مسعود رجوی چه زنده باشد و چه مرده، مریم در یک اقدام دل سوزانه ایشان را سربه نیست خواهد کرد و شاید کرده باشد به این شک نکنید که مریم در مورد مسعود چنین کاری نمی کند چرا که با شناختی که در این چند سال از ماهیت ایشان دارم از دست او هر کاری برمی آید و برای شناخت بهتر او حقایقی از شخصیت او را بازگو می کنم.
به گفته خودش بعد از طلاق از مهدی ابریشمچی و ازدواج زود هنگام با مسعود، به مسعود تعهد داده بود که بعد از او دیگر با کسی ازدواج نخواهد کرد و ما این را از خودش قبول داریم، اما آن روی دیگر قضیه این است که او دیگر به مسعود تعهد نداده بود که در سازمان فرقه ای مجاهدین بالاتر از مسعود نخواهد نشست. به گفته خودش به آنچه تعهد دادم من عمل می کنم و شخصیت متکبرانه اوکه دوست دارد همه او را مثل یک بت بپرستند و همین کار باعث شد که از مهدی طلاق ایدلوئوژیکی بگیرد و همسر مسعود رجوی شود و چگونگی این امر یک بحث دیگری دارد که ما در حال حاضر با آن کاری نداریم اما فعلاً برای مریم دو چیز مهم است یکی راه مسعود و دیگری خودنمائی خودش در مقابل… تا بتواند ایشان را از بن بست موجود بیرون بیاورند. برای همین است که مریم دوست ندارد امروز نام مسعود را درتشکیلات کسی به زبان بیاورد و این را ما در تشکیلات این فرقه تجربه کرده بودیم که وقتی از حنیف نام برده می شد مسئولان ناراحت می شدند که اگر الان حنیف هم بود در مقابل مریم سر فرود می آورد.
مریم، مسعود را تا آنجا نیاز داشت که خودش را معرفی کند، بعد از آن دیگر به مسعود نیاز نداشت چنانکه مسعود تا زمانی که خودش را بیرونی کند به آقای بنی صدر نیاز داشت و بعد از آن به آقای بنی صدرمارک زده شد که ایشان می خواهد با رژیم ایران ارتباط برقرار کند و تا حالا که 29 سال از آن زمان گذشته آقای بنی صدر با ایران ارتباط برقرار نکرده اما مارکش آن زمان خورده است. مریم به مسعوداز دو جنبه اولاً معرفی خود دوماً به اموال که از طریق مزدوری بدست آورده بود نیاز داشت و آن را هم با شگردهای خاصی به دست آورده ست.
اینکه چطور؟! خانم مریم قجر آن روی سکه اش خیلی باهوش و زیرک است ایشان از آن روی سکه استفاده کرد و مسعود را در حرمسرایی که ساخته بود خانه نشین کرد و خودش را یک الگوی ستایش شونده برای دیگران معرفی نمود، اما همین خانم به ظاهر عابده چندین نفر را در تسویه حساب درون سازمانی سربه نیست کرده است، اگر کسی در مقابل مریم کرنش می کرد ایشان با یک فرمان سرش را زیر آب می کرد و او گرچه زن است ولی احساسات زنانه او سوال برانگیزاست.
به همین خاطر بعد از اینکه ایشان به فرانسه رفتند و مسعود در عراق یا هرجای دیگر فراری شد، او خودش از این فرصت بدست آمده استفاده نمود و 9 سال است که مریم خودش یک رهبر دموکرات در بیرون و دلسوز برای اسیران دربند خود نشان می دهد و گاه هم دیدید که مریم چطوری برای آنها اشک تمساح جاری می کند وبه نیروها وعده های سرخرمن می دهد وگاه بعضی اشتباهات بوده را به گذشته یعنی به دوران مسعود می گذارد وبیان می کند که باید آن اشتباهات برای گوهران بی بدیل جبران شود وامروز برای جبران درآن تشکیلات چیزی عوض نشده است ولی وعده را می دهد.
اما مریم از یک چیز کوتاه نمی آید و آن هم نسل کشی وبه اسارت نفرات چون انقلاب با نام اوست که آن هم از ایدئولوژی انقلابی مریم مانده است که باید نسل کشی واسارت آنها دراعضا موجود باشد و امروز مریم دو بال برای پیشروی دارد، اولی مهدی ابریشمچی است که در کنار خودش دارد که قبلاً نتوانسته در این سازمان به نقطه رهبری برسد واز آن انقلاب هم کینه بدل دارد و دیگری مسعود که دیگر تاریخ مصرفش تمام شده است ولی هنوز زمان اشک تمساح برای او تمام نشده است، به همین خاطر در آینده نزدیک شاهد این تغییرات در این گروه خواهید بود.
1- سر به نیستی مسعود با شعار نمی خواهیم کسی از جای او با خبر باشد.
2- دستگاه اجرای فرقه با شعار جدید زن می تواند در رأس رهبری یک گروه باشد، یک انقلاب درونی دیگری را بوجود بیاورد که مریم رئیس جمهور را رهبر فرقه کنند.
3- مریم رهبری این گروه را به عهده خواهد گرفت و همسر سرخورده سابق هم جانشین او خواهد بود چون بهتر از آن را در سازمان سراغ ندارد و اگر داشت امروز مهدی هم در اوور پاریس نبود ودرآن جدایی کنار مسعود باقی می گذاشت که الان به او هم مثل مسعود اشک جاری کنند.
4- مریم چون دریک بن بست استراتژیک قرار دارد وقبلاً این بن بست را به گردن آمریکا می انداختند که ما را درلیست سیاه قرار داده است ولی الان این بهانه از او گرفته شده است به همین خاطر مریم دست به هر کاری خواهد زد و اگر نیاز بداند مثل زمان طاغوت بدون حجاب با لابی ها دیدار خواهد داشت و خدمت همان لابی های اسرائیلی، وطن فروش خواهد کرد.
5- برای مریم نفرات لیبرتی و اشرف عددی نیستند و او مرگ آنها را بهترین سوغاتی برای مسیر آینده خود می داند که اشک تمساح جاری کنند.
6- در چند ماه آینده دو چیز اتفاق خواهد افتاد. یکی سربه نیستی رهبرسابق تشکیلات و دیگری اخراج بعضی از مهره ها و این مهره ها کسانی هستند که مریم آنها را در طول سال ها خشکانده است وبه یک فرد روانی تبدیل کرده است وبه بیرون خواهد داد که بگویند آنها مریض بودند واگر از آنها ترس داشته باشد آنها با مرگ زود هنگام روبرو هستند واین درسازمان چند ماه است شروع شده ونام گذاری مریضی هم ابلاغ شده است که با ایست قلبی فوت کرد.
7- مریم با تعهد گرفتن از بچه های اشرف و لیبرتی آنها را در عراق زندانی خواهد کرد و نهایتاً اگرمریم برای ادامه راه خود یک پشتیبانی قوی پیدا کند تمامی نفرات را به امان خدا ولشان خواهد کرد و اگر پشتیبانی پیدا نکردند تلاش خواهد کرد نفرات را دور خودش حفظ نماید وچون به زمان نیاز دارد از آنها تا نیمه دوم 92 از تعهد خواسته است.
بلی امروز دیگر بود و نبود مسعود فرق ندارد به تشکیلات فرقه، چه زنده باشد و چه سربه نیست شده باشد دیگر در رأس سازمان نیست و در یک کودتای درونی حذف شده است و در آینده هم خواهید دید که همانطور هم خواهد شد.
سعید