حدود سه ماه پیش بود که وزارت خزانه داری امریکا ظاهراً بازرسی را آغاز کرد تا منابع مبالغ اهدایی به سیاستمداران سرشناسی که در حمایت از سازمان مجاهدین خلق سخنرانی می کنند را کشف کند. بر اساس قوانین ایالات متحده امریکا روابط تجاری با گروه های تروریست شناخته شده ممنوع است.
به علاوه، در 28 سپتامبر سال 2001 پس از حمله به برج های دوقلو، شورای امنیت سازمان ملل متحد، قطعنامه 1372 را صادر کرد که به موجب آن همه دولت ها مؤظف به مقابله با تروریسم بین المللی هستند. در پی صدور این قطعنامه کمیته ای تشکیل شد تا بر اجرای مفاد قطعنامه نظارت کند و از همه دولت ها خواسته شد که از عملکرد خود در جهت اجرای این هدف گزارش ارائه دهند. شورای امنیت تصمیم گرفت که دولت ها باید شهروندان و افراد و گروه های قلمرو خود را از ایجاد کمک مالی، حساب های پولی و منابع اقتصای و یا خدمات مرتبط دیگر که برای افراد دسترسی به ارتکاب به حرکات تروریستی را آسان کند، باز دارند. دولت ها همچنین از ارائه هر گونه حمایتی به افراد و گروه های تروریستی منع شدند و باید اقدامات لازم را برای جلوگیری از ارتکاب به حرکات تروریستی انجام دهند و به کسانی که حرکات تروریستی را طراحی می کنند یا مورد حمایت مالی قرار می دهند یا مرتکب می شوند، پناه ندهند.
طبق این قطعنامه دولت ها باید مبادله اطلاعاتی در زمینه حرکات تروریستی و اسناد جعلی و ساختگی که تروریست ها درست می کنند، همکاری های خود را بیشتر کنند و سرعت ببخشند. بدین ترتیب کشف منابع مالی سازمان های تروریستی چون مجاهدین خلق زیاد دشوار بنظر نمی رسد ـ اگر وزارت خزانه داری امریکا به واقع نگران این موضوع است. در حالی که سخنگوی سازمان مجاهدین خلق، علی صفوی به گاردین گفته است که منابع مالی مجاهدین از طریق ایرانی ـ امریکایی ها تأمین می شود، گزارش های گوناگون و شهادت های افراد بسیاری درباره واقعیت منابع مالی هنگفت سازمان وجود دارد.
بر اساس مقاله روزنامه گاردین، برخی سیاستمداران امریکایی به این ادعای صفوی به دیده تردیــد می نگرند و می گویند به دلیل حجم بالای مبالغ پرداخت شده به حامیان این پول از منابع دیگری می آید، به احتمال زیاد از عربستان سعودی و اسرائیل.
مأمور سابق سازمان اطلاعاتی امریکا CIA، فیلیپ جیرالدی این گفته ها را تائید می کند. وی درباره روابط مالی میان مجاهدین خلق و اسرائیل چنین می نویسد: " به نظر می رسد که گروه منابع مالی فراوانی دارد و غالباً این باور وجود دارد که دست کم بخشی از این پول از سوی موساد تأمین می شود. مجاهدین قادر به انتشار آگهی های یک صفحه ای در روزنامه های امریکایی هستند و همچنین برای پرداخت دستمزدهای سنگین برای سخنرانی مشهور هستند."
جاستین ریموندو، سردبیر سایت آنتی وار، که پرسیدن این سوال را که پول های بی حساب از کجا می آیند منصفانه می بیند. ریموندو معتقد است:" در حالی که حامیان رجوی از شیوه های آشنای فرقه ها برای لخت کردن اعضاء و گرفتن همه پول هایشان استفاده می کنند ـ رجوع کنید به ویدئوی الجزیره برای دیدن ماجرایی دل خراش از این که چگونه یک سخنگوی ارشد مجاهدین خلق از والدین خودش دزدی کرد ـ به نظر می رسد که، در طول اقامتشان به عنوان قاتلان محبوب صدام حسین، مجاهدین دستمزد قلع و قمح کردها و دیگر مخالفان رژیم را، به خوبی و از سر سنگدلی از صدام دریافت کرده اند." ریموندو نتیجه گیری می کند که مقامات سابق امریکا که در حمایت از مجاهدین سخنرانی می کنند و از این بابت پول های هنگفت دریافت می کنند در واقع « دریافت کنندگان طلای صدام » هستند.
