هر ملتی که دریک چهار چوب و مرز مشخصی زندگی می کند دارای مشترکات ملی می باشند که آنرا به عنوان چهار چوب های اساسی ملی در قانون اساسی خود ثبت می کنند و هرگونه خدشه به آن پیامد خاص خود را دارد از جمله امنیت ملی – اسرار ملی – سرمایه های ملی و زیربنایی کشور- تاریخ، دین و اعتقادات تاریخی و از همه مهم تر تمامیت ارضی کشور.
هرگروه، سازمان و یا تشکل و فرد که به این خط سرخ های ملی تجاوز کند انزجار ملی و نفرت عمومی به دنبال خواهد داشت و در نتیجه پیامد های آن از کادر و چهار چوب یک جرم شخصی خارج شده و تبدیل به انزجار و نفرت ملی خواهد شد. تاکید رسانه ایتالیایی بر تنفر همه ایرانیان از مجاهدین
پایگاه پژوهشی diruz ایتالیا با تاکید بر اینکه گروه مجاهدین بین ایرانیان حتی گروه های خارج نشین هیچ جایگاهی ندارند ضمن اشاره به همکاری جنگی مجاهدین با حکومت بعثی وقت عراق بویژه در کشتار پنج هزار نفر در شهر حلبچه این گروه را شریک جرم صدام و منفور نزد همه مردم ایرا ن خواند.
این پایگاه اینترنتی در مقاله ای با عنوان آنها کیستند؟ نوشت:" این گروه در ایران هیچگونه پایگاه مردمی ندارد و حتی مخالفان نیز از آن فاصله می گیرند."
این پایگاه اطلاع رسانی تاکید کرد کرده است:"نباید از یاد برد که این سازمان آگاهانه و فعالانه شریک جرم صدام بود و شواهد غیر قابل انکاری از مشارکت آن در کشتار حلبچه وجود دارد. "
در ادامه این گزارش آمده است:" ماه مارس سال 1988 ارتش عراق به کمک اعضای این سازمان حد اقل پنج هزار نفر را در منطقه ی حلبچه با استفاده از گازهای شیمیایی قتل عام کرد و این گروه افزون بر مشارکت در این کشتار شیمیایی همچنین در جاسوسی های اطلاعاتی از برنامه هسته ای ایران فعالیت کرده که عامل و همکار در ترور دانشمندان اتمی ایران نیز شناخته می شود." سازمان مجاهدین به رهبری مسعود و مریم رجوی از این خط سرخ های خلق و ملت ایران عبور کرده اند و رو در روی ملت ایران ایستاده اند. علاوه بر کشتار و ترورهای متعدد و انفجار های مهیب در بدو انقلاب ایران، درسال 1365 با ورود به خاک عراق و تشکیل ارتش موسوم به آزادیبخش عملا به یک سپاه و در سازماندهی بودجه ای و عملیاتی ضمیمه ارتش صدام شدند.
این یک پیش زمینه داشت که ناقض تمامی اشتراکات ملی ایران بود و آنهم امضای طرح صلح انحرافی با صدام که در آن رجوی ها قبول کردند بعد از سرنگونی رژیم اسلامی درایران آنها تسلیم خواسته صدام در خصوص مرزهای جغرافیایی خواهند بود.
مجاهدین در قدم اول تمامیت ارضی کشور را که خدشه ناپذیر ترین اصل ملی یک ملت است را زیر پاگذاشته و وطن فروشی را در تئوری و طرح صلح پوشالی صلح نقض کردند و در عمل هم با ورود به سازماندهی ارتش صدام و اخذ بودجه، تجهیزات و جنگ افزار و اطلاعات جنگی و… همه منافع ملی یک ملت را به دشمن فروختند.
رجوی شخصا اعلام کرده است که ما یعنی همه ی اعضای سازمان و ارتش آزادی (خصوصی صدام) با یک دست لباس شخصی به عراق آمدیم و ظرف یک سال ارتشی با تجهیزات و جنگ افزار و سرمایه های جنگی بیشتر و قدرتمند تر از کشورهای عربی از صدام گرفتیم.
او در ادامه می گوید مجاهدین چون هدفی جز سرنگونی رژیم نداشتند و پیروزی می خواستند در وصل به صدام بهایی گزاف را پرداختند. یعنی اینکه مجاهدین سوار بر تانک و زرهی هایی شدند که از دست صدام در آمد و هنوز خون بسیجی های رژیم (فرزندان ایران) روی شنی آنها خشک نشده بود!!!
رجوی در ادامه می گوید ما سر مسئله ی اختلاف ارضی به تفاهم می رسیم چون ما که اشغالگر نیستیم دقیقا این حرف خود مسعود رجوی است (آنروی سکه این حرف این است که تسلیم خواسته ی صدام هر چه که باشد هستیم) نقض آشکار تمامیت ارضی به نفع دشمن برای به قدرت رسیدن.
رجوی ها از سال 60 به هیچ وجه حتی یک درصد روی حمایت و پشتیبانی ملت ایران حساب باز نکرده است و دقیقا آن انزجار ملی و تنفر عمومی مردم را از خود گرفته و چون بهتر از هرکسی می دانند مرتکب چه ضدیتی با تمامی منافع ملی مردم و امنیت ملی ملت شده اند.
مردم ایران می گویند یک انسان می تواند سقف خانه خودش را سوراخ کند تا آب باران وارد خانه اش شود اما نمی تواند یک جاده که مسیر عمومی است را با بیل و کلنگ خراب کند و راه عبور عمومی را ببندد.
به عقیده ملت ایران رجوی با استراتژی هایش اولا تمامیت ارضی را زیر سوال برده – با نابود کردن سرمایه های ملی و با ضدیت علیه دین و اعتقادات مردم در تحریف قرآن به به نفع تاکتیک های تروریستی اش – و با تلاش و عامل شدن بیگانه در تشدید اختلافات قومی و همچنین کشت و کشتار ها در این راستا امنیت ملی مردم را نقض کرده وبا هزار دلیل دیگر انزجار ملی ملت ایران را برای خود خریده است. از هر کسی در ایران سئوال کنید مارک مجرم و هرنوع خلافکاری را می پذیرد یا انگ وابستگی به مجاهدین را به صراحت اعلام برائت از رجوی ها را کرده و انزجار ملی از فرقه ی تروریستی را اعلام می نماید. این حاصل چهل و اندی سال سابقه ی رقت بار رجوی است.
در داخل کشور هیچ پایگاه مردمی ندارند، به شخصه، سالهای زیادی است که حتی یک نفر را محض نمونه ندیدم که طرفدار این سازمان باشد، آنها خو نیز بخوبی این را دیده و میدانند. لشگر کشی به خاک خودی با طرفداری صدام و بختک و خونکشیدن سربازان ایرانی، فقط یکی از علل این انزجار است .