نکته شگفت انگیز درباره سیر تاریخی و تحول مجاهدین خلق، دگردیسی نامتعارف ونامعقول ازیک سازمان سیاسی با تفکرشبه مدرن و تاکید برشعارهای دموکراسی خواهانه، دموکراتیک و حقوق بشری در دهه ۴۰ شمسی (۶۰ میلادی) تا حاکمیت مناسبات و تفکرعشیره ای دراواخردهه۶۰ و اوایل دهه هفتاد شمسی به بعد می باشد. آغاز بحث های درون تشکیلاتی موسوم به انقلاب ایدئولوژیک وبه ویژه ماجرای طلاق خانم مریم عضدانلو ازهمسرش مهدی ابریشمچی (ازکادرهای مرکزیت مجاهدین) و جدایی مسعود رجوی ازهمسر دومش خانم فیروزه بنی صدر و ازدواجش با مریم عضدانلو، یک نقطه عطف در پروسه انحطاط و روند ارتجاعی مجاهدین خلق به شمارمی آید. اما علل و چرایی چنین دگردیسی و حاکمیت تفکرعشیره ای وطالبانی درمناسبات مجاهدین خلق را بایستی درخصوصیات و ویژگی های شخصیتی، فکری و روانی مسعود رجوی رهبرعقیدتی مجاهدین جستجو کرد با لحاظ این امر و معنای انکارناپذیرکه اتوریته و کاریزمای مسعود رجوی درتشکیلات مجاهدین آشکار وعیان است وسمت و سوی تحولات بنیادین درتشکیلات مجاهدین بدون درنظر گرفتن اراده شخصی و تصمیمات رهبرعقیدتی مجاهدین متصور نیست. بعد از ماجرای ازدواج مسعود رجوی با خانم مریم عضدانلو در پاریس درسال ۶۴ شمسی در یک مقایسه ی تطبیقی می توان به نکات مشترک فراوانی میان مجاهدین و گروه ستیزه جو و ارتجاعی طالبان دست یافت. تفکر و رفتار عشیره ای و قبیله ای از ویژگی مهم مجاهدین و طالبان است هردو گروه به مثابه سکت مذهبی و سیاسی درمواجهه با دنیای مدرن واکنش های تدافعی و ارتجاعی بروز می دهند. این معنا، بدون تردید ریشه دراندیشه دینی دگماتیک وفرهنگ قبایلی، نوع تفسیر رهبران مجاهدین و گروه طالبان از مفاهیم، مضامین و قوانین دین، الگوی نظام سیاسی و راه های مشروعیت دهی به آن دارد. برای مثال مدل نظام خلافت و امارت درتفکر سیاسی طالبان و جایگاه رهبرعقیدتی مسعود رجوی درفرهنگ سیاسی و ایدئولوژیکی مجاهدین از یک ماهیت و محتوای یکسان برخوردار است هرچند در شکل و فرم کمی متفاوت است. چرا که قرار گرفتن، یک فرد مطلق العنان در راس یک گروه یا سازمان، حزب، تشکیلات سیاسی و نظام حکومتی که هیچ نقشی و امکان انتخابی به سایر افراد، عناصر سازمانی یا حزبی و گروهی ندهد با مدل نظام ریاستی قبیله ای موسوم درجوامع روستایی وعشیره ای تشابهات زیادی دارد. درمدل نظام اداری قبیله ای و عشیره ای شخص رئیس قبیله مافوق همه مردم تصور شده و اراده ی او جنبه تقدس آمیز، قانونی و مشروع دارد همچنین اعمال رئیس قبیله ازهرنوع انتقادی مصون است. درنظام امارتی طالبان دردوران حاکمیت شان درافغانستان و در درون سلسه مراتب گروهی این معنا کاملا مشهود است. تامل برجایگاه مسعود رجوی به عنوان رهبرعقیدتی مجاهدین که به شهادت تعداد بیشماری ازکادرهای جداشده مجاهدین ازهرگونه انتقاد مصون و مبرا بود درواقع خصلت ذهنی و تفکرعشیره ای هویداست، بررسی تاریخی جایگاه و روابط ملاعمر رهبرطالبان ومسعود رجوی رهبرعقیدتی مجاهدین با نیروها و عناصرتشکیلات شان، دقیقا شبیه نوع رابطه ای است که میان رئیس و افراد قبیله وجود دارد. اصولا افراد و انسان ها درچنین سیستم بسته و بازدارنده نه تنها حق نظارت بررئیس قبیله که یک حق انسانی