خروج از لیست تروریستی آمریکا پیروزی یا شکست رجوی ها – قسمت دوم

با توجه به اینکه آقای محمدی از آخرین نفرات فراری از کمپ لیبرتی بوده است سایر بازگشتی ها در رابطه با وضعیت کمپ سئوالاتی از وی داشتند که او توضیح داد:

این کمپ تقریبا 500 متر مربع است که در قلب یگانهای نیروهای عراقی قرار دارد که در شش نقطه داخل آن پایگاه پلیس عراق قرار دارد. این کمپ به 7 بخش و هر بخش آن به 4 بلوک تقسیم شده است که همه افراد در این بلوکها مستقر بوده و هر 7 نفر در یک کانکس (بنگال) زندگی می کنند.
جالب است که بر اساس چیدمان نیروی ناظر و کمیساریای پناهندگی، به هر دو نفر یک کانکس اختصاص یافت ولی فرماندهان رجوی برای کنترل بیشتر افراد و جلوگیری از محفل و فرار آنان، هر هفت نفر را در یک کانکس جای دادند و کانکسهای آزاد شده را برای نشست های عملیات جاری و غسل هفتگی و یا محل فرماندهان استفاده نمودند.
وی در رابطه با کنترل شدید تشکیلاتی افراد در لیبرتی گفت:
از بدو ورود نفرات سازمان به لیبرتی عباس داوری یکی از فرماندهان جنایتکار رجوی ها که از همه زودتر به آنجا فرستاده شده بود برای افراد نشست گذاشت و گفت فرق اشرف با لیبرتی در این است که اشرف تماما در اختیار ما بود و کسی نمی توانست خارج از سیطره سازمان در امور داخلی آن دخالت کند ولی در لیبرتی ما وابسته به بیرون و نیروهای عراقی هستیم. ما باید تلاش کنیم که این کمپ را مثل اشرف کنیم یعنی آن را برای همیشه نگه داریم. او سپس برای جلوگیری از روحیه باختگی افراد که مفهوم از دست رفتن اشرف را خوب می فهمیدند گفت، درست است که لیبرتی کمپ موقت است ولی باید بدانید که اشرف تکثیر شده است و می گفت که ما خارج برو نیستیم.
* در پی این صحبت ها، یکی از بازگشته های حاضر در نشست آقای محمدرضا گلی اسکاردی که سال قبل از اشرف فرار و به میهن بازگشته است پرسید "آیا برنامه های کاری و عملیات جاری یا غسل هفتگی در لیبرتی برقرار است؟"
* آقای محمدی در پاسخ سئوال ایشان بیان داشتند:
از نماز صبح که بیدار باش زده می شود تا آخر شب تمام وقت نفرات پر بود. در لیبرتی آنها مشخصا روزانه افراد را سرکار می گذاشتند. روزانه می بایست شن را با دست خالی روی برانکارد گذاشته و به محل هایی که مسئولین مشخص می کردند می بردیم. بعد از پایان کار مسئولین با گرفتن ایرادهای بنی اسرائیلی می گفتند "مسئول خواهر کارتان را قبول ندارد " و یا می گفتند " طرحی را که خواهر ها رفتند شما باید انجام دهید " و بدین طریق افراد می بایست همه شنها را مجددا جمع نموده و در نقطه دیگر می بردند و اینجوری افراد را در آنجا سرکار می گذاشتند و وقت شان را پر می کردند. اما در رابطه با نشست، باید بگویم که روزی 12 ساعت برای ما نشست می گذاشتند. برنامه روزانه به این شکل بود که بعد از بیدارباش و صبحانه، کار جابجایی شن شروع می شد و تا ساعت ده و نیم ادامه داشت. بعد آنتراکت داشتیم و بعد از آن تا ظهر نشست بود. بعد از ناهار نشست ها ادامه داشت و غروب یک آنتراکت برای خوردن چای داشتیم و پس از آن به ورزش می رفتیم که البته امکان هیچ بازی هم نبود و بعد از شام هم تا ساعت 12 بار دیگر نشست بود.
* آقای ایرج صالحی یکی دیگر از اعضای انجمن از آقای محمدی سئوال نمود کمیساریای عالی پناهندگی چه نقشی در وضعیت افراد لیبرتی دارد؟

