حسن شرقی پس از سالها اسارت در اردوگاههای صدام و رجوی بالاخره ازکمپ موقت لیبرتی موفق به فرار شد و به آرامش رسید. درنقطه شروع اسارتش در سال 1359 آن هنگام که در دفاع از وطنش برعلیه صدامیان می خروشید فرزند برومندش 7 ماهه بود و الان 31 یک بهار از عمرش گذشت بی آنکه دست مهر و محبت پدر را برصورتش حس کرده باشد. وای بر رجوی که دردو دنیا بایستی پاسخگو باشی که چه جنایاتی که در حق اعضای نگون بخت خود و خانواده هایشان مرتکب نشدی…
بارها گفتیم که گذشته اصالت ندارد و حال و آینده را دریاب. حسن جان آزادیت و بازگشت به دنیای آزاد و وطن مبارک. فرزندت محمدرضا بی صبرانه منتظر دیدار و درآغوش کشیدنت هست زودی بجنب و در اولین فرصت تماس حاصل کن.
یادت نرود که برادرت مصطفی چندین نوبت بمنظور دیدارت با تحمل سخترین شرایط سفر به عراق ناامن درمقابل کمپ اشرف به اتفاق سایرخانواده ها متحصن شد و بارها و بارها اسمت را فریاد کرد شاید که با شنیدن صدای برادرت به خود آمدی و همت کردی و ازآن منجلاب رجوی رهایی یافتی این اواخر که به وی خبر دادیم که حسن هم به لیبرتی منتقل شده سریعا پاسپورت به دست به دفتر انجمن مراجعه کرد و داوطلبانه خواستار اعزام سریع به عراق شد.
در یکی ازمسافرت هایش به عراق خودم هم تا مرز ایشان و سایر خانواده های چشم انتظار را مشایعت کردم که عکس یادگاریش را تقدیم شما میکنم. دوباره و چندباره رهایی حسن آقا به خودش وخانواده محترمشان خصوصا فرزندش محمدرضا و برادرانش مصطفی و فرهاد تهنیت.
به امید رهایی سایر اسرای دربند اشرف ولیبرتی
علی پوراحمد