مشروع و قانونی است، ندارند بلکه حق آزاد زیستن آنان دردایره ی زندگی خصوصی درچارچوب مقررات و قوانین مرسوم نیز سلب و انکار می شود. درحالی که اصالت درتفکر توحیدی بر پایه آزادی انتخاب وعمل آدمی بنیان نهاده شده است و تبعیت بی چون و چرا از یک شخص که سکان رهبری را به دست گرفته است امری مذموم و نکوهیده است. بنابراین پافشاری برمدل رهبرعقیدتی که از هرگونه انتقادی ازسوی افراد و عناصرانسانی مصون و مبراست به همان اندازه که با حقوق بشر مغایر است وریشه ی دینی ندارد درحقیقت ریشه درمنشا اقتدارسالاری قبیله ای دارد. نیم نگاه بر مقالات، نقطه نظرات و مصاحبه های تعداد زیادی ازکادرهای تشکیلاتی با سابقه وجدا شده مجاهدین روشنگر وجوه تشابه ومشترکات بنیادین واساسی گروه بنیادگرای طالبان و فرقه ستیزه جوی مجاهدین است. با این تفاوت بارز و آشکار دررفتار و کاراکتر دو رهبرگروه طالبان و مجاهدین یعنی ملامحمد عمر و مسعود رجوی که ملا محمد عمرهرگز نخواست تا اعضای شورای رهبری طالبان همسرانشان را طلاق داده و به عقد خویش درآورد که این معنا را مغایر شریعت اسلام، باورهای دینی و نجابت آدمی می دانست وبه خود اجازه تجاوز به حریم خصوصی زنان را تاکنون نداده است که گناه کبیره می داند و جرمی سنگین. اما مسعود رجوی به راحتی آب خوردن نه تنها دوست وهمرزم دیرین وعضومرکزیت مجاهدین را وادار کرد تا همسرش را طلاق داده و به عقد خود درآورد که به حریم خصوصی دهها زن عضو شورای رهبری مجاهدین تجاوز کرد و دراقدامی بیمارگونه سعی کرد ازآنها بهره برداری جنسی کند و این همه به نام دین و با بکارگیری مفاهیم و مضامین معنوی و ایدئولوژیک انجام گرفت. نیم نگاه برنقطه نظرات، مشاهدات و مصاحبه های برخی از کادرهای تشکیلاتی جداشده ی باسابقه ارتش آزادیبخش و مجاهدین خلق که تنها بخشی اندک از فاکت ها، اسناد و دلایل مشخص و مسلم می باشد گویای تفکر ورفتارعشیره ای مسعود رجوی رهبر عقیدتی مجاهدین است. مسعود تقی پوریان از اعضای جدا شده مجاهدین بر این باور است: ” ابتدائا بایستی گفت این خودکامگی بطوراخص فقط درشخصیت کاریزماتیک مسعود رجوی نهفته, جاری و فعال هست و افاده جویی و گنده گویی های مریم قجرعضدانلو را نیزدرهمان مجاب سازی ذهنی یا بازسازی فکری و فرقه ای که مسعود رجوی حتی برای او تهیه و آماده نموده است, باید بررسی نمود. بعبارتی بنظرمن خود مریم نیز به لحاظ ساختار پیچیده خودباختگی فکری و روانی بنوعی عنصری قربانی شده درتشکیلات است و این را همه اعضای جدا شده سازمان به لحاظ توانمندی های ضعیف سیاسی ایدئولوژیک او بهتر می دانند … زندگی فرقه ای بعد از شکست سنگین سازمان درعملیات فروغ آغاز گردید مسعود رجوی مقرر کرد نفرات باید زندگی خود را بپاشانند , طلاق بگیرند و طلاق بدهند. باید دوباره بیوگرافی خود را از بچه گی تا زمان طلاق در اشرف بنویسند. و بعدها درادامه اضافه شدن بندهای اسارت و بردگی مجاب سازی ذهنی قرارشد اعضا نق زدن های ناشی از خستگی زمان کار روزانه را با دهها فاکت دیگردرجلسات مغزشویی شبانه موسوم به عملیات جاری ودر حضور جمع مضطرب بیان و ازهمان جمع حاضر کتک نکرده هایشان را بخورند و یا بطورهفتگی فاکت های ذهنی و جنسی خود را بصورت