امریکا بالاخره به وعده اش وفا کرد و با اخطار ها و تهدید های آشکار و نه با سلام و صلوات مجاهدین را برای بهره برداری های بیشتر و کرنش های افزون تر از لیست تروریستی اش خارج کرد. در تحلیل این واقعه زیاد نبایست به دنبال موضوعات عجیب و غریب گشت چرا که صورت مساله کاملاً واضح و آشکار است آمریکا پس از کشیدن همه دندان های مجاهدین آنان را از محیطی در بسته که البته برای انان ارزش تاریخی داشت خارج و به قول خود فرقه مجاهدین به زندان یا قفسی در بسته به نام « لیبرتی » جای داده است و در عین حال که کنترل بیشتری بر آنان دارد بتواند اوامرش را راحتتر و مطلوب تر به آنها دیکته کند. این روند نزدیکی و تحت امر قرار گرفتن به قدری آشکار و عریان انجام شده که تمام سازمان های سیاسی و گروه های روشنفکری و همچنین فعالان سیاسی بر این امر که مجاهدین در حال حاضر به عنوان ستون پنجم و نیروی وابسته و گوش به فرمان بیگانگان وارد معادلات سیاسی ایران میشود تأکید دارند و ازهمین زاویه از کمترین ارزش سیاسی و اجتماعی نمیتواند برخوردار باشد و به عنوان یک نیروی تحت امر و مزدور برای مردم ایران شناخته میشود. از این بحث مبنایی که بگذریم پر واضح است که این اقدام آمریکا ربطی به تغییر محتوایی مجاهدین و تروریست بودن انان در نظر مردم ایران ندارد و اگر چه مریم رجوی شرمگینانه در محافل و سفره های رنگینی که برای از ما بهتران پهن می کند عنوان کرده که آخرین عملیات مجاهدین مربوط به قرن گذشته!! بوده است اما خوشبختانه هیچ کدام از این ترفندها دردی از مشکلات بی پایان مجاهدین کم نمی کند. در یک بررسی بسیار اجمالی ریشه مشکلات مجاهدین را در کجا می توان جستجو کرد؟ الف: عدم اقبال و مشروعیت اجتماعی همانا عدم مشروعیت اجتماعی در ابعادی گسترده پس از ورود این سازمان به خاک عراق و ثبت نام به عنوان سربازان ارتش خصوصی صدام حسین از مهم ترین مشکلاتی است که با خرج صد ها هزار دلار دریافتی از بیگانگان تا کنون نتوانسته اند از این مهلکه جان سالم به در ببرد و اگر چه بارها رجوی با این بهانه که مردم ایران در فردای پیروزی از مجاهدین درباره چگونگی پیروزی و وابستگی شان نخواهند پرسید سعی داشته ازپاسخگویی به این سؤال مهم و اساسی شانه خالی کند و به نوعی سرخود و اعضایش شیره بمالد ولی مردم ایران هر روز بیشتر از گذشته گلوی مجاهدین را سر وابستگی های شان فشار می دهند. ب: عدم مشروعیت در نگاه سیاسیون خارجی بیش از 2 سال است که مجاهدین از لیست گروه های تروریستی اروپا خارج شدهاند. همان موقع مجاهدین بسیار فریاد می زدند که راه بند سیاسی آنان برداشته است تا به امروز آنان حتی نتوانستند خودشان را در اصلیترین پایگاه تاریخی شان حفظ کنند و امروز به عنوان کسانی که تقاضای پناهندگی از دیگر کشورها را دارند طبقه بندی و نامگذاری میشوند. ج: سرسپردگی به بیگانگان از فردای روز ورود مجاهدین به عراق ته مانده اقبال اجتماعی آنان درسالیان نخستین انقلاب از بین رفت و تا به امروز که رجوی شیوه اتصال به بیگانگان و تغذیه از آنان را برای پیشرفت و رسیدن به قدرت سیاسی را رها نکرده است و بر همین منوال تقریباً هر یک دهه از بغل این کشور بیگانه به بغل کشور دیگر در میغلتدد تا شاید راهی برایش باز شود، تاکنون فرجی برایش حاصل نشده و نتیجهای نگرفته است. د: سرآمدن دوران مبارزه خشونت طلبانه و نظامی این شیوه مبارزه مربوط به سال های نیمه قرن بیستم بسیاری از انقلابات کشورها را به پیروزی رساند ولی به دمکراسی و ترقی هرگز رهنمون نشد. بر اساس این تجربه بزرگ مردم ایران نیز که خود طعم انقلاب را چشیده اند خوب میدانند نیرویی که به مدد سلاح و خشونت روی کار آید قطعاً با سلاح و خشونت از موقعیت به دست آمده حفاظت خواهد کرد و مردم تنها بازندگان این شیوه مبارزه هستند لذا بدین جهت است که مردم ایران دیگر به دنبال خشونت و خون ریزی نیستند. این امر مهم ان قدر بزرگ و تجربه گرانقدری است که مجاهدین و رجوی قادر به درک آن نیستند و از همین رو پیوسته بر طبل خشونت تا حتی اشغال ایران به دست نیروی خارجی و تهاجم نظامی می کوبند تا شاید از این طریق به قدرت سیاسی برسند. و: عدم درک شرایط امروز ایران کوتوله ماندن مجاهدین هم به لحاظ فکری و هم به لحاظ اجتماعی و سیاسی امری است که ریشه آن در عقبماندگی آنان از جامعه ایران و تحولات سالیان گذشته آن دارد و این مهم البته خود ریشه در محصور شدن فکری این جریان در عقبماندگی فکری رجوی که پیوسته در اوهام و خیالات خویش غوطه وراست بایست جستجو کرد. به این ترتیب با برشمردن و تاملی دوباره بر نکات فوق می توان فهمید که نقطه مختصات مجاهدین در شطرنج سیاسی ایران کجا است و چرا تنها با تبلیغات پوچ سعی در خودفریبی و خود بزرگ بینی بیمار گونه جای خوش می کند و تنها به دنبال تحولات می دود و قادر به هیچ گونه تأثیر گذاری وابتکار عملی در صحنه سیاسی ایران نباشد. از نگاه ایران قلم مجاهدین باز هم چون گذشته بدون هیچ تحول ریشهای در دیدگاه های تروریستی و هیچ گونه تغییری در ساختار تشکیلاتی و سازمانی خود سوار بر شعارهای توخالی هم چنان به دنبال ساپورترها و حمایت کنندگانی که آنان را به لحاظ نظامی مجدداً مسلح کنند بوده و این امری است که در دنیای کنونی به ویژه که آنان را در قفسی به نام « لیبرتی » گیر انداخته اند اتفاق نخواهد افتاد مگراینکه اسراییل و آمریکا به سیم آخر زده و از آنان به عنوان نیروی پیشمرگ و پیشقراول تهاجم زمینی به کار گیرند حادثهای که تنها به معجزه شباهت دارد ولی حتی این معجزه نمی تواند آنان را از سرنوشت رقت بارشان نجات دهد.