امروز ۲ شهریور (۲۳ اوت) قرار است به نشانه "حسن نیت"، انتقال بخشی دیگر ازساکنان گرفتار در پادگان اشرف تحت نام کاروان ششم با ظرفیت400 نفر به کمپ لیبرتی آغاز شود. رهبری فرقه تروریستی مجاهدین بعد ازمدتها ممانعت از انتقال باقیمانده افراد گرفتار در پادگان اشرف ؛مجددا با شرایط اعلام شده از سوی دولت عراق ونماینده سازمان ملل موافقت کرده است و از پیش شرطهای ششگانه قبلی عقب نشینی کرده ودر اطلاعیه این فرقه،مریم رجوی صرفا به واژه "انتظار" دارد قناعت کرده است که بکار گیری این نوع ادبیات از درماندگی بیش از پیش این فرقه حکایت دارد وجای تبریک به همه کسانی است که رجوی را به سقوط از عرش اقتدار به سنگفرش التماس کشاندند بویژه جای صد تبریک وصد دست مریزاد به خانواده ها دارد که سنگ بنای اضمحلال امروزی فرقه رجوی محسوب میشوند. دلایل اینکه رجوی به نقطه ای میرسد که مجبور به مشق حسن نیت میشود ممکن است:
هشدارشدید وزارت خارجه آمریکا بود که از رجوی خواسته بود که با مقامات دولت عراق همکاری کرده وبی درنگ ازاردوگاه اشرف خارج شوند و همه دلایل وبهانه های رجوی را رد کرده وبه رجوی صراحتا هشدارداده بود که ناسازگاری را کنار گذاشته و از اصرار بر شرط گذاری یکجانبه خودداری کنند. و یا رجوی قاطعیت دولت عراق را فهم کرده بود که اینبار عراق ازهمه امکاناتی که دارد و ضروری می داند استفاده میکند تا آنها را مجبور به ترک پادگان اشرف کند.
و یا تاکید آقای بان کی مون دبیرکل سازمان ملل رجوی را به درک امروزی رساند ویا همه عوامل دست به دست هم دادند و رجوی را به اتخاذ چنین تصمی وا داشته و یا شاید هم که در یک صبح رویایی رجوی انقلاب کرده وخواب نما شده ودرد حسن نیت گرفته و یا شاید بحران عمیق تشکیلاتی وی را به چنین تصمیمی واداشته است که توبه نامه بنویسد.
به هر دلیلی که بوده که واقعی هم بوده چنانچه خانواده ها نمیبودند، ما شاهد غلط کردم گویی رجوی نمیبودیم.
واز طرف دیگر باید به رجوی هم گفت:
میخواهد دلیل این تصمیم،فشار آمریکا باشد ؛ سنبه پرزورعراق باشد ؛ تاکید سازمان ملل باشد و یا فروپاشی تشکیلاتی یا بقول خودتان حسن نیت باشد هر چه که هست همان است که تو میگویی وحسن نیت بخرج داده ای، باز هم بخرج بده،بچه ها را آزاد کن اسمش را بگذار حسن نیت،تو بدم بمیر وبدم. مقصود از نوشتن این مطلب صرفا اعلام خرسندی از شرایط حاضر نیست و چنانچه فکرکنیم کار ما با رجوی تمام شده یا در شرف اتمام است خطاست، هر چند همه اینها الزامات ضروری برای فروپاشی کامل فرقه رجوی بوده است.
هرچند رجوی به گودال وکانالی افتاده که راه بازگشت به شرایط قبل را ندارد وگروگانگیری وایجاد سپر گوشتی از اسیران پادگان اشرف ولیبرتی مانند گذشته را لولو برده است ویا تاثیرات آن از بین رفته است اما نباید از نظر دور داشت که این فرقه شکاف زی وبحران زی است واز خون ارتزاق میکند.
هر چند شرایط تشکیلاتی ومحیطی وسیاسی وبین المللی به فرقه رجوی اجازه شکر خوری های گذشته را نمیدهد زیرا کنترل تشکیلاتی در این فرقه به پایین ترین سطح خود رسیده است ورجوی از ابزار لازم به نسبت گذشته برای ایجاد سیطره تام وتمام ایدئولوژیکی وتشکیلاتی برخوردار نیست وکمپ لیبرتی از چنان ظرفیت مورد نیازرجوی برخوردار نمیباشد وحضور ناظران سازمان ملل ودولت عراق مانع کنترل کامل تشکیلات برافراد این کمپ است وکارکردهای رجوی در این دوران از مشروعیت وحمایت مادی وسیاسی نیز مانند دوران حاکمیت صدام برخوردار نیست اما تا زمانی که افراد این کمپ در عراق حضور دارند رها کردن افراد فرقه به حال خود میتواند موجب تاخیر در بازگشت این عزیزان گرفتار به دنیای آزاد و زندگی طبیعی گردد وهر آن بیم آن میرود که زندگی آنان هزینه بقای بیشتر فرقه رجوی شود. طبق تجارب سالیان گذشته تا زمانی که کمترین کنترل تشکیلاتی از سوی این فرقه به روی افراد اعمال میشود امکان انتخاب آزاد وخروج از عراق برای آنان متصور نبوده یا نزدیک به صفربوده است وتا زمانی که عنصر خانواده وارد نشده است با موج ریزش جدی در این تشکیلات مواجه نبوده ایم.
