ایران قلم:
با تشکر از شما آقای حسین نژاد که در این مصاحبه شرکت می کنید. ضمن تبریک رهایی و آزادی شما از اسارتگاه مجاهدین خلق، می خواستم مختصری از بیوگرافی و سوابق خودتان را بیان بفرمایید هر چند که بسیاری از مخاطبین با نام و فعالیت های شما در این مدت کوتاه اشنایی پیدا کرده اند و نیز از کجا و چگونه از اسارت فرقۀ رجوی توانستید خودتان را نجات دهید؟
آقای حسین نژاد:
ایران قلم:
چه شد که به سازمان مجاهدین پیوستید و با این سازمان فعالیت سیاسی خود را آغاز کردید؟
آقای حسین نژاد:
سابقه آشنایی من با سازمان مجاهدین به زمان رژیم شاه بر می گردد که به علت هواداری و فعالیت برای تبلیغ اندیشه و راه انقلابی و اسلام راستین بنیانگذاران سازمان به زندان و تبعید سالیان و محرومیت اجتماعی و اخراج از شغل معلمی در زمان شاه محکوم شدم.
از همان روزهای نخستین پیروزی انقلاب علیرغم اصرار برخی یاران و همبندانم در زندانهای شاه بر پیوستن حرفه ای به تشکیلات سازمان از این کار خودداری کردم و به خواست جوانان و مردم شهرم (میانه – آذربایجان شرقی) فرمانداری شهر زادگاهم (میانه) را بر عهده گرفتم تا اینکه به صورت مستقل کاندیداتوری خودم برای نمایندگی مردم شهرم در اولین دوره مجلس شورا بعد از انقلاب را اعلام کرده و لذا از سمتم استعفا دادم. همه گروههای مذهبی مترقی شهرم در آن موقع از جمله سازمان مجاهدین خلق از کاندیداتوری من در انتخابات مجلس یکم حمایت کردند. بعد از بازگشتم به سر شغل اصلی و قبلی خود به عنوان دبیر دبیرستانهای کرج، در تابستان سال ۶۰ با توجه به شرایط سرکوب و اعدام و خفقانی که در نتیجه جنایات این سازمان در جامعه ایران علیه حتی دورترین هوادار سازمان به وجود آمده بود به ناچار به اصرار مسئولان سازمان برای ورود به تشکیلات آن جهت مخفی شدن تن دادم تا اینکه من و همسرم را با یک فرزندم از کشور خارج کردند و بعد از سالها کار برای سازمان در زمینه تخصصم در کشورهای مختلف اروپا و بیشتر آن در فرانسه و به دنبال انتقال رهبری سازمان به عراق به علت نیاز شدیدی که به تخصصم (زبان عربی) داشتند مرا در سال ۶۷همراه خانواده ام به عراق منتقل کردند.
ایران قلم:
وضعیت خانوادگی تان چطور هست؟ آیا شما هم مثل بسیاری از اعضای جداشده از این سازمان، فرد اسیر و قربانی از افراد خانواده تان در عراق دارید یا خیر؟ وضعیت خانواده تان اکنون چگونه است؟
آقای حسین نژاد:
متاسفانه دختر بزرگم زینب (۳۴ ساله) هم اکنون در کمپ لیبرتی است. او ۱۷ سالش بود که بعد از انتقالش به فرانسه بعد از بمبارانهای سال ۷۰ عراق در جنگ کویت بار دیگر در سال ۷۴ توسط رهبران سازمان به عراق برگردانده شد. دختر کوچکم مونا (۳۰ ساله) که در ۲۰ روزگی در سال ۶۱ او را در نزد مادرم در ایران گذاشتیم و کشور را ترک کردیم اکنون متأهل و تحصیلکرده می باشد و در ایران زندگی می کند.