اعترافات کلیسایی باز درحضور جمع قرائت نموده تا مطهر شوند؟؟!!. بخشی از سخنان خانم بتول سلطانی عضو سابق شورای رهبری مجاهدین خلق: ” … بعد ازمراجعه به دفترمریم (رجوی) او با گفتن این جمله:” امشب شب زفاف تو و شب معراج توست وقدرشناس قیمتی باش که مسعود برایت داده تا همانند من و درسطح من و بیش ازمن بعد ازاین معراج با مسعود یکی شوی و بارمسوولیت به دوش بکشی و خودت را عاشق ترین بدانی یا اگر خوب نفهمی و ناسپاسی کنی از دورخارج می شوی وهمچون جسدی میشوی در تشکیلات و روی میز ما خواهی ماند، بنابراین سعی کن قیمتی که برایت داده شده است را درک کنی و درکار و مسوولیت کوشا باشی “!! … من با ۳ نفر ازاعضای شورای رهبری به نام های حول این جلسات « ب ر » و « ز ش »،« ش ح » بخصوص بعد از سقوط صدام و مدتی که این جلسات تعطیل شده بود، حرف می زدیم و یکی ازاینها که سطح مسوولیت بالایی هم داشت، میگفت که خودش غیرازموارد تکی، چند نفری با برخی نفرات هم ستاد ی اش همخوابگی با مسعود داشته ومیگفت که مریم رجوی به این نوع ملاقات با مسعود ” معراج جمعی میگفته است “!! من به او گفتم که چرا مرا درچنین ترکیبی صدا نکرده اند که او گفت: تو حتما کمتربا کسی اصطلاحا گیس و گیس کشی داشتید و وقتی این کینه ها وحسودی ها بین ۲ زن یا چند زن شورای رهبری بالا می گرفت، همگی آنها به اتاق خواب مسعود دعوت می شدند و او با همگی شان میخوابید،…رقص رهایی هر ماه انجام می شد و بعد ازهرکدام باید در حضور مریم همه لحظات و واکنشهای ذهنی و احساسی مطرح می شد و درکاغذ مینوشتیم وبه مریم می دادیم. بعد از هرملاقات با مسعود باید ورودیه میدادیم و دریک برگ هرتناقض یا حرف نگفته ای داشتیم، می نوشتیم و می دادیم، اما بعضا بین چند تا حوض شورای رهبری یا چند رقص رهایی یک بار به اتاق خواب مسعود دعوت می شدم. توجیه مریم درتکرار این جلسات این بود، اینها نیاز است وبایستی تکرارشود. حول فلسفه این حوض ها و ملاقات ها، ساعت ها کارتوجیهی و نشست انجام می شد که بخشی از آن شامل حفاظت اطلاعات اینگونه جلسات بود و حتی یادم هست که در همین مجموعه نشست ها، رجوی میگفت: که نابودی ما فقط درصورت ضربه زدن ایدئولوژیک است و ضربه یعنی ربوده شدن شورای رهبری و فاش شدن اسرارسازمان، چرا که هیچ اندیشه عادی گرایانه ای نمی تواند ذوب ایدئولوژیک شما زنان را بفهمد!! و خلاصه ازاین بحث ها زیاد می کرد و یک بارهم می گفت: که اگر کسی از شورای رهبری ببرد و برود به دیگران بگوید، هیچ کس باورنخواهد کرد و به او می خندند و خود آن نفرمارک دروغگو خواهد خورد، اما اگراین تعداد از زنان درسطح شما یعنی حوض رفته شورای رهبری زیاد شود آن موقع زمان سقوط ایدئولوژی ما خواهد بود، چون کسی درک نخواهد کرد. بعد مرا با لبخندی به سمت مجموعه ای که اتاق خواب مسعود بود، راهنمایی کرد. من درحالی که شوکه شده بودم و سردرد عجیبی داشتم، باز فکرمیکردم که این آزمایش است اما آن شب تا صبح و شب های مشابه اورا یک مرد عادی و دیداررا یک ملاقات جنسی محض یافتم و از نظرمن پلیدی ای بود که با این برنامه رنگ و لعاب ایدئولوژیک به آن زده می شد. من عمق یک فرقه واپسگرا را دیدم که اینگونه همه چیز افراد را درقید و بند خود نگاه