این روزها تهدید از دست دادن همه چیز بیشتر و بیشتر رجوی را به خود مشغول کرده است. تاثیرات ویرانگری که از دست دادن کمپ اشرف بر وی داشته را نباید کم اهمیت ارزیابی کرد. محلی به وسعت چهل کیلومتر مربع شامل تجهیزاتی همچون پناهگاه های عظیم ضد اتمی، زاغه های متعدد تسلیحات و مهمات، سیستم های پیشرفته ماهواره ای نظامی، تصفیه خانه و پست برق مستقل، مراکز و پارکها، سالنهای متعدد نشست و سخنرانی، امروز با محلی بنام کمپ لیبرتی عوض شده که یک کیلومتر مربع وسعتش است و تنها تجهیزات داخل آن کانکس های پیش ساخته ای است با تجهیزاتی برای استقرار موقت نظامیان. و البته این در شرایطی است که هر روز هم اخطار داده میشود که در اولین فرصت همه آنها از کشور عراق اخراج خواهند شد. بد تر از همه برای رجوی این است که وی توان نگه داشتن افراد در ایزولاسیون مطلق را هم از دست داده و قطع مطلق ارتباط با جهان خارج خدشه دار شده است. اگر چه سران مجاهدین خلق تمام سعی خود را در بسته نگه داشتن دربهای کمپ لیبرتی می کنند ولی به هر حال افراد در دسترس تر از کمپ قبلی یعنی کمپ اشرف هستند. این کمپ بصورت نوبه ای توسط نمایندگان سازمان ملل، اتحادیه اروپا، ایالات متحده امریکا و حتی برخی از سازمانهای غیر دولتی مورد بازدید قرار می گیرد. و البته امروز بر خلاف کمپ اشرف این نیروی انتظامی عراق است که امنیت داخلی و خارجی کمپ لیبرتی را بر عهده دارد. مقامات عراقی البته در زمان انتقال از اشرف به لیبرتی پیشنهاد داده بودند که تمامی افراد را به هتل هایی در بغداد منتقل کنند ولی سران مجاهدین مخالفت کردند. عراق اکنون هم هتل هایی را باز نگه داشته که چنانچه کسی از شرایط موجود کمپ لیبرتی ناراضی باشد بتواند درخواست بدهد و در این دوران ترانزیت اطاقی در هتل به وی داده شود. طبعا تمام این مسائل باعث شده تا فرار از کمپ مجاهدین خلق روز به روز بیشتر شود. البته این پروسه ای سخت و کند است و رهبران فرقه هنوز با استفاده از روش های تخریب فکری و فشارهای تلقینی شدید سعی در نگه داشتن افراد در چنگال فرقه را دارند. روش های تنبیهی شدید، نشست ها و گزارشات اعترافی روزانه در سراسر سازمان بشدت بر تمامی افراد اعمال می گردد. با این حال بزرگترین خطری که رجوی را تهدید می کند این است که دیر یا زود این فرقه فرو خواهد پاشید. اعضا و گروگانهایش پخش خواهند شد و وی تنها خواهد ماند. امروز گزارش عجیبی که به کتابخانه کنگره امریکا نسبت داده شد و بعد پس گرفته شد و میگوید که آژانس های اطلاعاتی ایران سی هزار مستخدم در کشورهای خارجی دارند را باید در چهارچوب این وضعیت رجوی تجزیه و تحلیل کرد. این نوشته که باصطلاح داخلی بوده و به یکباره توسط ایادی فرقه رجوی کشف شده، بسرعت با واکنش منابع جدی در امریکا و اروپا مواجه شد و بعنوان یک فایل ساختگی به کناری گذاشته شد. البته خود نوشته هم تصدیق می کند که بصورت خصوصی و با پرداخت پول نوشته شده و طبعا امضاء و نویسنده هم ندارد. قابل توجه است که امروز متخصصین امر متفق القول هستند که این گزارش “برای مجاهدین خلق” نوشته نشده بلکه “توسط مجاهدین خلق” نوشته شده است. نوشتار تکرار و کپی لغت به لغت بسیاری از مزخرفات فرقه ای است که تنها در نوشته های رجوی پیدا می شود. گزارش همچنین بوضوح غلط هایی دارد که نشان میدهد زبان اصلی نویسنده انگلیسی نبوده است. در ورای همه اینها بیشتر منابعی که این گزارش از آنها کپی کرده و لینک داده است منابع مستقیم و یا غیر مستقیم مجاهدین خلق است. البته هر کدام از این منابع و سایت های رسمی مجاهدین خلق که بصورت بیرونی اعلام شده اند بسرعت از دور خارج شده اند و دیگر قابل دسترسی نیستند. سوال این است که چرا سازمان مجاهدین خلق بدین صورت بدنبال تبلیغ نوشته ای است که در اولین نگاه مزخرف بودن آن مشهود است؟ نگاهی که دقیق و آگاه و آشنای با این فرقه باشد بوضوح می بیند که سازمان مجاهدین خلق سالها است که دیگر در صحنه های سیاسی بعنوان یک بازیگر شناخته نمی شود و بوضوح می بیند که آنچه سازمان مجاهدین تبلیغ می کند اساسا برای مصرف داخلی است و هیچ قصدی برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران ندارد. طبعا کسی که با این فرقه سر و کار داشته باشد بسرعت به این نتیجه هم رسیده است که توقع شفافیت و عدم تناقض در گفته و کردار مجاهدین خلق مثل این می ماند که از فردی مست بخواهی که در خط مستقیم قدم بردارد. واقعیت این است که رجوی با پرداختن خرج این گزارش روایتی جعلی تولید کرده تا فقط بتواند پیروان باقی مانده اش را فریب بدهد. قصد وی فقط راضی و قانع کردن افرادی است که هنوز در کمپ لیبرتی باقی مانده اند. هر تعداد که بتواند. وی میخواهد با فریب آنها و با وعده های غلط آنها را به توهماتی بی ربط امیدوار کند تا شاید با انتقال به کشورهای ثالت توسط کمیساریای عالی پناهندگی مخالفت کنند. در واقع رجوی از طریق این باصطلاح گزارش به نفرات فرقه میگوید که اگر چه این همه سال در کمپهای اشرف و لیبرتی اسیر بوده اید و ده سال هم از سقوط صدام گذشته و هیچ کس کاری انجام نداده است، ولی مجاهدین خلق در واقع بصورتی جدی با جمهوری اسلامی ایران سرشاخ بوده و هستند. ولی چهره این رژیم جمهوری اسلامی ایران “خانواده خدابنده” است که شما نمی بینید و در همین راستا است که رجوی در این گزارش مستقیما “خانواده خدابنده” را “ماموران وزارت اطلاعات ایران” می نامد و تاکید پشت تاکید. بنابر داستان ادعایی رجوی، خدابنده ها سرکرده های لشگر و شبکه جاسوسانی هستند که در سراسر جهان پهن شده است و البته تنها کارش ها نابود کردن سازمان مجاهدین خلق است. البته وی خانواده خدابنده را انتخاب کرده چون این خدابنده ها هستند که صدای انگلیسی زبان منتقدین و قربانیان فرقه مجاهدین خلق بوده اند (قبلا مشکلش عربی بود امروز انگلیسی است). قصد اولیه رجوی این است که اسرای کمپ لیبرتی را با این ترفند و با توهم “مبارزه با دشمن” چند روزی بیشتر نگه دارد. رجوی اول “خانواده خدابنده” را تا این حد عجیب و غریب بزرگ می کند و بعد با ادعای واهی شکست “خدابنده ها” توسط “گزارش ساختگی” اش میگوید که دیگر نیازی به پاسخ دادن به صدای اعتراض و افشاگری صدها نفر نجات یافته از فرقه در سراسر جهان را نمی بیند. وی با تولید این بهانه که این خانواده در واقع خود “رژیم ایران” است و این که این رژیم هم که بشدت “قدرتمند” است چنین مطرح می کند که پس مشخص است که شکست دادن آنها کار ساده ای نیست و این میشود دلیل و مدرک رجوی برای این که چرا به این روز افتاده. جالب است که همین چند روز قبل رجوی به ساکنین کمپ لیبرتی گفته است که اگر چیز بدی در مورد وی گفته شود و به گوش ساکنین کمپ برسد به هیچ وجه به آن فکر هم نکنند. گفته است که تنها ماموریت آنها قبول بی چون و چرای “رهبری” و اعتماد مطلق به “رهبری” است و بعد ادامه داده که پاسخ دادن به دشمنان با وی است و آن را هم به “زمان مناسب” موکول کرده است. به عبارت دیگر وی به نفرات سازمان دستور میدهد که “فکر نکنید” و فقط “اطاعت کنید” و “سوال نکنید”. (چون من در جنگ با خانواده خدابنده هستم) ولی داستان ساختگی رجوی مصرف دومی هم دارد. وی به بی خبران فرقه میگوید که نگران این جنگ با “رژیم” نباشید و از آن فرار هم نکنید. چرا که اگر چه “خانواده خدابنده” خیلی قوی است ولی مجاهدین خلق هم پشتیبانانی قوی در کردیدورهای قدرت ایالات متحده امریکا دارند. پشتیبانانی همچوی لابی اسرائیل و نومحافظه کاران. رجوی چنین توقع داشت و به دیگران هم قول داده بود که این گزارش تولیدی فرقه بشدت در منابع مختلف پخش شده و تبلیغ خواهد شد و مطبوعات امریکایی روی آن مانور خواهند آمد و توسط بالاترین قدرتهای حکومت امریکا پشتیبانی شده و نشان خواهند داد که تنها راه حل برای مقابله با ایران همانا دخالت نظامی و جنگ است و بنابراین مجاهدین خلق هم از وضعیت اسفبار کنونی نجات یافته و به نان و نوایی میرسند. قصد رجوی از جعل این مدرک این بود که با سفسطه به اعضای فرقه مجاهدین خلق بقبولاند که بالاخره یک جایگزینی برای رژیم ساقط شده صدام حسین پیدا کرده و امروز لابی اسرائیل و نومحفظه کاران جنگ طلب در اروپا و امریکا ولینعمتان جدید و جایگزین ولینعمت سابق وی صدام حسین شده اند. به عبارت دیگر باید گفت که رجوی با کلاهبرداری قصد داشت نشان دهد که اکنون به “موقعیت رفیع مزدوری” نائل شده و خریدار پیدا کرده و در این حد هم حمایت خواهد شد. اما مشکل رجوی این است که این اتفاق نیافتاد. گزارش تولیدی باصطلاح “به مطبوعات درز کرد” همانطور که قرار بود بکند. ولی با استقبال مطبوعات مواجه نشد و کسی هم آن را رله نکرد. بر عکس زمانی کوتاه بعد از باصطلاح “درز بیرونی”، گزارش با “اعلام بیرونی” تولید کننده “برای باز نگری پس گرفته شد”. البته این “پس گرفتن” هم بدین خاطر بود که “تحقیقات” در رابطه با این تولید سخیف تحت نام “کتابخانه سنای امریکا” به جریان افتاد. سوال مطرح شده منتهی به شروع تحقیقات این است: سازمان مجاهدین خلق چگونه توانسته است در بخش “دفتر پشتیبانی جنگ غیرعامل و مبارزه تکنیکی علیه تروریسم” در وزارت دفاع این کشور نفوذ کند؟ امروز این تحقیقات بسرعت به سرنخ های لابی فرقه رجوی و اعضایی از پالمان اروپا و دفتر سازمان مجاهدین خلق در بروکسل هم رسیده است و امروز تحقیقات به نقطه ای رسیده که در حال بررسی و تحقیق در مورد سوء استفاده از این مدارک ساختگی علیه پروسه پناهندگی برخی پناهجویان ایرانی هستند. نامه هایی که با ضمیمه کردن این گزارش تولیدی و با امضای برخی لابی های سازمان در پارلمان اروپا به مراکز تصمیم گیری کشورهای اروپایی ارسال شده تا جلوی پناهندگی برخی از نجات یافتگان تازه به اروپا رسیده را بگیرند. رجوی اما در این شکست اخیرش نه تنها شدت ضعف و رو به مرگ بودنش در عراق را نشان داد و آشکار کرد که دیگر نمی تواند جلوی فرارهای روز افزون افراد از کمپ لیبرتی را بگیرد، بلکه دست به یک خود افشایی در واشنگتن هم زد و نشان داد که در آنجا هم بر خلاف تبلیغات داخلی کسی از وی حمایتی جدی نمی کند. افشای سریع و وسیع گزارش دروغ و دغل رجوی نشان میدهد که وی به هیچ وجه در واشنگتن هم نه تحت حمایت نیروی است و نه تحت حفاظت نیرویی. وی البته در کنار این آبرو باختگی باز نشان داد که در واقع آنچه در مقابل وی ایستاده نه نیروی امنیتی عظیم و تعلیم یافته و ثروتمند و مقتدر وزارت اطلاعات مورد ادعای وی، که همین چند صد تن از اعضای جدا شده سازمان و فرقه خودش هستند و همین ها هستند که وی را به این روز انداخته اند.
بنظر میرسد اکنون زمانش فرا رسیده باشد که این پرونده رجوی را هم مختومه اعلام کنیم و تمرکز را برگردانیم به نقطه اصلی و واجب. کمپ لیبرتی و سه هزار و اندی گروگان و خانواده هایشان. کسانی که هنوز هم آینده مشخصی را در چشم انداز نمی بینند.
آن سینگلتون