افشاگری اعضا و مسئولین جدا شده فرقه در طول چند سال گذشته و بویژه افشاگری زنان شورای رهبری خانم ها بتول سلطانی و زهرا میر باقری که باعث رسوائی بزرگ رجوی در داخل و خارج مناسبات شد رجوی پلید را وادار کرد تا در نشست 5 دی 91)در قالب وکیل شیطان(در این رابطه موضعگیری نماید و برای رد گم کردن و نپذیرفتن زن بارگی و خود کامگی اش با فرافکنی آن را به حساب تبلیغات نظام بگذارد.
هر چند که وی از افشاگری ها و انتقادات و نسبت خود کامگی که اعضا فراری و جدا شده به او دادند به ستوه امده و ان را به حساب لجن پراکنی و دروغ پردازی نظام و جدا شدگان بریزد ولی حقیقت امر این است که او همانطوری که در نشست 5 دی 91 به سایر اعضا خود می گوید که اگر پاسخ این سئوالات را ندارید و یا نمی توانید بدهید به من بسپارید می خواهد با سفسطه گی و دو دوزه بازی از زیر بار حقایق و واقعیات موجود در فرقه که همه و همه نتیجه و حاصل سیاست ها و فریبکاری های چند دهه ساله می باشد بگریزد و با فرار به جلو از پذیرش و مسئولیت اعمال خود شانه خالی کند البته هیچ دیکتاتوری تا به حال مسئولیت هیچیک از اعمال جنایتکارانه خودش قبول نداشته است مگر در دادگاه خلق گرفتار شوند.
با تشکر از شما که وقت تان را در اختیار انجمن گذاشتید.
* همانطور که مطلع اید رجوی در آخرین سخنان خود در 5 دی 1391 در پاسخ به افشاگری جدا شدگان از جمله افشاگری خانم ها بتول سلطانی و زهرا میرباقری در رابطه با رقص رهایی و اهدای گردنبند طلای منقش به تصویر خود (رجوی) به زنان شورای رهبری برای اعضای فرقه گفته است که «گردنبند ها را مریم بدون اطلاع من بلااستثنا برای برادران و خواهران ما فرستاد ».
سوال من این است که به نظر شما چرا رجوی چنین حرفی زده است؟ و آیا این ادعا درست است؟
آقای محمدی: به نکته بسیار جالب و مهمی اشاره نمودید. اما قبل از ورود به پاسخ می خواهم بار دیگر تاکید کنم که نفس این پیام نشان از کارآیی افشاگری جدا شده هاست. این افشاگری ها که در یک سطح وسیع بعلت کثرت تعداد جدا شدگان و کثرت جنایات رجوی در اشرف انجام شد، بسیاری از هموطنان و مردم و شخصیت های غیر ایرانی را از واقعیت اشرف و مناسبات فرقه ای تشکیلات آگاه نمود.
اما درباره همین قسمت از صحبت های رجوی که فرمودید باید بگویم رجوی ها بسیار تلاش کردند که در مقابل افشاگری های تکان دهنده خانم سلطانی واکنش نشان نداده و آن را از سر رد کنند اما وقتی خانم میرباقری از اشرف فرار کرد و به اروپا رفت و در آنجا با افشاگری های خود بخصوص بحث خارج کردن رحم زنان و جنون جنسی رجوی را مطرح نمود، بدلیل اینکه این افشاگری ها همراه با یک سند محکم که همانا گردنبند مورد اشاره بود، دیگر رجوی ها را در ته رینگ گیر انداخت و آنها مجبور شدند که در مقابل آن موضعگیری کنند. نفس این موضع گیری رجوی که البته دروغ بودن آن را توضیح خواهم داد به خودی خود گواه حقانیت افشاگری ها و گواه ضربه کاری است که رجوی ها از این افشاگری ها خوردند.
