بدنبال افشاگری های تکان دهنده خانم بتول سلطانی از اعضای شورای رهبری فرقه در مورد وادار کردن اعضای زن فرقه (که با شعارهای فریبنده و سس ایدئولوژیکی از همسران و کودکان خود جدا شده بودند) به عقد با وی در مراسمی با عنوان «رقص رهایی»، خانم زهرا میرباقری از دیگر اعضای شورای رهبری فرقه که مدتی پیش بعد از تحمل شکنجه های فراوان موفق به فرار از زندان اشرف و رفتن به اروپا شد، نیز اقدام به افشاگری علیه رجوی و مناسبات غیر اخلاقی وی نمود. او با نشان دادن گردنبندی که عکس رجوی روی آن حک شده بود، افشا نمود که این هدیه ای بود که رجوی برای ایجاد ارتباط با زنان به آنها می داد و از هدایای دیگری نیز پرده برداشت که غیر اخلاقی بودن افکار رجوی را کاملا هویدا نمود.
شاید باور اینکه کسی با وجود ادعای رهبری در یک گروه (حتی ضد انقلابی ترین گروه ها) تا این حد از نظر اخلاقی منحط باشد برای خیلی ها ثقیل و سنگین بود، اما اخیرا رجوی در اقدامی غیر اخلاقی کاری کرد که دیگر نه تنها مخالفانش و جدا شده ها بلکه حتی حامیان خود وی نیز به انحطاط اخلاقی وی پی برده و انگشت به دهان مانده اند.
رجوی در سخنرانی 5 دی 1391 که ابتدا بطور کامل در 59 صفحه در سایت های این فرقه قرار داده شد (و بعدا بدلیل انتقادات گسترده از غیر اخلاقی بودن مطالب تنها 27 صفحه از آن باقی ماند و بقیه از سایت حذف شد) در واکنش به افشاگری های یکی از جدا شدگان از سازمان، بصورت دیوانه وار به وی حمله کرده و او را متهم نمود که مشکل جنسی داشته و همجنس باز بوده و برخی مطالب دیگر که بدلیل رعایت ادب نمی توان آنها را بازگو کرد.
رجوی در ادامه در یک اقدام رذیلانه دیگر، گزارشاتی که منتسب به همین فرد عنوان می کرد را در سایت های فرقه درج نمود که بنابر توضیح نوشته شده در سایت، مربوط به بحث های انقلاب در فرقه می باشد.
این واکنش و رفتار رجوی چند موضوع را بخوبی برای همگان روشن نمود:
1- رجوی برای سرکوب اعضای ناراضی و تخریب چهره جدا شدگان به هر اقدامی متوسل می شود و در این مسیر هیچ مرز و محدودیتی از نظر اخلاقی ندارد، چه رسد به مرز سیاسی و…
2- افشاگری جدا شده ها به خوبی به خال خورده و نکات موثری را افشا نموده اند که رجوی را به چنین واکنش های دیوانه واری واداشته است.
3- رجوی در نشست های باصطلاح انقلاب ایدئولوژیک اعضا را با زور و ترفندهای مختلف وادار نمود تا هر چه از زندگی خصوصی خود حتی در زمان کودکی داشتند را برای فرقه بنویسند و این کار را بارها در هر باصطلاح بند از بندهای انقلابش تکرار نمود. هدف از اینکار برخلاف آنچه در بیرون تبلیغ می کند، نه تنها رهایی افراد از خصائص منفی و آزاد شدن انرژی هایشان نبود بلکه، هدف بدست آوردن یک دستاویز در این گزارشات برای پرونده سازی بر علیه اعضا در صورت جدا شدن آنهاست. بنابراین بخوبی اثبات می شود که بحث های انقلاب ایدئولوژیک وسیله ای برای سرکوب و جلوگیری از جدا شدن اعضا و فروپاشی فرقه بوده است. خصوصا وقتی به این نکته توجه شود که همه اعضا از سال 1380 به بعد مجبور بوده و هستند هر هفته یک گزارش از مسائل جنسی خود تحت عنوان « غسل هفتگی » نوشته و آن را ضمن خواندن در نشست جمعی به مسئولین بدهند و این گزارشات در پرونده افراد قرار داده می شود.
4- برخی از اعضا به این دلیل ترس از پرونده هایی که رجوی برای آنان ساخته فرار نمی کنند و به همین دلیل در اشرف و لیبرتی گیر کرده اند.
5- چهره غیر اخلاقی رجوی برای طرفدارانش نیز برای اولین بار خیلی واضح رو شد. برای نمونه به دوتا از این موضع گیری ها اشاره می کنیم:
– نمونه اول: سایت بحران که صاحب آن سال هاست به نفع رجوی تبلیغ می کرده، در یکی از مقالات خود به مطالب رجوی در 5 دی 1390 اشاره کرده و می نویسد: « من هنوز در تعجب و شُک هستم که چرا، رهبر باید خود را در افشای اینگونه مطالب دخالت دهد » و در آخر هم چون نمی تواند این حد از انحطاط اخلاقی رجوی را هضم نماید، چنین می نویسد: « از صمیم قلب امیدوارم که این بخش از مستند، بخشی از «شیطان سازی» رژیم باشد، و آقای رجوی چنین جملاتی را استفاده نکرده باشند. »
– نمونه دوم: فردی بنام بهروز ریحانی مقاله ای با عنوان « امانت داری مجاهدین خلق » نوشته و در آن بعد از تعریف و تمجید زیاد از فرقه، چون نمی تواند فضاحت این حرکت رجوی را کتمان نماید، درباره سخنرانی رجوی در 5 دی 1391 می نویسد: « احتمالا این گزارش با مختصر توضیحات، میتواند خوانندگان زیادی در سایتهای پورنوگرافی داشته باشد. »
و در انتها به رجوی نصیحت می کند « امید است که مجاهدین به چنین مقولاتی به صورت تاکتیکی و گذرا و احساسی نپردازند چه بسا عدهای با به به و چه چه بگویند «عجب آدم فاسدی»، «چقدر برادر مسعود رجوی گذشت دارد»، اما بدون شک مردم اگر این گزارش و مشابه آنرا بخوانند به گونهای دیگر میاندیشند.»