دوستان سابقش که برای عرض تبریک به منزلشان آمده بودند را داد و اظهار امیدواری کرد که هرچه زودتر بر گردد تا سر و سامانی گیرد.
آقای محمدی در پایان به دوستان پسرش گفت که فرماندهان فرقه قبلا به مجید گفتند که پدر و مادرت مردند و برادرانت به گدائی رفتند و تا شاید او احساس کند که کسی را در داخل ایران ندارد ولی به کوری چشم رجوی من زنده ام و همه بچه هایم دارای بهترین امکانات زندگی اند و ضمن نشان دادن ساختمان نیمه کاره اظهار نمود این هم از آن مجید است و همه امکانات زندگی او از قبل برایش مهیاست.
ما بازگشته های استان ضمن ابراز خوشحالی و تبریک به مناسبت فرار و رهائی یک تن دیگر از اسرای دست رجوی خبیث , آرزوی رهائی و بازگشت همه دوستان خود از آن جهنم به ایران را داریم.