* در این رابطه آقای محمدی توضیح داد از همان ابتدای ورود اولین سری به لیبرتی، مسئولین فرقه همچون رحمان (عباس داوری) و صدیقه حسینی نشست گذاشتند و گفتند شما باید مصاحبه با کمیساریای عالی پناهندگی برای ثبت نام پناهندگی را کش بدهید تا مسئله ما بزودی حل نشود و به خارج نرویم. آنها معتقد بودند که دولت مالکی سقوط خواهد کرد و آن وقت مسئله عوض خواهد شد و اوضاع به نفع فرقه خواهد چرخید و آنها مثل گذشته در عراق خواهند ماند.
آقای محمدی در رابطه با فریبکاری فرماندهان در لیبرتی چنین ادامه داد:
آنها در رابطه با خروج شان از عراق افراد را به دو دسته تقسیم کرده بودند و به هر دسته یک نوع توضیح و خط و خطوط می دادند. یک دسته افراد جدید و پایین سازمان بودند که به آنها می گفتند می خواهیم به خارج برویم و فقط باید کمی صبر کنید. اما به بقیه افراد که قدیمی تر هم بودند می گفتند ما می خواهیم در عراق بمانیم و لیبرتی را به اشرف دوم تبدیل کنیم.
او همچنین از فریبکاری فرماندهان لیبرتی بیشتر برای حاضرین توضیح داد و گفت: بعد از آمدن به لیبرتی برای مان نشست گذاشتند و گفتند "رجوی گفته هر کسی که می خواهد از ما جدا شود بصورت مهمان فعلا بماند و بزودی راه باز می شود و به خارج می روید ولی به سمت ایران بر نگردید."
* آقای گلی اسکاردی از دیگر حاضرین در جلسه در تکمیل صحبت های آقای محمدی گفت:
قبلا هم در اشرف از افراد تعهد نامه ای گرفتند و از آنها خواستند که با امضای مشروطی می توانند از اشرف خارج شوند که خلاصه این تعهد نامه تا آنجائیکه به نظرم می آید به این صورت بود:
شرط اول: در صورت اعلام جدائی شما را تحویل عراق می دهیم و البته عراقی ها هم شما را تحویل ایران خواهند داد و در آنجا محاکمه و اعدام خواهید شد. (البته قبل از اینکه این شروط را به ما بگویند چندین روز نشست گذاشتند و در این نشست ها به ما می گفتند که هر کس ایران برود، آنها را شکنجه و اعدام می کنند و به این ترتیب ذهن همه را نسبت به رفتن به ایران خراب کردند) و بعد از این نشست ها و سمت و سو دادن به ذهن ها و ترساندن از ایران، این شرط را به ما ابلاغ نمودند).
شرط دوم: اگر خانواده سالمی در اروپا یا آمریکا دارید می توانند کار شما را دنبال کنند تا شما را به اروپا ببرند. که البته چنین چیزی برای اکثریت قریب به اتفاق افراد امکان نداشت و کسی را در خارج نداشتند.
شرط سوم: مجاهد بمانید و سرنوشت خود را به سازمان بسپارید.
و بعد از مدتی یک شرط دیگر اضافه کردن که شرط چهارم عبارت بود از: " بصورت مهمان نزد مجاهدین بمانید " که نتیجه همه این شروط با توجه به توضیحات سرکردگان فرقه یعنی ماندن و پوسیدن در مناسبات کثیف آنها بود.
* بعد از این توضیحات آقای محمدی در رابطه با شگردها و خفقان حاکم بر مناسبات فرقه اظهار داشتند:
اگر کسی می گفت می خواهم بروم برایش ساعتها نشست می گذاشتند و از او فیلم تهیه می کردند که بگوید من بریده ام و او را به غلط کردم گویی می انداختند تا بگوید حرف رجوی درست است. یادم می آید در سال 1389 فردی به نام منصور شعبانی که از اهالی گیلان بود گفت که می خواهد برود، بلافاصله برای او نشست گذاشتند. این نشست که بیش از 24 ساعت طول کشید و در تمام این مدت وی مجبور بود بیدار باشد. او را تحت فشار و فحش و ناسزا قرار دادند و سرانجام او را مجبور کردند حرفش را پس بگیرد.
ادامه دارد…

خروج از نسخه موبایل