راستش استاد زبر دستی است که می توانست در هر شرایطی برگی رو کند. اما دیگر تمام شد این آقای متفکر از هر راهی که مانده این شرایط را به نفع خودش تلاش می کند بچرخاند. الحق که آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. تنها کاری که می کند این شرایط فعلی را با بهانه جویی و سنگ اندازی های متفاوت به تاخیر بیاندازد. اما قضیه را نگرفته که کاملا جدی است و دولت و مردم عراق خواهان اخراج بی قید وشرط آن ها می باشند. از برج ها و کاخ ها هم که پائین آمدی قلعه نفوذ ناپذیرت هم سوراخ شده و دیوارش بر سرت آوار شد. آدم های انقلاب کرده ات هم کشتی را سوراخ کردند. و تا به حال متوجه نشده ای که آب دارد کم کم غرقت می کند. این تو بمیری از اون تو بمیری ها نیست که بشود رنگ عوض کنی. بنابر این دیگر دیری نخواهد گذشت که این دژمستحکم بسته شود و نقطه انگیزه برای تو و عوامل تو که می توانستی روی احساسات آن ها سوار شوی ویران شود. واقعا از چه، می ترسی اگر راست می گویی بگذار افراد خودشان راه خودشان را بعد از این مشخص کنند. چون تو اصلا اعتقادی به آزادی نداری. سه دهه است که، افراد و انسان های بیگناه، را در حصار خودت کشیدی و آن ها را مثال برده اسیر کردی. جان ومال و ناموس شان را از آن ها دریغ کردی و خون شان در راه افکار تو ریخته شده است. چه خانواده هایی را تو از هم گسستی، چه پدر و مادرانی را که تو باعث مرگ شان شدی و چه اختلافاتی که ایجاد نکردی، تازه این فقط مربوط به خودت و ملت خودت نبود سایر کشورها هم از مکر و حیله تو در امان نبودند. کشور عراق که تو نوکری اربابت را می کردی و با هزینه های هنگفتی که از صدام می گرفتی و کشتار مردم بی گناه عراق، کرد، شیعه را انجام داده اید و هم چنین اخاذی هایی که از کشورهای اروپایی کردی به نام کمک به خانواده های کشته شده در جنگ می گرفتی و هر کس وقتی فکر کند به این کارهای تو به نظرم از دیکتاتور پینوشه هم بدتر کردی و حقوق انسان ها را لگد مال نمودی و بدترین جرمت انسانیت افراد را از بین بردی. چیزهایی که ذات خدائی بود را در آن ها کشتی و آن ها را به معصیت و گناه کشاندی.