دبلیو ریزنر مینویسد؛ «آیا آمریکا واقعاً فکر میکند میتواند این سازمان افراطی را با خودش سازگار کند، مطیع ودستآموز و علیه ایران بدون هیچگونه پیامدی، استفادهاش کند؟ این کار مثل اهلی کردن یک تمساح است. با مهربانی همانطور که دوست داری به او رسیدگی میکنی، هر روز به او جوجههای خوشگوشتی را که از قبل برایش انتخاب کردی میدهید بخورد حتی به او اجازه اختصاصی میدهی که وارد استخر خانهات شود. دیر یا زود باید باور کنید دیر یا زود که دستتان را دراز و آهسته روی پوزهی زشتش بکشید با یک ضربه محکم و ناگهانی مچ شما را خواهد بلعید. این در طبیعت وحشی اتفاق میافتد.»
فینیان کانینگهام؛ «تنها رازی که دربارهی این فرقهی هنوز-تروریست باقی میماند این است که حمایت مالی و پشتیبانیهای دیگر آنها از کجا میآید. اسرائیل، عربستان سعودی، سیا یا جناح راست نئوکانها؟ و آیا این فرقه واقعاً بهعنوان یک ابزار قانونی علیه ایران دیده میشود، یا فقط یک سرگرمی برای حواسپرت کردن و گیجبازی است. حمایت از افرادی که تمایل به انجام عملیات انتحاری دارند، در مناسبات ایران و آمریکا، آیا میتوان آنها را آلت دست قرار داد یا خیر؟»
میلا جونز از دانشگاه کنسرسیوم ملی مریلند در رشتهی بررسی و تحقیق تروریزم در مجلهی وایرد اشاره کرده است که خارج کردن سازمان از لیست تروریستی، به دنبال یک فعالیت سنگین تبلیغاتی، این تاثیر خطرناک را برجای گذاشت که برای سازمانهای تروریستی امکان پذیر ساخته تا راه خروجشان را از لیست بخرند.
اما بدون شک در تصمیمگیری خارج کردن نام فرقه رجوی از لیست تروریستی، چیزهای بیشتری از ولخرجی که برای مقامات سابق آمریکایی شد (منظور همان پولهایی است که احتمالاً از مالیاتدهندگان آمریکایی گرفته میشود)، وجود دارد. با این که حامیان فرقه اعلام میکنند که در دوره اخیر، سازمان درگیر هیچگونه فعالیت تروریستی (حداقل علیه اهداف آمریکایی) نبوده است، ولی وزارت خارجه آمریکا در سال 2009 هشدار داده بود که رهبری و اعضای گروه در سراسر جهان دارای این ظرفیت هستند که فعالیتهای تروریستی در اروپا، خاورمیانه، آمریکا، کانادا و یا هر جای دیگری خارج از آنها را انجام دهند.
تحلیلگران همچنین معتقدند که از لیست تروریستی خارج کردن نام سازمان، میتواند برای برآورده کردن اهداف دولت اوباما، از چند جهت متعادلکننده باشد، لذا این مسئله قابل حمایت است. این اتفاق از طرفی مشخصاً حرف حکومت ایران را تقویت میکند که صرفنظر از این که چه اتفاقی بیفتد، دولت آمریکا تصمیم به نابودی ایران و ایرانی دارد.
در همین حال گروه رجوی داخل ایران به میزان گستردهای مورد تنفر است، بخشی از آن به خاطر همکاری گروه با صدام است. واقعیت این است که در حال حاضر دولت اوباما دولتی شناخته میشود که به میزان زیادی، حامی فرقه رجوی است و حتی شاید در آینده به صورت علنی از آنها حمایت مالی هم بکند و غیر از این به زودی جنبش اصیل برای رفرم سیاسی داخل ایران را هم نابود میکند.
به گفته تحلیلگران، تصمیم بحثبرانگیز برای از لیست درآوردن سازمان همچنین یکبار دیگر ماهیت بیقانون و ریاکارانه سیاستمداران دولت آمریکا را افشا کرد. در دهههای اخیر، صرفنظر از این که کدام حزب سیاسی بر قدرت بوده است، دولت آمریکا بطور معمول از دیکتاتورها و گروههای تروریستی قبل از این که علیه آنها اقدام کند، حمایت کرده است. منتقدان اینگونه رفتارهای آزاردهنده حاکمان آمریکا میگویند، پیروزی فرقه رجوی در خارج شدن از لیست تروریستی، کاملاً با اینگونه الگوها منطبق است.
گلن گرینوالد، تحلیلگر معروف در روزنامه گاردین انگلستان اینطور میگوید: «این کلاهبرداری سازمان، پوسیدگی و فساد موجود در قلب فرهنگ سیاسی حکومت آمریکا را از هر صحنهای که میتوانم به یاد آورم، با وضوح بیشتری نشان میدهد». او اضافه میکند که دولت آمریکا اغلب علیرغم ادعاهایش مبنی بر مخالفت با تروریسم به نفع آن عمل میکند. تاریخ آمریکا از لیست سازمانهای تروریستی نامگذاریشده و لیست عموزادههای نزدیکش که از حامیان دولتی تروریزم است، تشکیل گردیده است: زمانی که خشونت یک کشور یا سازمان سیاسی، در جهت مخالف منافع آمریکا باشد در لیست تروریستی قرار میگیرد و سپس زمانی که همان خشونتها در جهت رسیدن به اهداف آمریکا باشد، آنگاه همان کشور یا سازمان سیاسی از لیست خارج میشوند.»
