ازشهریور 1380 تا شهریور 1391

امروز درست 11سال از جدایی من از فرقه تروریستی رجوی میگذرد ومن در اوج افتخار و سربلندی به دنیای آزاد باز گشتم و فرقه تروریستی رجوی روز به روز خوار و خوارتر شد.. آری درست در زمانی که همه چیز در درون تشکیلات فرقه ای رجوی به بن بست رسیده بود و دیگر ابزار سرکوب درونی تحت عنوان عملیات جاری کارایی نداشت در شهریور 1380 شخص رجوی با به راه انداختن یک سری محاکمات درونی تلاش میکرد که صدای معترضین درون تشکیلاتی اش را خاموش کند. صدایی که به یک فرد یا چند نفری اکتفاء نمی کرد بلکه تمامیت فرقه رجوی را گفتار کرده بود.آری در آن روزگار رجوی بار دیگر به صحنه آمد و سرفصل جدیدی را مانند تمامی سرفصل های باطل دیگر برای اعضای فرقه به ارمغان آورد.به نام غسل هفتگی که دیگر پرده ها به طور کامل کنار میرفت و به صورت عیان بحث مشکلات جنسی زنان و مردانی که در درون فرقه رجوی گرفتار شده بودند آشکارا برای همه روشن میشد. دیگر موضوع سرکوب کردنهای درونی مشکلات روز مره نبود بلکه همه باید از یک مشکل به نام غول جنسی فاکت می آوردند و باید به پدیده جدید ی که نامش غسل هفتگی بود متعهد میشدند. آری در آن زمان دیگر بحث این نبود که چه کسی مجاهد هست یا رزمنده ویا غیره بحث این بود که باید همه سرسپار خط جدید میشدند. درست در آن زمان که فشار های درون تشکیلاتی به اوج خودش رسیده بود ورجوی شخصا اعلام کرد که هرکس به پای بحث جدید نیامد اورا دریک بنگال محصور کنید و یا اینکه حتی اگر کسی دست به خودکشی هم زد اورا رها کنید تا بمیرد من در برابر رجوی بپا خواستم و به او گفتم که قبول ندارم او حیران و دستپاچه شد و دیگران صحنه را از پائین سن به عهده گرفتتند و مرا سرکوب کردند و ساکت. اما موضوع همانجا تمام نمی شد بعد در خارج از آن دادگاه، عوامل رجوی دوباره چندین بار مرا مورد اذیت و آزار و فشار های روحی و روانی قرار دادند ومن هم درست در زمانی که حتی هیچکس توان ایستادن در برابر خط جدید رجوی را نداشت ایستادم و گفتم که میخواهم از این فرقه بروم و به من گفتند که یک راه بیشتر وجود ندارد باید بروی ایران. در آن زمان ایران رفتن با تمام مشکلات پیش رویش برای من با ارزش تراز ماندن در یک فرقه عقب مانده ارتجاعی بود. اما بامن چه ها کردند مرا در زندان باقرزاده محاکمه کردند و در میان جمع چرخاندند، به رویم تف کردند و کتک زدند و بعد به زندان اشرف منتقل کردند. وبعد از گذشت یکسال به زندان ابو غریب تحویل دادند و مدت یکسال هم در زندان ابوغریب بودم تا زمان جنگ مجدد امریکا با دولت صدام در آنجا زندانی بودم. اما امروز رجوی 11سال از اسارت و زندانی شدنش در اشرف میگذرد. تمامیت یک زندان انسانهای بی گناه دارد از خاک عراق پاک میشود وخفقان و سرکوبهای درونی دگرباره به پایان میرسد و انشاالله به زودی زود تمامی آنهایی که آرزوی دیدار با خانواده هایشان را دارند این لحظات زیبا فرا خواهد رسید. از این پس انتخاب برای آزادی در دست تک تک افراد است ونه تشکیلات فرقه ای مخوف رجوی. آری روزگار گذشت و سیاهی مثل همیشه بر صورت زغال ماند من و امثال من آزاد هستیم اما رجوی در سوراخی بد تر از سوراخ اربابش صدام گیرکرده است.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا