شروع تحولات سوریه از بیست و ششم ژانویه دوهزار و یازده و سوأستفاده غرب از بهار عربی برای رسیدن به مقاصدش وهمزمان سرریز شدن پولهای بی حد وحساب و کلان به ترکیب های مختلف ناراضیان و مخالفان سوری , نه تنها برخی مقامات و نظامیان سوری را به هوس انداخت و به صفوف اپوزسیون کشاند , بلکه در بین اپوزسیون جمهوری اسلامی نیز ولوله ای برپا کرد. در سوریه شورای ملی سوریه , شورای هماهنگی سوریه , هیئت عمومی انقلاب سوریه , کمیته هماهنگی ملی و ارتش آزاد سوریه عناوین و ترکیبهایی بودند که سعی داشتند با بزرگ نمایی خود و جذب شخصیت ها و افراد صاحب نام بیشتر , مقدار بیشتری از وجوه نقدی را به خود جذب کنند. این اپیدمی و تبدیل شدن شخصیت ها و جریانات سیاسی به اسفنجی برای جذب کمک های مالی به سرعت به اپوزسیون جمهوری اسلامی نیز کشیده شد. گردهمایی 150 نفره در بروکسل , نشست بیست نفره در واشنگتن که البته از شصت نفر دعوت شده بود , نشستی که به دعوت بنیاد اولاف پالمه در سوئد برگزار شد, کنفرانس لندن , کنفرانس برلین , تشکیل شورای ملی توسط رضا پهلوی , اتحاد گروههای کردی و بیانیه مشترک و بسیاری تلاشهای دیگر از سوی اپوزسیون خارج کشور صرفأ برای جذب احتمالی پولهای هنگفت بود. بوی پول اپوزسیون خفته و به روزمرگی افتاده را بیدار کرده و هرکدام همانطور که در اطلاعیه هایشان آمد فکر میکردند بزرگترین اتحاد اپوزسیون را ایجاد کرده و بالطبع حق و سهم بیشتری از پولها را طلب میکردند. عملا ویترین ها و مغازه هایی توسط اپوزسیون برای عرضه گشوده شده بود. گران و پرخرج شدن اپوزسیون در این بازار مکاره , البته آمریکا را برای بکارگیری آنان دچار مشکل میکرد , چرا که این طمع و طلب چنان شروع شده بود که به نظر میرسید سر باز ایستادن ندارد. رونمایی و علنی کردن یک اپوزسیون کم خرج و ارزان که دست به هر کار کثیفی هم میزند قطعا توقع و خواست مابقی اپوزسیون خارجه نشین را کم کرده و پایین می آورد و باعث کسادی بازار آنها میشد , بیرون آوردن سازمان مجاهدین خلق از لیست تروریستی یک پیام واضح از طرف آمریکا به تمامی تشکلات و نشست ها و اجلاسهای اپوزسیون بود که جنس ارزان با بکارگیری ساده در دسترس است و شما باید در این سطح برای عرضه خود رقابت کنید. البته که این تنها دلیل نیست ولی یکی از دلایلی است که نتیجه اش جری تر شدن سازمان مجاهدین و به چالش کشیده شدن مابقی اپوزسیون خارج کشور است. امری که باعث شده تا هیلاری کلینتون در کنار مریم رجوی که مادرخوانده عقیدتی مجاهدین است بعنوان مادرخوانده سیاسی مطرح شود نه تغییر ماهیت تروریستی مجاهدین است ونه مشروعیت و یا توان این سازمان , آمریکا بخوبی میداند که این سازمان بین ایرانیان منفور است و نیز بخوبی میداند که برای مطرح شدن و امکان بقا دست به هرکار کثیفی خواهد زد. استفاده از این قابلیت ها وسوسه برانگیز است بخصوص اینکه به وضوح به بقیه میفهماند که اپوزسیون مطلوب از نظر آمریکا کدام گزینه است. اما آیا این خواسته باعث غلتیدن باقی مخالفان جمهوری اسلامی به دامن خشونت و ترور و عرضه آسان خود در جهت جاسوسی برخلاف منافع ایران وایرانی خواهد شد؟ ویا سابقه ننگین این گروه برعلیه عالی ترین منافع ملی ایران و ایرانی در مقاطع مختلف و تنفر شدید ایرانیان از این بابت وسیله ای خواهد شد که کلیت این نقشه راه استعماری را نابود کند؟