دراین سطورنمی گنجد که ازتک تک شمایان اسم ببرم ومورد خطاب قراربدهم ولیکن یکایک شمایان را میشناسم وچهره هایتان را مجسم میکنم. چهره های سوخته برآمده ازآفتاب سوزان بیابانهای عراق، چهره های بغایت افسرده، مضطرب ومنتظر. سالها با هم درمناسبات فرقه ای وکنترل شده والقاء فکری روزگار گذراندیم که جز اتلاف عمر حاصل دیگری نداشته است. شخصا نگران وضعیت غایی شما هستم و در ملاقات با خانواده های چشم انتظارتان درانجمن نجات گیلان با غم واندوه جانکاه آنان بواسطه سالیان دوری وبی خبری ازعزیزانشان بالا وپایین میشوم ومیسوزم. باورکنید بیش ازتک تک شما که ازعضویت دریک فرقه مخرب وتشکیلات بسته رنجور و بیمار هستید، خانواده های شمایان ازجان و روان قیمت دادند وکماکان قیمت میدهند.هرچند افتخار میکنم که از یک طرف در کسوت یک جداشده از فرقه رجوی در قالب عضوی از انجمن نجات با خانواده های شمایان خصوصا پدر و مادر و براداران و خواهرانتان ارتباط دارم ودیدارمیکنم ودستبوس یکایکاشان هستم وازآخرین وضعیت شماها و اسارتگاه اشرف اطلاع رسانی میکنم، ازطرف دیگراعتراف میکنم که جسما وروحا مریض شده ام وظرفیتم تحلیل رفته است. اطمیان خاطردارم مادامی که دردرون فرقه هستید وازعاطفه تهی شده اید درکم نمی کنید و قادر به درک عمق فاجعه نیستید که خانواده های دردمند وچشم انتظار شمایان از فراق عزیزانشان چه رنج عظیمی را متحمل میشوند ومن بایستی ناگزیر شاهد چشمان اشکبار و چهره های دردمند و رنجور آنان باشم.
شماری ازاین خانواده ها با رنج و مشقات فراوان و مضاعف بارها و بارها خود را درمقابل کمپ لعنتی اشرف یافتند و با سوز و آه و فغان شمایان را فریاد زدند شاید که از پشت خاکریزها و از درون زندان خود ساخته اعضای نگون بخت حداقل صدایی بشنوند. شرم دارم بگویم که این خانواده های دردمند قبل ازاینکه پژواک صدایشان را بشنوند، با سیل سنگ وقلوه سنگ مواجه میشوند وازاین ناحیه هم جراحت برمیدارند. اندک به خودآمدم چرا من ازبیان این مصائب شرم کنم وبا صدایی رسا و برآمده ازحلقوم همین خانواده های عزیزفریاد میکنیم رجوی شرمت باد. الهی که به لعنت همین دلسوختگان به عذاب دنیوی واخروی گرفتار شوی.
همین الان که درحال نگارش سطور کوتاه و درعین حال جدی وبرآمده ازتمام وجودم هستم شماری ازخانواده های شمایان در زدیکی تان مقابل درب اسد متحصن هستند و شبانه روز در چهارضلع زندان رجوی ساخته طواف میکنند شاید که موفق به دیدارعزیزان خود گردند بعضا ضمن تماس با دفترانجمن اظهار داشتند که نه تنها به صحبتهای آنان گوش ندادید بلکه با سنگ و قلوه سنگ از پدر و مادر و سایربستگان خویش پذیرایی کردید!! یعنی چه!؟ چرا به سمت پدرومادرتان سنگ پرتاب میکنید!؟ کدام عقل سلیم وآئینی درقبال منطق چنین واکنش احمقانه ای دارد!؟ اگرراست میگوئید با خانواده های خودتان هرچند ازپشت سیاج به بحث بنشینید وتبادل نظربکنید ومن مطمئن هستم دربحث منطقی با پدرومادرتان تسلیم خواهید شد. آخه رجوی با ایدئولوژی وفرهنگ فرقه ای دستش درمقابل منطق خالی است. انصافا غیرازاین است!؟ وقتی خلوت میکنید درمقابل عمل سخیف واحمقانه تان خجالت نمی کشید ومتناقض نمی شوید!؟ البته که همینطوراست وخودم وشمایان بارها وبارها ازاین جنس تناقض درنششتهای تفتیش عقاید وسرکوب عملیات جاری صدها فاکت خوانده ایم.