رهبران فرقه رجوی حتی مانع دیدار و صحبت من با دخترم زینب که هر دو در داخل سازمان و در کمپ اشرف بودیم می شدند و تنها سالی یک بار در عید نوروز به مدت فقط یک تا دو ساعت به ما اجازه دیدار و صحبت آنهم تحت کنترل و مراقبت می دادند که در عید نوروز سال ۹۱ حتی این دیدار را نیز از ما دریغ کردند و اکنون من بیش از دو سال است که دخترم زینب را که هم اکنون در کمپ لیبرتی بسر می برد ندیده ام و در حال حاضر از او هیچ خبری ندارم. موقعی که در بغداد بودم توسط دفتر کمیساریای عالی پناهندگان ملل متحد و وزارت حقوق بشر عراق تلاش کردم من و خواهرش مونا که از ایران برای دیدار با ما آمده بود و این دو خواهر در عمرشان همدیگر را ندیده اند دیداری با او داشته باشیم ولی رهبران سازمان به او اجازۀ این دیدار و حتی اجازۀ یک تماس تلفنی را هم ندادند ولی خواهر کوچکترش مونا که سالهای عمرش را با آرزوی یک بار دیدار خواهرش بسر برده بازهم نا امید نشد و موقع برگشتن از عراق به ایران دو ساعت قبل از پرواز هواپیما تنهایی به دم در کمپ لیبرتی که جنب فرودگاه بغداد می باشد رفت و اصرار کرد که فقط یک لحظه می خواهد خواهرش زینب را حتی از دور ببیند بعد برود ولی بعد از یک ساعت معطلی چند تا از زنان مسئول فرقه رجوی با بهزاد صفاری از مسئولان بخش سیاسی فرقه آمده و با تهمت و برچسب اینکه تو را اطلاعات رژیم به اینجا آورده!! جواب رد به او دادند تا اینکه در حالیکه وقت زیادی به پرواز هواپیما نمانده بود به فرودگاه رفته و با چشمانی گریان بغداد را به سوی تهران ترک کرد.
ایران قلم:
اخیرا مریم رجوی به اتفاق کارچاق کن های خودش جلسه ای را در یکی از سالن های اجاره ای پارلمان اروپا برگزار کرده است و یکی از این افراد کارچاق کن به نام اقای استیونسن مدعی شده است که مردم عراق در یک بیانیه با امضای صد هزار نفر!!؟ خواستار حضور مجاهدین در عراق و بازگرداندن آنها از لیبرتی به اشرف هستند. شما این موضوع را چگونه ارزیابی می کنید؟ البته یک نکته جالبی هم هست که فرقه مجاهدین از بیانیه های چند میلیونی مردم عراق به بیانیه صد هزار نفره رضایت داده است!!، شما که خودتان در بخش روابط خارجی سازمان در عراق به عنوان مترجم عربی طی سالهای اخیر از نزدیک در جریان موارد متعددی از صدور این نوع بیانیه ها بودید، این بیانیه ها را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا واقعا این بیانیه ها را مردم عراق می دهند؟
آقای حسین نژاد:
بله اولا خود همین بیانیه اعترافی است که دیگر بعد از آنهمه ادعاهای ۵ میلیونی شان اکنون دیگر هواداران و پایگاهشان در میان مردم عراق به یک پنجاهم گذشته کاهش یافته است!! و ثانیا من به عنوان یکی از اعضای قدیمی بخش روابط خارجی سازمان مجاهدین و به عنوان مترجم تمام بیانیه های میلیونی ساختگی در این بخش و شاهد عینی تهیه آنها توسط مسئولین این بخش از سازمان که چگونگی این تقلبها و دخالتهای گسترده در امور عراق را شرح خواهم داد از این آقای استوینسون لابی قدیمی خریداری شده توسط سازمان مجاهدین در پارلمان اروپا می پرسم چطور این بیانیۀ صدهزار نفر از مردم عراق را مسئولین مجاهدین فقط به شما نشان داده اند و دیگران از آن بی خبرند؟ چرا رسانه های سازمان فقط بیانیه مطبوعاتی یعنی خبر و نقل قول از بیانیه را منتشر کرده و از خود متن و اصل بیانیه با امضاهای زیر آن یا حتی بدون امضا خبری نیست؟ اگر به شما هم همین بیانیه مطبوعاتی را که خودشان چاپ کرده اند داده اند چرا نپرسیدید پس اصل بیانیه کو؟ چرا نه یک رسانه بین المللی بلکه حتی یک رسانه عراقی موافق یا مخالف دولت عراق نیز آن را چاپ نکرده اند؟ هر چه هم از این بیانیه ها تا حالا در مطبوعات عراقی یا عربی یا ترجمۀ آنها در مطبوعات خارجی چاپ شده به صورت آگهی یا به اصطلاح خارجی خودشان پوبلسیته بوده که با پرداخت پول به آن روزنامه به اسم یک گروه عراقی ساختگی در صفحه آگهی ها و نه اخبار بوده است و خنده دار اینکه سازمان همین آگهی ها را هم که خودش پول میدهد چاپ می کنند به عنوان انعکاسات مطبوعاتی این بیانیه ها در رسانه های خودشان برای چندمین بار چاپ می کند و این یعنی واقعا توهین به شعور مردم ایران و جهان!! به حدی که ما مترجمین روابط وقتی خودمان بیانیۀ به اصطلاح عراقیها را یک بار از فارسی!! به عربی ترجمه کرده و دوباره باید همان آگهی متن ترجمۀ خودمان را در فلان روزنامۀ عراقی یا عربی به عنوان انعکاس مطبوعاتی برای پخش دوباره و سه باره در تلویزیون و نشریه یا سایت سازمان ترجمه می کردیم که ناچار همان متن اصلی فارسی را کپی چسبان می کردیم خنده مان می گرفت و موضوع در روابط به یک طنز تبدیل شده بود و می گفتیم «خود گویی و خود خندی عجب مرد هنرمندی؟!» همین است؟!!…
رهبری رجوی تمامی وقت ما ستادها و اف امها را در این ده سال اخیر در اشرف برای سرنگون کردن دولت عراق و دخالت در امور داخلی عراق با تلف کردن عمر و جان و خون بهترین جوانان ما صرف کرد و به هدر داد. عراقیها هزار هزار می آمدند و می خوردند و می بردند می خوابیدند و اشرفیان از صبح تا شب برایشان کار می کردند آخر هم همین کارها وبال گردنش شد و درست به ضد خود تبدیل گشت و دست دخالتهای رژیم را هر چه بیشتر در عراق باز نمود چون دولت عراق را تحریک می کرد و شده بود یک دولت در داخل خاک عراق… با آنهمه کار و خوراک و مهمانی و خدمت به عشایر اطراف اشرف در این ده سال، ولی یک شیخ عشیره از آن شیوخ به افراد عشیره اش دستور دفاع از ما را نداد و حتی یک تظاهرات هم راه نینداختند و جلوی اتوبوسهای عراقی که ما اشرفیان را به لیبرتی می بردند نخوابیدند که ما نمی گذاریم مهمانانمان (آنگونه که در بیانیه های ساختگی شان ادعا می کردند) را ببرید. اگر می گویید از سرکوب می ترسند پس چرا اینهمه تظاهرات علیه مالکی در میدان تحریر بغداد کردند و حتی کلی دستگیری و زندانی دادند ولی حمایتی و اسمی از مجاهدین و اشرف و ساکنان اشرف نمی آوردند؟ برای اینکه همه آن بیانیه ها به فارسی در بخشهای روابط و اجتماعی نوشته میشد از زبان این شیخها و شخصیتها و مردم عراق بویژه دیالی که اینها مهمانان ما هستند و اصلا جزء عشیرۀ ما می باشند و جلوی تانکها می خوابیم اگر به اینها حمله شود وو… و ما خودمان این بیانیه ها را از فارسی به عربی ترجمه می کردیم و فقط از این شیوخ در قبال پول و پلو قول گرفته بودند که بله شما اسم و امضای ما را زیر هر بیانیه ای خواستید بگذارید. اینطوری می شود حمایت زبانی و پولی بی پایه و اساس و بی ماده که وقتی موقعش می رسد بها نمی پردازد چون خودش که نگفته بلکه از قولش نوشته اند… انواع بیانیه های تقلبی را که از قول عراقیها به فارسی می دادند من خودم ترجمه می کردم و امضاهای میلیونی تماما ساختگی که در قسمت خودمان روابط و بخش اجتماعی با پول دادن به عراقیها فرمها و زونکن ها را پر می کردند به قدری ناشیانه بود که سر و صدای استاندار سابق دیالی عبد الله الجبوری که حامی ما بود را نیز در