طبق همه گزارشات و اسناد موجود، صدام حسین منبع اصلی پول های مجاهدین بوده است که به گزارش وزارت امور خارجه امریکا به طور غیرقانونی از برنامه نفت در برابر غذا آن ها را تغذیه می کرده است و این روند تا سال 2003 زمان سقوط صدام ادامه داشت. این گزارش با شهادت های اعضای سابق سازمان تائید می شود. خانم مریم سنجابی، عضو سابق شورای رهبری سازمان، می گوید: طبق توافقات میان سران مجاهدین و مقامات عراقی در سال 1987، رژیم صدام درآمد فروش روزانه 5 هزار بشکه نفت به علاوه اسلحه و لجستیک را به مجاهدین خلق اختصاص داد.
سنجابی افشاء کرد که پس از جنگ کویت و تحریم نفتی سازمان ملل علیه رژیم صدام، مجاهدین خلق ذخایر نفتی عراق را به بازارهای خارجی قاچاق می کردند! سازمان از شرکت های پوششی برای فروش نفت عراق استفاده می کرد.
علی حسین نژاد، مترجم خصوصی رجوی و مترجم اسناد و مدارک و نشریات و نامه های سازمان به زبان عربی که در اواخر ماه آوریل از کمپ ترانزیت موقت (لیبرتی) فرار کرد، بلافاصله پس از فرارش از سازمان بیانیه ای منتشر کرد که در آن پرده از بسیاری از اسرار « فرقه رجوی » برمی دارد. حسین نژاد درباره منابع مالی سازمان می نویسد: « بدین گونه که می بینیم تمامی ادعاهای رجوی ها و دستگاهشان مبنی بر کمک مالی مردم ایران و تمامی ترفندهایشان مبنی بر جمع آوری کمک مالی برای سیمای مغازلت امریکایی و اروپایی و دروغ و فریبشان و دیگر برنامه هایشان برای سرکیسه کردن ایرانیان تا کجا پوشالی و برای لاپوشانی غارت نفت عراق و توجیه و سفیدسازی هزینه های میلیونی شان می باشد.»
او از دست و دلبازی های صدام حسین در قبال رجوی و سازمانش می گوید که به باور حسین نژاد جزیی از ارتش و اطلاعات رژیم صدام محسوب می شد. وی می نویسد: « طبق اسناد و نامه هایی که ترجمه می کردم و یا گزارش های نزدیک ترین افرادش که می خواندم به دنبال آخرین دیدارش با صدام حسین در شهریور سال 1379 و درخواستش از وی مبنی بر افزایش سهمیه نفت روزی 100 هزار بشکه نفت (سه میلیون بشکه در ماه) به صورت کوپن از صدام دریافت می کرد که کوپن ها را به خارج فرستاده و تبدیل بــه دلار می کردند ـ سهمیه رجوی از نفت عراق پیش از این در سال های مختلف بین 50 تا 70 هزار بشکه بود و این مستمری ثابت غیر از میلیون ها بشکه نفت بود که هر از چندگاهی از محل اضافه تولید یادداشت تفاهم نفت در برابر غذا توسط صدام به رجوی اهداء می شد.»
به باور این عضو جدا شده طبیعتاً، درآمد مجاهدین خلق از منابع نفتی در بانک ها و شرکت های اروپایی سرمایه گذاری شده است.
با توجه به گزارش ها و شواهد و اسناد بسیاری که درباره منابع مالی سازمان مجاهدین خلق وجود دارد که در این مقاله تنها به چند مورد آن اشاره شد، کشف سرچشمه های پول های مجاهدین ساده به نظر می رسد. پیدا کردن شرکت ها و سازمان های پوششی که با این گروه تروریستی در ارتباط هستند، به نظر دشوار نمی رسد و مطمئناً برای جامعه اطلاعاتی و جنایی غرب به ویژه اف بی آی امریکا اثبات این که حامیان مجاهدین خلق جرم مرتکب شده اند کار ساده ای است.
مزدا پارسی