حتی حضور کمیت بالای افراد در کمپ تیپف ناشی ازحضور و ارتباط اولیه خانواده ها در اوایل سقوط صدام حسین با عزیزان دربندشان در پادگان اشرف بوده است وهمین امر موجب گردید که رجوی از آن به بعد هرگونه ارتباط افراد حتی با خانواده های هوادار سازمان را ممنوع کند زیرا نفس ارتباط افراد با خانواده آنان را در مقابل تهدیدات وتعلیمات فرقه ای واکسینه میکرد وموجبات ریزش بیشتر در تشکیلات رجوی را بیشتر میکرد.
نتیجه اینکه برای پایان دادن به کار فرقه باید برگردیم به جایی که اتفاقا رجوی هم کار تخریب را آنجا آغاز کرده است یعنی ترمیم ارتباط عاطفی خانواده ها با نفرات اسیر در حیطه تشکیلاتی فرقه رجوی. اینبار اما علاوه بر حضور خانواده ها باید ازعناصر جداشده در تکمیل این روند ترمیم و تاثیرگذار عواطف خانوادگی بهره مند شد، تجارب افراد جداشده در پیوند با اعجاز روابط خانوادگی روند اضمحلال وفروپاشی این جرثومه را تسریع کرده و زمینه رهایی و خلاصی افراد از چنگ اختاپوسی فرقه را فراهم میکند.
بدین منظور ضروری است افراد جداشده ای که سالیان گذشته توانسته اند خود را به دنیای آزاد برسانند و برای رهایی سایر دوستانشان اقداماتی را به ثمر برسانند و در این راستا کوله باری از تجارب ارزشمند را به همراه دارند و در این مسیر انجمن ها وکانونهایی را به ثبت رسانده که خود موجب ارتباط وسیع با نهادهای بین المللی وحقوق بشری گردیده است، و از آنجایی که هیچگونه منع قانونی برای حضور در کنار این عزیزان در بند جهت ارائه کمکهای انسانی وجود ندارد همانند سایر ان جی اوها که در شرایط بحرانی در هر نقطه ای از جهان برای کمک به زلزله زدگان،سیلزدگان وسایر بلایای طبیعی وغیر طبیعی حضور پیدا میکنند وکما اینکه این افراد فرقه زده اگر بیشتر از سیل زدگان و زلزله زدگان نیاز به کمک نداشته باشند کمتر ندارند، جداشدگان نیز میتوانند در غالب انجمنها و کانونهای حمایتی برای ارائه کمکهای انسانی در کمپ لیبرتی حضور داشته باشند تا تکیه گاه ونقطه امیدی برای کسانی باشند که همواره منتظرند دوستی، آشنایی وانجمنی به یاری آنان بیاید تا زمینه آزادی آنان را فراهم کند.
فراموش نکنیم که ما خود نیز روزی در چنین شرایطی بوده ایم و آرزو میکردیم در بیرون از حصارهای الموتی پادگان اشرف آشنایی و یا نهادی و یا انجمنی به فکر ما باشد وبرای نجات و یاری ما اقدامی کند. نباید صرفا به حضور فعال بنیاد سحر در کنار این عزیزان قناعت کرد که هر انجمن و کانونی از جداشده ها میتواند حلقه وصلی بین هر فرد رها شده ازفرقه در عراق،لیبرتی یا اشرف با دنیای آزاد تلقی شود وبه سبب ارتباطات این انجمنها با نهادهای بین المللی وحقوق بشری میتوانند زمینه ساز آزادی سریعتر این افراد گردند.
همچنین تجربه دیگر عزیزانی که در عراق ازسیطره فرقه رها شده بودند؛ بواسطه ارتباط با نهادهای بین المللی در اروپا انتقال آنان به زندگی طبیعی تسریع شده بود و روند پذیرش آنان توسط سایر کشورها امکانپذیر شده بود و حضور ما جداشده ها در کنارخانواده ها ودر جوار یا داخل لیبرتی میتواند این امر را تسریع کند واین امیدواری را ایجاد کنیم که عمر هیچ یک از نفرات لیبرتی در عراق به پایان نرسد زیرا بخودی خود هیچ تغییری در سرنوشت این عزیزان بوجود نمیآید مگر با کمک دیگر جداشدگانی که قبلا از این مسیر عبور کرده باشند. عباس صادقی