آورد و نامه اش به مسئولین اشرف را من خودم ترجمه کردم که نوشته بود آخر شما می دانید یا نمی دانید که در این وضعیت عراق کسی حاضر نمی شود به خاطر پول جانش را به خطر بیندازد و بیفتد امضا جمع کند همه این افراد پولها را می گیرند و افراد خانواده و زنها و قوم و خویش خودشان را جمع می کنند و فرمهای شما را هر نفر ۱۰۰۰ امضا می کند و پولش را می گیرد (برای هر زونکن با ۱۰ هزار امضا ۱۰ هزار دینار به فرد عراقی آورندۀ آن می دادند)…. مسئولان و بخشهای روابط و اجتماعی و حقوقی در اشرف و در رأس آنها عباس داوری و حسین داعی الاسلام و معصومه ملک محمدی و حسین مدنی و عباس صنوبری و پری بخشایی و احمد انتظار و بهروز فتح الله نژاد و نوچه هایشان مانند رضا صادقی و فرامرز صفا و مهدی عقبائی و علی اشرف و علیرضا صداقت اسمها و بیانیه های انواع گروهها و شوراها و تجمعها و کانونهای سیاسی یا صنفی یا اجتماعی به اصطلاح شیوخ عشایر، نمایندگان پارلمان، حقوقدانان و وکلا، دانشجویان و استادان، دارندگان شغلهای آزاد، ورزشکاران و شهروندان مختلف را به زبان فارسی می ساختند و برای ترجمه به عربی به من می دادند و مواردی را که مترجمین پایینتر ترجمه می کردند و عربی آنها درست نبود می دادند من چک و تصحیح می کردم تا اسم و بیانیۀ عربی آنها درست باشد و اسم و بیانیۀ جعلی بعضیها را هم عجله می کردند و برای چک و تصحیح من که ضابطه کرده بودند نمی آوردند و به همان صورت غلط و مفتضح با تعبیرها و اصطلاحات فارسی و آنهم خاص فرقۀ رجوی منتشر می کردند به طوریکه می دیدی اسم فلان انجمن یا شورای عشایری عراقی در آرم ساختگی که بالای بیانیه می زدند با اسم امضای آن کاملا متفاوت است! و بعضی وقتها روی آرم بیانیه حتی پرچم ملغی شدۀ زمان صدام یعنی با سه ستاره را چاپ می کردند!! و حتی می دیدی مثلا اسم یک کانون استادان و دانشجویان و روشنفکران دیالی از لحاظ عربی کاملا غلط و خنده دار است!! عجب استادان دانشگاهی که حتی سواد ابتدایی عربی هم نداشتند!! که هر عراقی و عرب اسم این گروهها و انجمنهای ساختگی و بیانیه های آنها را می دید فورا می فهمید ساختگی است و جعل شده توسط مجاهدین خلق می باشد و از خودش می پرسید چرا این گروهها و انجمنهای عراقی فقط برای حمایت از اهداف مجاهدین خلق و ماندن در عراق بیانیه می دهند و اینهمه مسائل عراق را فراموش کرده اند؟ و نیز چرا حتی یکی از این انجمنها و گروهها و تشکلها روی اینترنت سایت ندارند و حتی فاقد ایمیل برای تماس با آنها هستند!! زیرا تماما موهوم و ساختگی بودند و وجود خارجی نداشتند. مثلا به اصطلاح یک تجمع درست کرده بودند به نام تجمع حقوقدانان مستقل برای دفاع از حقوق بشر در عراق که حتی یک بیانیه را در طول این سالیان در مورد حقوق بشر در عراق و مسائل عراق صادر نکرده بود همۀ بیانیه های آن در مورد اشرف و حمایت از اهداف رهبری مجاهدین خلق در عراق و فراخوان به ابقای آنها در عراق بود که حتی این بیانیه ها هم به فارسی نوشته می شد و من آنها را به عربی ترجمه می کردم. آنها حتی مصاحبه های کاملا ساختگی به زبان فارسی!! به اسم افراد شورای استان دیالی و نمایندگان پارلمان عراق بویژه از العراقیه و دیالی و شخصیتهای دیگر سیاسی و اجتماعی عراق درست می کردند که هم سؤال و هم جواب آنها به فارسی بود!! که می دادند من به عربی ترجمه می کردم و در سایت فارسی و عربی مجاهد منتشرش می کردند و به سایتهای عربی دست ساز خودشان نیز می دادند تا منتشرش سازند.
ایران قلم:
سازمان مجاهدین چگونه این بیانیه ها را به عنوان بیانیه های عراقیان معرفی می کرد و جا می انداخت و این تبلیغات و دخالتها در امور عراق چه نتیجه ای داد؟
آقای حسین نژاد:
آنها خودشان بیانیه های خودساخته به اسم عراقیان را می بردند به صورت لوحه در می آوردند و به دست چند عراقی مزدورشان می دادند که بیاورند آن را طی مراسمی بسیار مضحک و ساختگی تقدیم مژگان پارسایی و عباس داوری کنند!! و کتابهای نوشته شده به نام عراقیان را که از فارسی به عربی ترجمه شده بود چاپ می کردند و اسم یک نویسندۀ عراقی را روی آن می نوشتند و با پولی که به آن نویسنده می دادند کتاب را به دست خود او می دادند تا در مراسم و تجمع عراقیان بیاید آن را به رهبران اشرف اهدا کند!!
زونکنهای به اصطلاح امضاها را که تماما خودشان درست کرده بودند و می دانستند که هیچکس ارزشی به آنها قائل نیست که بیاید در مورد آنها تحقیق کند به دست تعدادی عراقیان خریداری شده با پول از استانهای مختلف و با تابلوی اسامی استانها آنهم با املای غلط و به خط فارسی!! می دادند و آنها را به صف می کردند تا در مراسم اعلام بیانیۀ فلان میلیون و فلان هزار!! آنها را دسته دسته تسلیم صف رهبران مجاهدین در اشرف بکنند!! مراسم و تجمعهایی با حدود صد نفر عراقی و پر کرده بقیه صندلیها توسط خود ما ساکنان اشرف فقط برای فیلمبرداری و پخش از تلویزیون مجاهدین برای فریب افکار ایرانیان خارج کشور و نگهداشتن آنها!! با بیان آمارهایی مانند ۱۰ هزار یا ۱۵ هزار نفر از عراقیان!! در حالیکه همه می دانند سالنهای اشرف همیشه فقط گنجایش حداکثر سه هزار نفر را داشتند که حتی در تجمعهای عراقیان اکثر صندلیها توسط خود افراد مجاهدین و اشرف پر می شد.
بیانیه ها تماما با فرهنگ و اصطلاحات و تعابیر فارسی آنهم خاص مجاهدین نوشته می شد و هیچ شباهتی به بیانیه های عربی و عراقی نداشت و هر فرد باسواد به راحتی می فهمید که نوشتۀ خود مجاهدین می باشد از جمله بیانیۀ سه میلیون شیعۀ عراقی مبنی بر حمایت از باقی ماندن اشرف و مجاهدین در عراق که از همین اسم و موضوعش برای همۀ عراقیان حتی لابیهای مجاهدین مانند برخی شخصیتهای فهرست العراقیه معلوم بود که ساخته و نوشته شده توسط مسئولان مجاهدین خلق می باشد زیرا در عراق هیچوقت مذاهب سنی و شیعه به اسم و با کلمۀ سنی و شیعه اطلاعیه و بیانیه نمی دهند و تمام احزاب سیاسی شیعه اسمهایی کاملا ملی و یا اسلامی دارند و برای متهم نشدن به فرقه گرایی و ایجاد اختلاف مطلقا از گذاشتن نام شیعه به رسانه هایشان و احزاب و تشکلها و بیانیه هایشان خودداری می کنند.
