خانم زمرد امینی، مادر غلامرضا شکری می باشد که طی دو سه سال اخیر بارها برای ملاقات و دیدن فرزندش به عراق و پادگان مخوف اشرف سفرکرده تا شاید بتواند فرزندش را ببیند.
به یاد دارم زمانی در عراق در همین پادگان اشرف و در یکی از جلسات عمومی شخص رجوی در صحبت هایش از نیروها و هواداران سازمان و ارتش آزادیبخش سخن می گفت و بارها تکرار می کرد که خانواده ها و اقوام آن ها (منظور نیروهای حاضر در آن جلسه) در آن طرف مرزها و در ایران همه پشتیبان و نیروهای رزمنده ی ما در روز سرنگونی هستند. اکنون این هواداران و نیروهای سمپات رجوی نزدیک به سه سال است که درپشت درب اشرف به انتظارنشسته اند تا فرزندان و برادران و خواهران اسیرشان در چنگال رجوی را ملاقات کنند. اما سران سازمان مانع این دیدار می شوند وبه آن ها می گویند پاسدار و بسیجی…. چطور می شود که به یک پدر یا مادر پیر شصت یا هفتاد ساله گفت مامور دولت ایران. این مادران و پدران پیر تنها خواسته شان دیدار با عزیزان و جگرگوشه های شان است که در فرقه ی رجوی به اسارت گرفته شده اند. باید از سران این سازمان پرسید که مگر دم از خلق قهرمان نمی زدید؟!! اینها همان خلق قهرمان هستند که فرزندان شان را به اجبار و به زور در اشرف و لیبرتی به اسارت گرفته اید. پس چرا نمی گذارید که آن ها با بستگان شان دیدار کنند. در همه جای دنیا حتی زندانی متهم به قتل هم اجازه ی ملاقات دارد.اما نیروهای سازمان که عمر و جوانی شان را برای اهداف پلید رجوی تلف کردند اجازه ندارند حتی برای چند دقیقه هم که شده پدر و مادر و اقوام خود را ملاقات کنند. سران سازمان و شخص رجوی خوب می دانند که دیدار با خانواده یعنی زنده شدن عواطف و احساسات درونی افراد که بارها نیز در نشست هایش گفته بود خانواده یعنی کانون فساد و خانواده خوره ی مناسبات وتشکیلات سازمان است و اگر پای خانواده به درون تشکیلات باز شود مثل موریانه این تشکیلات و مناسبات را از هم می پاشد. هرچند که خانم زمرد امینی و سایر مادران و پدران طی این سه سال تلاش های شان ظاهرا به نتیجه ای نرسید اما حضور آن ها و تمام کسانی که طی این مدت تلاش کردند تا با عزیزان شان دیدار کنند باعث فرار خیلی از نفرات شد و نور امید در دل کسانی که انتظار فرار از سازمان را می کشند روشن شد که بارها شاهد فرارهای تک نفره و چند نفره از قله مخوف رجوی بودیم.