پس از حضور 25ساله ی سازمان مجاهدین درعراق و پادگان اشرف اکنون شاهد تخلیه ی نهایی این پادگان هستیم حدود صد نفری هم باقی مانده اند که پس از نظافت کامل اشرف جهت تحویل دهی به نیروهای عراقی در روزهای آینده با این قلعه ی الموت رجوی خداحافظی خواهند کرد و برای همیشه این مکان را ترک می کنند.
اما چه خاطرات وچه سرگذشت هایی تلخ که دراین قلعه ی مخوف رخ داد و چه جوانان و زنان و مردانی که اسیر وسوسه های شیطانی و عنکبوتی مسعود رجوی شده و عمر و جوانی، زندگی و خانه و خانواده را ناخواسته فدای هوس رانی های پوشالی این مرد شیاد کردند و در نهایت هم یا جانشان را از آنها گرفتند یا به بهانه های مختلف و به عنوان شلیک ها ناخواسته آنها را به قتل رساندند و یا به ماموریت های پوشالی فرستاده تا طعمه نیروهای ایرانی شوند و اینطور رجوی تغذیه شود و دلیل ماندنش درعراق را توجیه کند.
در این بین کسانی که رویای اروپا را در سر داشتند در بین راه طعمه ی سرپل های سازمان مجاهدین می شدند و به بهانه ی کار و اقامت موقت و کانال رسیدن به اروپای خیالی به سوی اردوگاه اشرف کشانده می شدند جایی که ورود به آن آسان وخروج از آن به بهای جانشان تمام می شد " قصه ی شاپرکی که در باغ زیبای پرگلی درحال قدم زدن و بو کردن گلها به یک باره به سوراخ تاریکی درباغ می افتد که راه خروج را گم میکند و برای خروج به دنبال روزنه ای می رود که نور اندکی از آن سو سو می زند و وقتی به آن نور می رسد با یک تار عنکبوت برخورد می کند که سراسر دهانه ی خروجی را بسته است و در انتظار طعمه اش نشسته است "
اکثر افراد گرفتار درباند رجوی مثال همین شاپرک خانوم هستند که رجوی مانند عنکبوت برپیکر آنان سایه ی مرگ انداخته است. آنانی هم که با تحمل سختی های بسیار توانسته اند خود رانجات بدهند بال وپرشان را وهمه چیزشان را فدای خروج ازسازمان کردند کسانی که تا زمانی دردرون تشکیلات سازمان بودند ازآنان به عنوان مجاهد، گوهربی بدیل و…نام می بردند اما همینکه از سازمان جدامی شدند مارک مزدو وخائن وبریده و… به آنها می زدند وحکم قتلشان را شخص رجوی بطور علنی درجمع کلیه اعضا اعلام و صادرکرده است.
اینها همان کسانی هستند که رجوی بارها گفته بود (جوانان ما درایران براثر فشار وسختی به ارتش آزادیبخش روی می آورند واشرف کانون استراتژی مبارزه ی مسلحانه ما با ایران است هرکس می خواهد با رژیم ایران مبارزه کند جایش دراشرف وارتش آزادیبخش است) وبارها احزاب و گروه های سیاسی خارج ازکشوررا سرزنش می کرد که توان مبارزه ی مسلحانه را ندارند.
اکنون این کانون استراتژی مبارزه ی مسلحانه کم کم می رود تا جایش را به ارتش عراق در استان دیاله بدهد اینهم از نتیجه ی تصمیم ها و سیاست های غلط شخص رجوی است که هرگز فکرش را نمی کرد یک روز باید تاوان همه ی این ظلم ها را پس بدهد و پاسخگوی مدعیانش در خارج باشد که چرا و به چه دلیل ربع قرن مزدوری صدام معدوم را کرد به همین دلیل هم هست که پس از گذشت 9 سال از سقوط صاحبخانه اش دوست وبرادرش صدام هنوز از مخفیگاهش بیرون نیامده است.
درهر حزب، گروه و جنبشی – رهبری باید نوک پیکان مبارزه باشد.
رجوی نیز خودش دریکی از نشست ها که معروف به نشست امام زمان است با شیادی و دجالیت تمام از راه های گوناگون وارد این بحث می شود که همه ی کسانی که پذیرفته اند درصف مقاومت و در صفت ارتش آزادیبخش در پادگان اشرف بمانند بایستی رهبری مادام العمر وی (رجوی) بپذیرند و بدون چون و چرا دستوراتش را اجرا کنند.
درمتن ذیل خلاصه ای از آن جلسه به زبان یکی ازکسانی که شخصا درآن نشست حضور داشته آمده است:
"نشست امام زمان سال68 در محل بنگالستان در قرارگاه اشرف توسط مسعود رجوی و با حضور تعداد کمی از اعضا(عمده اعضای رده بالا و تعداد خیلی کم از لایه های دیگر جهت تست و سنجش عکس العمل لایه های مختلف)دراین نشست مسعود رجوی ابتدا و در شروع نشست گفت امشب اینجا من حرفهایی خواهم زد که همه شما کافر شوید و از نشست بیرون بزنید یاهم که ایمانتان زیادترخواهد شد و می مانید و بعد از گفتن احادیث مختلف شیعه راجع به امام زمان ابتدا نتیجه گیری کرد که امام زمان زنده است و بعد نتیجه گیری کرد که در هر عصر و نسل حاضر است و بعد نتیجه گیری کرد که حضور فعال داردیعنی تماشاچی نیست بلکه روی وقایع آن عصر در جهت کمال و توحید تاًثیر گذار است تا زمینه قیام را آماده سازی کند و بعد نتیجه گیری کرد که در هر عصر و نسل به شکل بشر و انسان همان نسل است و دست آخر هم با جمله شما نانش رامی خورید لباسش رامی پوشید سلاحش رابدست می گیرید چرا نامش رانمی برید اشاره کرد که خودش امام زمان است و حتی در تفاوت این معنی با معنی نایب بر حق امام زمان که در ایران گفته می شود توضیح دادکه امام زمان وقتی حاضر است نیاز به نایب ندارد و به شوخی گفت ما که کسی را به نیابت انتخاب نکردیم امایخ این نشست نگرفت و دراین نشست دونفر از وفادارترین و نزدیکترین افراد خود مسعود رجوی محترمانه اعتراض کردند حمید اسدیان (کاظم مصطفوی)و فرهاد منانی که گفتند اینطوری فلسفه انتظار و قیام مردمی رااز مذهب میگیریم مذهبی که امام موعودش است پس باید به منبع غیب وصل باشد پس باید خودش بتواند یک تنه پیش برود پس نیاز به مردم ندارد در رابطه بااین نشست که با همان جلسه اولش متوقف شد و پیگیری نشد حتی بقیه حاضرین در نشست بجز تعداد کمی حاضر به نوشتن گزارش نشدند ولی مسعود رجوی موضوع را از راه دیگری دنبال کرد و از این به بعد خودش را دیگر نه به عنوان امام زمان بلکه بعنوان رهبر عقیدتی و رهبر خاص الخاص معرفی کرد 0"
رهبری عقیدتی و خاص الخاص نیروهای وارفته اش را به امیدهای واهی رها کرده وحتی حاضر نیست برای یک دقیقه هم که شده یک پیام تصویری برایشان بفرستد تا اینهمه ریزش نیرو نداشته باشد.
کم کم نقاب ها کنارخواهد رفت پرده ها دریده خواهد شد وچهره ی واقعی رجوی این شیاد زمانه برای همه و حتی نیروهای خودش نیز برملا خواهد شد.