رجوی براساس قانون دوست دشمن من، دشمن من است، در بحران سوریه کاملاً طرف شورشیان ضد دولتی را گرفته است. به لحاظ سیاسی نیز همواره به دنبال حمایت و تثبیت آنها گام نهاده است. هر برنامه و جشنی که به مناسبتهای گوناگون دارد را بهانه میکند تا نمایندگانی از این شورشیان را دعوت و آنها را معرفی کند و آنها هم مواضع و حرفهایشان را بتوانند مطرح کنند. اینکه این نمایندگان واقعا چه کسانی هستند، در داخل و خارج سوریه چقدر شناخته شده و معتبرند، کاملا نامعلوم است. ولی خوب رجوی مسئلهاش ظاهرا در درجه اول نه خود این افراد بلکه فشار بیشتر بر متحد ایران میباشد. رجوی به همسویی که در این رابطه با کشورهای منفور منطقه مثل عربستان که پول و سلاح در اختیار شورشیان میدهد یا آمریکا که از طریق ترکیه پشت جبهه شورشیان را تقویت میکند؛ پیدا کرده است توجهی ندارد. روی چیزی سرمایهگذاری میکند که کاملا ریسک دارد. اولا معلوم نیست چشم انداز بحران داخلی سوریه چه چیزی را در سوریه رقم خواهد زد. حکومت فعلی و یا چیزی شبیه آن برسر کار خواهد ماند و یا قدرتی جدید؟ و اصلا این قدرت جدید مگر میتواند بدون تایید آمریکا و ترکیه و عربستان بر قدرت بنشیند پس اگر این چنین باشد، ظاهرا آن انتخاب با انتخابی که رجوی کرده است تفاوت زیادی میکند.
واقعیت این است که قرارگاه اشرف به حالت نیمه تعطیل درآمده و تمام موجودی آن درحال فروش و تخلیه است و قرارگاه فعلی یا لیبرتی با توجه به فشار دولت عراق چه بسا نمیشود برای آینده رویش حساب باز کرد. حالا اگر آمریکا و اروپا هم به هر دلیلی با رجوی چپ بیفتند آنوقت محل استقرارشان کجا خواهد شد. شاید رجوی میخواهد سوریه را به عنوان گزینهای احتیاطی برای استقرار نیروهایش زنده کند. منتها سوریهای که حکومت باب میل رجوی بر سر قدرت باشد. این آیندهنگری اگر واقعا درست باشد، به هر حال بیشتر به خیال بافی برای رجوی میماند.
بنابراین خبرهایی از این دست که مثلا سازمان مجاهدین خلق تقاضای پیوستن به گروههای مسلح در سوریه را کرده است و یا درخواست تاسیس قرارگاه دائمی در مرز سوریه و لبنان نموده است، اگر چه بهنظر غیرواقعی میآیند ولی بعید نیست که رجوی در حال زمینهچینی برای آن باشد. بعید نیست رجوی شاید برای نیروها آنقدر سوریه را نزدیک ایران جا انداخته که انگیزه جنگیدن در آنجا را همانند جنگ با حکومت ایران وانمود کند. بهخصوص که اخبار مربوط به حضور نظامیان ایران در سوریه را در اخبار و بولتنهای خود مستمراً تکرار میکند.
خارج شدن از لیست از نظر رجوی یک پیروزی سیاسی است و میخواهد از نظر خودش این پیروزی را با یک اقدام عملی بعنوان ثمره سیاسی این خروج به جهانیان اعلام کند. چیزی که قبلا میسر نمیشده ولی حالا که از لیست خارج شدهاند از نظر او عملی است.
همه نفرات سازمان این سوال را از خود میکنند خوب پانزده سال درون لیست بودیم همیشه مشکل ذهنی و فکریمان بود که کی میشود از لیست بیرون بیاییم. حالا یک دفعه اعلام میشود که از لیست خارج شدهاند، چه معنی مادی و ملموسی دارد. فشار و سختی که کم نشده است. تهدیدات و خطرات که از همه جا وجود دارد. آمریکا هم یک کار نمادین و روی کاغذ انجام داده ولی هیچ کار مشخص نمایانی انجام نداده است. اینجاست که مشخص میشود رجوی چرا باید عجله داشته باشد تا بعد از خارج شدن از لیست به قول معروف میوهای از آنرا به نیروها و مردم نشان دهد.
مسلما در این مرحله انتظارات نیروها بسیار بیشتر از سابق شده است و عدم واکنش درست به این وضعیت موجب سرخوردگی و انفعال نیروها میشود. رجوی اینرا به خوبی میداند. درست است که نشستهای غسل و هفتگی همچنان و شاید هم شدیدتر به راه باشد تا نفرات به اصطلاح جوگیر نشوند و اگر چیز جدیدی در ذهنشان آمد سریعا سرکوب شود. ولی به هر حال وجود این تناقض و سوال کاملا طبیعی است. و همه پاسخ مشخص این همه خون جگر و فشار و سختی را از رجوی انتظار دارند.
اوضاع و احوال منطقه به سرعت درحال تغییر است، این فقط شامل سوریه نمیشود، ترکیه، عربستان و سایر کشورها هم از این قاعده مستثنی نیستند بنابراین باید صبر کرد تا پرده از خیلی واقعیتها برداشته شود و نیروها و افرادی که ادعای مردم دوستی و استقلال ایران را فریاد میزنند در پیش چشم مردم ایران دستشان هر چه بیشتر باز شود.
جمیل