بله آخرش هم این شد که در نتیجۀ این دخالتهای آشکار رهبری مجاهدین خلق در امور عراق و تلاشهایش برای ایجاد تفرقه و تشدید تضادهای مذهبی و ملی و سیاسی در عراق ما را از اشرف بیرون کردند و در تمام مسیر و خیابانها دهها اتوبوس ما که رد می شد به سوی لیبرتی یک نمونه واکنش از عراقیان ندیدیم همه تماشاگر بودند پس چه شد آن حمایتهای عوامفریبانه و ساختگی پنج و دو میلیون و دو و هشت میلیون که از ماهها قبل از به اصطلاح امضا کردن آنها عددها و ارقام را پیش خودمان بالا و پایین می کردند که باید ۵ میلیون اعلام کنیم و سه میلیون اعلام کنیم آخر هم گفتند که خوب نیست عدد تمام اعلام کنیم یک دویست هزاری باید اضافه یا کم کنیم!! برای همین است که از ۵ میلیون ۵ نفر و از ۳ میلیون ۳ نفر هم اعتراضی نکرد که برخلاف متن اعلامیه امضا شده چرا اینها را بیرون می کنید؟ برای اینکه هیچگونه بیانیه و اعلامیه ای واقعی که مردم داده باشند در کار نبوده بلکه همه را خودمان نوشته و خودمان هم به مطبوعات می دادیم.
سایت ایران قلم:
پس نظر شما این است که مردم عراق از مجاهدین حمایت نمی کنند و خواستار باقی ماندن این گروه در عراق نیستند؟
آقای حسین نژاد:
بله، بطور واقعی هیچ عراقی خواهان باقی ماندن مجاهدین در خاک عراق نیست و همه اعلامیه ها با این مضمون ساخته و پرداختۀ خود باند رجوی است و من در همان قسمت که این اعلامیه ها درست می شد کار می کردم و فارسی می نوشتند می دادند من ترجمه می کردم امضاها هم تماما قلابی است و با پول راضی می کردند که نامشان را زیر اعلامیه ای که خود باند رجوی نوشته بود بگذارند برای همین یک عراقی و یک همسایه اشرف که آنهمه آمدند در اشرف خوردند و خوابیدند یک تظاهرات راه نینداخت و یک نفر جلوی اتوبوسهای ما نخوابید که ما نمی گذاریم مهمانانمان را ببرید. اینها نه فقط حرف من بلکه همۀ افراد در اشرف و لیبرتی این را می گفتند و به شکل سؤال در گفتگوهایشان بین خود و حتی با مسئولان مطرح می کردند ولی جوابی نمی یافتند.