اما واقعیت در مورد گردنبند این است که بعد از مسائلی که در 19 فروردین 90 پیش آمد و در مصاحبه های قبلی توضیح کامل دادم که چگونه ما را با فریب به صحنه فرستاده و می گفتند عراقی ها مشقی شلیک می کنند و بعد فرماندهان با بردن سوئییچ خودرو از صحنه فرار کردند و آن فاجعه ای اتفاق افتاد که بیش از این وارد آن نمی شوم.
از دست دادن بخش بزرگی از قرارگاه در فروردین 90 و کلکی که فرماندهان به ما زده بودند موجب روحیه باختگی شدید نیروها شد، همزمان خانم میرباقری هم موفق به فرار از اشرف شده بود و با توجه به اینکه بحث مربوط به رابطه رجوی با زنان و هدایای او مرز سرخ تشکیلات بوده و گویا در بازرسی از وسایل ایشان متوجه شدند که وی موفق به خارج کردن گردنبند شده است، بنابراین رجوی خواست با یک تیر دو نشان بزند و یک سلسله نشست با عنوان « درس ماندگاری » برگزار نمود و روزهای متمادی سعی داشت تا با مغزشویی به ما روحیه بدهد. بگذریم که در این نشست ها با شکنجه روانی ما را بیشتر تحت فشار قرار می داد اما حداقل از این طریق می خواست مانع از فرار های گسترده شود. در انتهای این نشست ها رجوی دست به یک ترفند زد و مریم قجر گفت حالا که شما از این نشست ها موفق بیرون آمدید من هدیه ای برای شما دارم و به همه ما به جز اعضای شورای رهبری تاکید می کنم بجز اعضای شورای رهبری یک گردنبند که منقش به تصویر رجوی بود دادند که البته ارزشی نداشت به ما دادند.
به این ترتیب رجوی ها می خواستند با اینکار مانع از افشاگری های خانم میرباقری شود و اینگونه وانمود کند که این گردنبندها به همه داده شده اما او دو نکته را فراموش کرد، اولا در آن روز گردنبندها را به افراد غیر از شورای رهبری دادند و معلوم بود که اعضای شورای رهبری قبل از این موضع گردنبند گرفته اند. ثانیا جنس گردنبندی که خانم میرباقری افشا کردند طلا بود ولی گردنبندهای ما بی ارزش بود بطوری که خیلی از افراد به مرور آن را گم کردند.
ضمن آنکه قبل از آن هیچ سابقه ای وجود نداشت مبنی بر اینکه به ما هدیه ای داده شود چرا که رجوی در هراس از فرار افراد از دادن پول و اجناس با ارزش به اعضای سازمان به شدت خودداری می کرد و هیچگاه در سازمان نه کسی پولی داشت و نه چیز با ارزشی می توانست با خودش داشته باشد.
*رجوی مدعی است که مریم بدون هماهنگی و اطلاع او به همه این پلاک را هدیه کرده است آیا این ادعا صحت دارد؟
آقای محمدی: هر کس که چند سالی در اشرف مانده باشد و با تشکیلات فرقه ای آشنایی داشته باشد برایش بسیار مضحک و خنده دار است که کسی حتی مریم بدون اجازه شخص رجوی دست به عملی بزند تا چه رسد به اینکه بدون اجازه و اطلاع وی پلاکی را که قبلا رجوی به زنان شورای رهبری هدیه داده را به سایر اعضا بدهد.
همه اعضا می دانند در درون تشکیلات کوچکترین اتفاق در رابطه با اعضا و یا هر گونه برخورد و یا نشست بدون هماهنگی رجوی غیر ممکن است چگونه ممکن است چنین اتفاق مهمی در مناسبات اشرف بیافتد که رجوی دیکتاتور از آن اطلاع نداشته باشد البته این اولین بار نیست که رجوی برای توجیه عملکرد های کثیف و خائنانه خود متوسل به دروغ و فریب می شود
* باتشکر از شما