جواب رجوی: ماندن یا رفتن!!!!!!!!
روز شنبه 26اسفند 1391، نخست وزیر آلبانی پس از ملاقات با معاون وزیر خارجه آمریکا و مارتین کوبلر و تعداد دیگری از مقامات، اعلام کرد که
این خبر اگر درست باشد شاید نقطه شروعی از باز شدن بنبست اقامت در کمپ لیبرتی تلقی شود. در اینجا زمان راستیآزمایی رجوی است که آیا این پیشنهاد را میپذیرد یا خیر.
بعد از حمله موشکی به کمپ لیبرتی و از دست رفتن جان 8 نفر و زخمی شدن تعداد زیادی از آنها، همانطور که انتظار میرفت هجمه تبلیغی بسیار سنگینی از جانب فرقه در کشورهای اروپایی و آمریکا علیه توطئه شخص کوبلر، بیعملی سازمان ملل و زیرپا گذاشتن قول و قرارهای آمریکا انجام گرفت. فرقه رجوی تمام ابزارهای سیاسی و تبلیغی خود را بکار گرفت و با هزینههای هنگفت برای آوردن مقامات سیاسی و دولتی آمریکا و اروپا، بیشترین فشار ممکن را بر این نهادها وارد ساخت.
واقعیت کمپ لیبرتی حکایت از مکانی دارد که نه تنها امکانات اولیه صنفی و تدارکاتیش در حداقل است بلکه به لحاظ حفاظتی فاقد ساختارهای اولیه میباشد و در نتیجه به مکانی آسیبپذیر و به قولی همچون یک قتلگاه عمل میکند. انتقال به لیبرتی در ادامه توافقات اولیه ای بود که بین نماینده سازمان ملل، دولت عراق و آمریکا انجام گرفت که رجوی هم تن به آن داد و حاضر شد جابهجا شود. این کار باعث شد تا پس از سالها آمریکا حاضر شود نام فرقه را از فهرست کشورهای تروریستی خارج سازد. عملی که در آمریکا با واکنشهای منفی از جانب تحلیلگران و سیاستمداران زیادی همراه شد. و آن را به نوعی بازی آمریکا با لیست تروریستی و استفادهاش به عنوان کارتهای بازی در مقابل ایران مطرح کردند.
در حالیکه دولت عراق پایش را در یک کفش کرده است که مرحله بعدی طرح انتقال یعنی جابهجایی از کمپ لیبرتی به کشور سوم هرچه سریعتر انجام شود و دیگر کشور متبوعش حاضر به تحمل یک دقیقه از حضور آنها نیست. علیرغم انجام مصاحبههای پناهندگی با نمایندگان سازمان ملل در این رابطه از آنجا که هنوز هیچ کشوری حاضر به پذیرش نبود، عملا این طرح در حالت بنبست قرار گرفت.
حمله موشکی به کمپ در تاریخ گرفتاری فرقه را در تله لیبرتی از حالت منطقهای به سطح بینالمللی ارتقا داد. حرف رجوی در نهایت این بود که یا همه ما را به آمریکا ببرید ولو موقت و یا به کمپ اشرف برگردانید. شق دوم بسیار بعید است چرا که این مسئله به رضایت دولت مالکی بستگی داشت. مالکی با توجه به مسائل داخلی خود و تنشهای زیادی که در این چند سال با رجوی داشت طوریکه او را دشمن مردم عراق معرفی میکرد و همواره خواهان سرنگونیش بود، کاملا رابطهاش خصمانه بود و بنابراین برای او برگشت به عقب عملی نیست.
ولی رجوی که رفتن به آمریکا را مطرح میکند آیا واقعا حاضر به بردن کل نفراتش به آنجاست؟ این نفرات در شرایط بسیار سختی قرار دارند. از هرگونه ارتباط با خانوادههای خود محرومند، همهشان از همسران و دلبستگان خودشان جدا شدهاند، به جایی رسانده شدند که به زندگی تف کنند، علائق خانوادگی را دشمن مبارزه بدانند، درباره مسائل کلان فکر نکنند و همه آنها را به رجوی بسپارند، غیر از زور و بازو و جوانی و نیروی خود که مخلصانه به رجوی دادهاند باید هر شب و روز ذهن و علائق ذهنی خودشان را هم که باب میل رجوی نیست در جلوی جمع بیرون بریزند و از هجمه دوستان دور و نزدیک خود هم استقبال کنند و تازه خدا را هم شکر کنند که اختیارشان را تمام و کمال به رجوی دادهاند. اخبار روز دنیا را از عینک رجوی ببیند. آیا واقعا رجوی حاضر است نفرات را به آمریکا ببرد. آیا این کار نیروها را در خود ذوب نمیکند. بنابراین جای این حرف رجوی سوال باقی میماند که چقدر پایش است.
اکنون که دولت آلبانی پیشنهاد پذیرش 210نفر را داده است، اگر چه آلبانی، آمریکا نیست و حتی کشور دست دوم و سوم اروپا هم به حساب نمیآید و اگر چه تنها 210نفر و نه همه 3400نفر اهالی کمپ را میپذیرد، ولی جای سوال هست که به هر حال مکانی است خارج از قتلگاه لیبرتی و دور از راکت و موشک و فقدان امنیت، آیا حاضر به قبول آن هست. ممکن است جواب رد به آلبانی پیامدهای خوبی برای رجوی نداشته باشد. میتواند 210نفر را دستچین کند افراد مسنتر و احیانا معلول و زخمی، پس این فرصت را پس میزند یا استقبال میکند؟
اما رجوی میداند که اگر خروج را قبول کند باید به نیروها جواب سرنگونی را بدهد. مگر نه این که رفتن به عراق به عنوان تداوم فاز نظامی و سرنگونی منتها به شیوه ارتش آزادیبخش و از خاک عراق تعریف میشد. این انگیزهای بود که همواره به نیروها میداد و تمام امروز و فردا و تعهد گرفتنهای شش ماهه و یکساله از نیروهای داوطلب نیز در همین راستا بود. آیا رجوی حاضر است به این استراتژی به قیمت حفظ جان نفرات، پشت پا بزند.
رجوی ظاهرا تصمیمگیری حساسی باید بکند، بر سر دوراهی است. یک راه دادن جواب «نه» است که باید پاسخگوی سازمان ملل، آمریکا، کوبلر و دولت عراق و فشارهای هر چه بیشتر از جانب آنها که رجوی به اصطلاح جر زده است. و راه دوم راضی کردن طرفحسابهای خارجی ولی روبهرو شدن با مشکلات ذهنی نفرات سازمان و تعیین تکلیف استراتژی سازمان.
روزهای آینده روشنگر این وضعیت و چه بسا پیدا شدن راه سوم است. به هر حال فارغ از هر تصمیمی که رجوی بر سر جان و حیثیت نفرات فرقه میگیرد. باید آرزو کرد در آستانه فرارسیدن سال نو، پیامآور رهایی نفرات فرقه و دیدار هر چه سریعتر با خانوادهها و عزیزانشان و خوشحالی آنها پس از سالها هجران و غم و اندوه ندیدن عزیزانشان گردد.
جمیل بصام