شرایط برای رجوی و همسر سوم اش مریم قجر عضدانلو بیش از گذشته بغرنج میشود، رجوی ها دیر یا زود همچون همه دیوانگان و دیکتاتورهای کوتوله که سازمان خود را محیطی برای اعمال دیکتاتوری و عقدههای فروخورده، دیده بودند بر دیوار سخت واقعیت سر خواهد کوبید و بور و سرافکنده تاریخ ایران زمین باقی خواهند ماند.در این میان البته مثل دهها تجربه در سالیان گذشته تنها و تنها حفظ جان خودش در محور امور قرار داشته است و تمام این وقت کشی ها برای انتقال افراد به کمپ جدید برای این بوده که برای رجوی بشکلی کاملاً مخفیانه و البته با توافق وزارت خارجه آمریکا جایی دنج و بدور از هیاهو برایش تأمین و ادامه زندگی و حیات خفیفانه میسر گردد. پادگان اهدایی صدام حسین بعد از ربع قرن تخلیه خواهد گشت و به فراموشی خواهد رفت و اسیران ایدئولوژیکی و بردگان و گروگان های رجوی در سرزمینی که نفرین شده است در رؤیای آینده خویش باز هم دراندیشه آب سراب میجویند. در این میان تاریکی های زندگی رجوی افزون و افزون تر میشود. شکست های باز هم بزرگتری در انتظار او و ایدئولوژی استثمارگرانه و اندیشه ارتجاعی اش خواهد بود. اگر چه درچنین شرایط خرد کننده و تحقیر کننده ای، میتواند فجایع باز هم بزرگتری از گذشته رقم بخورد و در این شک نباید کرد تاآنجایی که به رجوی و اندیشه خشونت زا و خشونت زی وی بر میگردد او خواسته و میخواهد جابجایی مسالمت آمیزافراد را به خون آغشته گردد تا با این خون ها صورت خود را سرخ کرده و از خون های به زمین ریخته شده تغذیه کند.اما برای رجوی چیزی مهمتر از حفظ جان و جابجایی بی درد سر و بدون دستگیری اش نیست. ولی تا آنجایی که به ما رها شدگان و خانوادههای داغدار این عزیزان برمیگردد هرگز نخواسته ونخواهیم خواست که خونی حتی از دماغ کسی جاری شود پس بنابراین قابل پیشبینی است که در این روزها و شبها رجوی چون مار به خود میپیچد و بایست هر لحظه منتظر نیش عقرب گونه او بود. از سویی دیگر تلاشها و رنجهای رها شدگان و صدها خانواده آرزومند و قلب های دردمند در ایران به ثمر مینشیند. پروسه پذیرش پناهندگی و آغازی جدید برای همه اسیران قابل تصور است. رجوی بیش از گذشته همه چیز را باخته و از دست داده است. پس از ترک سلاح و ترک اصلیترین پایگاه اش در جهان و سپس چند صباحی دورتر ترک مخفیانه خاک عراق و سفر پنهانی به سوی سوییس و یا نروژ و شاید سرزمینی در شاخ آفریقا!، دور از انتظار نیست اما باید بداند و آگاه باشد که دادگاهی عادلانه در فراسوی او انتظارش را بکشد. اگر چه در دادگاه تاریخی مردم ایران رجوی حکم ا ش را گرفته است و اکنون سرخورده و شکستخورده ننگ تاریخی خود را مزه مزه میکند. مزدوری و مزدورپروری حاصل اش برای رجوی جز لعنت تاریخی از جانب مردم ایران نبوده است، کافی است که به کامنت های هموطنان مان در باره این سازمان که هر از گاهی در فضای مجازی اعلام میشود و پرده از درجه نفرت بی مانند در باره این سازمان مجاهدین وشخص رجوی بر میدارد، توجه کرد تا به این حقیقت اذعان نمود که در کمتر موردی این چنین مردم ایران یک صدا و یک سخن از نفرت خود در باره این سازمان سخن به میان آورده و مریم و مسعود رجوی را مزدوران دیگر کشورها و قدرت طلب و … برای عام و خاص معرفی مینمایند. البته برای ما رها شدگان که بر اساس تشخیص بهموقع و شانس های بدست آورده،و بر اساس توانایی خود هر چه زودتر صفوف این سازمان را ترک کردهایم موفق تر بودهایم و بر اساس اصول وانسانیت، توانسته ایم گذشته خود را نقد نموده و در کنار مردمان قرار بگیریم و از طی چنین مسیری بسا خرسند که خوشایند مردم ایران بوده و شکر گذار خداوندی هستیم که بر ما منت گذارده است. این همه ما را در مسئولیت تاریخی که همانا افشای فرقه خشونت طلب مجاهدین با رهبری فاسد زن پرست آن است، بیشتر و بیشتر راغب گردانده و در این مسیر از یاری مردم مان در ایران بهره ور و اجر تاریخی و الهی بهره مند خواهیم برد. به امید بهروزی یاران
و پیروزی همراهان