لازم به یادآوری است بعد از آنکه در سال ۸۵ (۲۰۰۶) رسوایی بیانیۀ کاملا تقلبی ۳ میلیون شیعه عراق در حمایت از باقی ماندن سازمان در عراق بالا گرفت و موجب شد لایحه ای در پارلمان عراق مبنی بر جلوگیری از دخالتهای سازمان مجاهدین خلق در امور داخلی این کشور و اخراج این سازمان از عراق از جمله به علت این دخالتها و توهین به شعور مردم عراق با استناد به این بیانیه که تقلبی بودن آن و امضاهایش کاملا روشن بود مطرح شود به حدی که حتی افراد لیست العراقیه که لابی سازمان بودند دفاعی از سازمان در قبال این لایحه نکردند زیرا بری خودشان بد بود، بعد از آن دیگر سازمان مجبور شد هیچ بیانیه ای را به صورت کامل تهیه و منتشر نکند بلکه به صورت بیانیۀ مطبوعاتی و خبری آن را تدوین نماید و به مطبوعات و رسانه ها بدهد تا فرهنگ فارسی و ایرانی آن برجسته نشود، زیرا تمام این بیانیه ها به شکل قطعنامه های سازمان ملل!! و با سبک نگارش و تدوین و پاراگراف بندی رایج در اروپا و آمریکا تهیه و به همان فرم هم به عربی ترجمه می شد در حالیکه عراقیها و عربها بویژه عشایر و شیوخ وقتی خودشان در مورد مسائل عراق بیانیه می دهند سبک نگارش خاص خودشان را دارند مثلا امکان ندارد یک بیانیه عربی مردمی با بسم الله الرحمن الرحیم شروع نشود و یا در آن از آیات قرآنی یا احادیث و مثلها و ترمها و حتی شعرهای عربی استفاده نشود در حالیکه این بیانیه های دست ساز مسئولین سازمان مجاهدین حتی بسم الله هم نداشتند!! و این را خود من به صورت کتبی شفاهی و برخی مسئولین روابط از جمله رحیم باطبی از مسئولین قدیمی روابط خارجی و مسئول کنونی حقوقی و قانونی سازمان در عراق بارها گوشزد کردیم که این بیانیه ها نمی توانند دولت و مسئولین عراقی و افراد باسواد عراقی را گول بزند و همه می فهمند که ما خودمان آنها را می نویسیم نه عراقیها و بالاخره به ضد خود سازمان در عراق توسط دولت و پارلمان عراق مورد استفاده قرار می گیرد، ولی کسی توجه نمی کرد. تا اینکه سرانجام به همین علل که واقعیت پیدا کرد مجبور شدند روش تهیۀ بیانیه را آنگونه که گفتم تغییر بدهند. الآن شما اگر نگاهی به سایتهای فارسی و عربی سازمان بکنید می بینید هیچیک از بیانیه های حمایتی که در این سالیان و تا کنون و حتی همین روزها از قول پارلمانترها و یا شیوخ و شخصیتها و گروههای ساختگی عراقی و عرب تهیه و ترجمه و منتشر می شود با آنکه آرم ساختگی دارد و ظاهرا رسمی و با سربرگ می باشد ولی هیچکدام اصل بیانیه نیست بلکه متن خبری با نقل قول از قسمتهایی از یک بیانیۀ موهوم می باشد (یعنی با جملاتی مانند: طی بیانیه ای اعلام کردند…. در این بیانیه آمده:…. بیانیه افزود….!!) و طبعا هر خبرنگار و فرد سیاسی می پرسد خوب پس اصل و کامل بیانیه کو؟ اگر این متن فقط خبر صدور بیانیه و نقل قول از آن است دیگر آرم و سربرگ گروه یا شخصیت صادر کننده دیگر برای چیست؟ و اگر بیانیۀ مطبوعاتی است بفرمایید اصل بیانیه و امضاهای زیر آن و یا حتی بدون امضای آن را چگونه می شود به دست آورد؟؟!! تمام سایت مجاهد را بگردید چه فارسی و چه عربی آن هیچگونه اثری از کلیشه یا عکس یا متنی از اصل یا متن کامل این بیانیه ها با امضاهای ادعائی وجود ندارد!! زیرا اساسا نه بیانیه ای در کار است و نه هیچ امضائی!!.. و تنها یک بیانیۀ خبری و مطبوعاتی است!! که همان هم اگر یک متخصص زبان و ترجمۀ عربی بویژه یک نویسنده و شخص باسواد عرب امروز به آنها نگاه کند ترجمه شدگی آنها از زبان فارسی با فرهنگ کاملا ایرانی و خاص فرقۀ رجوی با انواع اغلاط ترجمه ای و زبانی خنده دار را در آنها به وضوح می بیند.
ادامه دارد