فعالان سیاسی هنوز امیدوارند که قوانین ترور فدرال آمریکا پیوسته اعمال شود طوریکه آن دسته از مقامات و سیاستمداران آمریکایی که توسط سازمان خریده شدند، بهخاطر فراهم کردن «حمایت مادی» از یک سازمان تروریستی، مورد بازخواست قرار گیرند. اما مهمتر از هر چیز دیگر، عواقبی است که در انتظار همکاری دولت آمریکا با سازمانی است که در لیست گروههای تروریستی قرار داشت. چرا که آنها یک فرقه کمونیست اسلامی ضدآمریکایی هستند و این مقاومت بدون شک خیلی زود و نه دیر، به جهان سرایت میکند.
تحلیلگر دیگر دیوید اسپیدی، معتقد است سه دلیل عمده وجود دارد که چرا اکنون دولت آمریکا دیپلماسی معکوس را در قبال فرقه رجوی اجرا میکند:
اول این که حضور سازمان در عراق موجب به وجود آمدن منبع رو به روشدی از تنش بین کشور میزبان یعنی عراق و آمریکا شده است.
برای همین دولت مالکی خواستار اخراج هرچه سریعتر نفرات مستقر در کمپ لیبرتی از عراق است، اما دولت اوباما تنها با دادن پیشنهاد چشمانداز خروج از لیست سازمانهای تروریستی، تحتحفظهایش در عراق را ترغیب به ترک صلحجویانه از پایگاه اشرف نمود.
دوم علیرغم وعدههای اوباما برای برقراری رابطه با دولت ایران و عدم وقوع آن، رابطه این چنینی با فرقه رجوی برقرار شده است. بهقول یکی از اعضای فعال انجمن ایرانیان مقیم آمریکا مستقر در واشنگتن، جای شگفتی بسیاری است که افرادی که اسمشان در لیست تروریستی قرار گرفته است در سالنهای ساختمان دولتی کنگره قدم میزنند و با کارمندان و نمایندگان وزارت خارجه صحبت میکنند. به گفته کارمندان، تنها نفرات فرقه رجوی هستند که آنها را در ساختمان کنگره مشاهده میکنیم.
سوم و این عاملی است که در خارج کردن نام فرقه از لیست سازمانهای تروریستی از حداقل سلامت برخوردار است، سازمان با وجود مخالفتهایی که علیه آن میشود، پول میخواهد و آن را بدست میآورد و سپس در مسیر حل و فصل مسائل استراتژیکش هزینه میکند. این که سازمان کمک مالی را چگونه کسب میکند، سوالی مبهم و شاید هم غیرقابل دست یافتن باشد. رجوی دریافته است که پول میتواند بهترین دوستان را هم بخرد.
با وجود تمام تحلیل و تفسیرهایی که بخشی از آنها آورده شد، بهترین شاخص برای عملکرد رجوی را باید وضعیت فعلی کمپ لیبرتی دانست، تداوم استقرار نفرات در لیبرتی آن را به زندان بزرگی برای آنها تبدیل کرده است. نداشتن امکانات درمانی، تاسیساتی فشار مضاعفی را بر نفرات تحمیل میکند. تقاضای فرقه رجوی برای خروج تمامی فرقه به یک کشور ثالث و یا بازگشت به قرارگاه اشرف، مسئله انتقال نفرات را هر چه بیشتر پیچیده ساخته است. آیا این همان نتیجهای بود که رجوی میخواست.
بازتاب این وضعیت در نیروهای مستقر در کمپ مسلماً به لحاظ تشکیلاتی و عقیدتی حائز اهمیت است. روابط و مناسبات تشکیلاتی نه تنها سهلتر نشده بلکه بسیار شدیدتر از گذشته گردیده است.
عملیات جاری، نشستهای غسل و برگزاری دیگ برای نفرات فشارهای روحی مضاعفی را بر نفرات وارد میکند. رجوی با آگاهی از شرایط خاص نیروهای در کمپ لیبرتی برای کنترل و پایبند نگاه داشتن نفرات به تشکیلات که در خودش تجلی پیدا میکند چارهای نمیبیند که نفرات در زیر انواع و اقسام تیغ و تیرهای انتقادی، مسلکی، ذهنی، رفتاری و حتی احساسی قرار دهد.
نفرات مستقر در کمپ نسبت به وقایع و اتفاقات بیرون از خود کاملاً بی خبر هستند. تنها اخباری که از آن مطلع میشوند همان چیزهایی است که از طریق بولتنهای خبری (اگر باشد) و سیمای آزادی (اگر تلویزیونی داشته باشند) با کنترل شدید فرماندهان کمپ به آنها میرسد. بنابراین صحبت از ارتباط با خانواده از طریق نامه، پیامک، اساماس، تلفن و.. کاملاً خیالبافی است و به هیچوجه مقدور نیست. چرا که اگر این وسایل هم بود ارتباطگیری با خانواده و آشنایان چیزی جز خیانت تلقی نمیشود.
امید است به هر حال انتقال سریع تمام نفرات به یک کشور ثالث میسر گردد، اقدامی که شاید گشایشی برای رهایی کامل نفرات فرقه رجوی گردد.
جمیل بصام