میدارد. احساس می کنم همانجا هر چه که از سازمان و بنیانگذاران و مقاومت و راه سرخ حنیف ومبارزه بود دردرونم تبدیل به مشتی خاکستر شد، اما سعی کردم خودم را نگهدارم و شاید تصمیم به فرار ازهمان جا در من قطعی شد…. “ حجت سید اسماعیلی ازکادرهای تشکیلاتی جدا شده مجاهدین معتقد است: “… درحال حاضر نیز مسعود رجوی به مانند یک قدیسه در جمع عناصر مجاهدین مورد تجلیل و تکریم است، گویی هیچ کس صاحب اراده نیست و همه برده اویند… به دلیل همین ایده و تصورکه مسعود رجوی رهبرعقیدتی است و با دنیای ماورالطبیعه (منظور امام زمان است) درارتباط است (مشابه شفاهایی که رجوی در زمان انقلاب ایدئولوژیک میداد)، آنها خیال می کنند اوهرگز اشتباه نمی کند …” امید پویا عضو جدا شده ی مجاهدین تاکید دارد: ” تصویری که مهندس میثمی (از اعضای مرکزیت مجاهدین خلق در دهه پنجاه شمسی) درخلال این خاطره نگاری ها ازرجوی ارائه می دهد تلفیقی است ازخودشیفتگی، استبداد رای، خودکامگی و غرور، حسادت، تمامیت طلبی، رفاه طلبی، وسایر خصلت های منفی که درآن فضا هرکسی می کوشد آنها را تصحیح کند، چون این خصلت ها فی النفسه درتقابل ماهوی با آن وضعیت است. این تناقض در آن فرهنگ خودبخود دلالت برعدم شایستگی فرد می کند. اما با این حال رجوی هیچ اهمیتی برای این مسائل قائل نیست.” بخشی از گفتگوی خانم مریم سنجابی عضوسابق شورای رهبری مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت با خبرنگاران غربی و رسانه های گروهی: ” … هرفردی درسازمان برخلاف سخنان رجوی سخنی یا تفکری داشت درمقابل جمع تخریب و تحقیر میشد. حتی مریم رجوی هم دراداره سازمان تصمیم گیرنده نیست و همه تصمیمات به مسعود ختم میشود. با آغاز انقلاب ایدئولوژیکی درسازمان، رجوی اعلام کرد که مریم رجوی مسئول اول سازمان است و من هم به عنوان رهبرعقیدتی طرحهای خود را به او ارائه میدهم. در صورتیکه هیچگاه این موضوع محقق نشد و هرسال قدرت تصمیم گیری مسعود با رویکردی که درپیش گرفته بود افزایش یافت و افرادی که هم دوره رجوی بودند به تدریج به حاشیه رانده شدند. مهدی افتخاری یکی از آنها بود که خلع درجه شد و به یک عضو عادی تبدیل شد، وهمین اواخر دروضعیتی بسیار بد مرد و یا محمد حیاتی که الان مانند یک عضو عادی ایزوله و ادامه حیات اجباری میدهد. مسعود به طور پیچیده و گام به گام همه مردها که به نوعی با اختلاف نظر پیدا کرده بودند را از شورای رهبری کنار گذاشت در حالیکه تعدادی از آنها با وی هم دوره بودند و اکنون بالاجبار مشغول کارهای عادی و حاشیهای هستند… “ در نهایت بایستی اذعان نمود که مسعود رجوی و ملامحمد عمررهبران مجاهدین خلق و طالبان دردنیای تاریک، سیاه و مناسبات فرقه ای مجاهدین و طالبان از جهان بینی دینی وتفکر توحیدی که سرشار ازرحمت و مهربانی و عقلانیت است، چهره ای خشن، غیرانسانی، ضددموکراتیک ومغایر با ارزش های بنیادین حقوق بشری ارائه کردند و با رفتاری خشونت آمیز وارائه تفاسیر جزم اندیشانه از پاره ای از احکام و محتوای دین، عرصه را برنیروهای تشکیلاتی و مردم تنگ نمودند که با گذرزمان موجب نفرت بسیاری ازعناصر و نیروهای فرقه و دو ملت ایران و افغانستان از رهبری مجاهدین و طالبان شدند.
آرش رضایی