بس است حماقت واسارت بس است. درعصرآگاهی وتکنولوژی برتر، شمایان درچه نقطه ای هستید!؟ به خود بیایید وبا یک تصمیم قاطع ازشررجوی وتشکیلات مافیایی ومالیخولیایی خودتان را خلاص و رها کنید. حقیقت را به شما بگویم ازصحنه هایی که درانجمن نجات به هنگام تحویل دهی اسرای رها شده به خانواده هایشان به عیان دیدم. وقتی اکبر محبی از جهنم رجوی فرار کرد و نزد خانواده اش بازگشت درجلسه ای درانجمن نجات که خانواده اش حضور داشتند با شرمندگی چشمانی اشکبار رو به خانواده اش گفت: شرم دارم ودستبوس اعضای خانواده ام هستم. آخه زمانی که برادرم با هزار زحمت به ملاقاتم دراشرف آمد من پس زدم وپیغام دادم نمی خواهم با خانواده ام ملاقات بکنم. من یک دستور را اجرا کردم ولاغیر. رجوی شرمت باد. من خانواد ه ام را دوست داشتم والان پدرومادر مرحومم نیستند که درآغوششان بگیرم واشک وآه اکبر پایانی نداشت.اقای محبی درادامه افزود: سران تشکیلات مخوف رجوی خائن آنچنان تبلیغ منفی علیه انجمن نجات داشتند که من ازانجمن نجات وحشت داشتم. وقتی وارد ساختمان هلال احمرشدم وتابلوی انجمن نجات را دیدم تنم ازترس لرزید ولیکن به مجرد ورود به اتاق کوچک انجمن نجات شکستم آخه درآن اتاق فقط خانواده ام و مهر و محبت شان را دیدم. افراد بازگشتی را دیدم. حمید حاجی پور را دیدم. داشتم ازغصه خفه میشدم که درآغوش آقای احمدی خودم را یافتم. باخودم گفتم اینها که برای رهایی خودم زحمت کشیدند مزدورهستند!؟ خانواده ام مزدورهستند که رجوی خائن به من القاء کرده بود!!
مشابه این صحنه ها را در هنگامه بازگشت سایر جداشده ها هم دیدم ازجمله بازگشت باقرکشاورز، بازگشت داریوش بال افکنده، بازگشت علی برزگر و صادق خاوری و بازگشت…… جملگی درمقابل خانواده شان شکستند وبه رجوی لعن ونفرین کردند به سبب اینکه سالیان عمرشان را به بطالت گذرانده بودند. به نظرمن گذشته ها اصالت ندارد ومیتواند توشه راه برای زندگی آینده باشد کمااینکه الان همین جداشده های مذکور در معییت و حمایت خانواده هایشان دارند زندگی میکنند وبه آرامش رسیدند. یعنی شما نمی خواهید این لحظه های شیرین را تجربه کنید!؟
باورکنید ازقبل آمادگی نگارش این سطوررا نداشتم وعملا هم تمرکزندارم که چه بنویسم وهرآنچه به روی کاغذ می آید ازاعماق قلبم تراوش میکند. همین امروزبا شماری ازخانواده های مرتبط با انجمن نجات دیدارداشتم و شماری نیز با دفتر تماس گرفتند وجملگی جویای وضعیت تان بودند وازمن خواستند که هرطورشده فریادرس آنان باشم. باخود گفتم استغفرالله… خدا فریاد رس شما باشد. هرکاری ازدستم بربیاد کوتاهی نمیکنم ولی چرا اعضای گرفتار به خود نمی آیند و با یک تلنگور ازخواب خرگوشی بیدار نمی شوند. همه چیز برای فرار و رهایی از چنگال رجوی مهیا شده است. کافی است یک اپسیلون جسارت ویک بازنگری ازدرون ویک تصمیم قاطع برای جداشدن دائمی ازتشکیلات مخوف رجوی وپا نهادن به دنیای آزاد وکانون گرم وپرمهرخانواده.
آهای اسرای دربند اشرف ولیبرتی ازگیلان وسایراقصی نقاط ایران. کلام آخررا بشنوید وخودرا دریابید. زمان به زیان شماست تا بحال پنچ سری ازاشرف به لیبرتی منتقل شده اند ومابقی مطابق با تفاهم دولت عراق وسازمان ملل به لیبرتی منتقل خواهند شد وکمپ اشرف برای همیشه ازصحنه روزگارمحوخواهد شد واین یعنی محوواضمحلال تشکیلات رجوی. الهی که درروند انتقال باقی مانده اشرفی ها به لیبرتی، فرقه رجوی حماقت نکرده واختلال ایجاد نکند وجان وزندگی شمایان را به بازی نگیرد. نماینده سازمان ملل آقای مارتین کوبلردرپیامش گفته است که خروج اعضای پادگان اشرف به لیبرتی تازه اول راه است. راه دشوارآن است که هیچ کشوری با رایزنیهایی که انجام شده است اعضای یک فرقه تروریست را نمی پذیرند وپناهندگی نمیدهند. بچه ها حالیتان است که چگونه دارید مورد معامله قرارمیگیرید. همت کنید چه ازاشرف وچه ازلیبرتی فرارکنید وخودرا به نیروهای محافظ عراقی معرفی کنید دراین صورت خواستید نزدخانواده هایتان بازگردید که چه بهترواگرنخواستید به خارجه بروید وزندگی نو و جدیدی را بدور از کنترل تشکیلات فرقه رجوی شروع کنید. مهم اینست که ازشر رجوی رها شوید وآرامش و زندگی نوینی را استارت بزنید. ماهی را هروقت ازآب گرفته شود تازه است. رودربایستی وترس ودلهره را به کناری گذاشته وبا پس زدن موانع ذهنی وعینی استقلال خودرا بازیابید.
همین تازگی وزیرامورخارجه عراق آقای هوشیارزیباری ازکشورهای اروپایی وشمال امریکا وهمچنین سایرکشورهای خارجی خواست که با اسکان اعضای فرقه رجوی درکشورهایشان موافقت کنند چرا که مساله انتقال آنان به لیبرتی امری موقتی است.
شخصا امیدوارم پیام را گرفته باشید. زودی بجنبید و فیصله بدهید وبا خروج ازفرقه رجوی، با بازگشت به دامن گرم و پر مهر خانواده و وطن خود آرامش را بدست بیاورید. به امید آنروز
پوراحمد