اسماعیل یغمایی: ولی در قاموس بشریت کنونی و قوانینش فرستادن یک کودک چهارده ساله به صفوف سربازان جرم است…
مجاهدین در تقبیح عملکرد جمهوری اسلامی در جنگ با عراق همیشه بر این ادعا پای فشرده که جمهوری اسلامی بر خلاف کنوانسیون ها و پروتکل های بین المللی از کودکان چهارده پانزده ساله برای داغ کردن تنور جنگ سوء استفاده کرده است. مجاهدین سالهای متمادی از این موضوع برای محکوم کردن جمهوری اسلامی در جامعه بین الملل استفاده کرده اند. ادعای درستی که اما فقط متوجه جمهوری اسلامی نموده و روی آن مانور می دادند؛ در حالی که به شهادت اعضای جداشده سازمان همین رفتار را به شکل مشمئزکننده ای در مورد کودکان اعضای خود انجام داده است. عکس ها و شهادت نامه اسماعیل یغمایی بر این حقیقت تلخ گواهی می دهد که مجاهدین نه تنها کودکان را وجه المصالحه کینه توزی های خود با جمهوری اسلامی کرده که بدتر از آن به عنوان گروگان مورد بهره برداری قرار داده اند. البته این موضوع تازه کشف شده ای نیست. اما آنچنان که در نامه یغمایی و همچنین گزارش تازه ایرج مصداقی از مناسبات درونی سازمان افشا شده، ابعاد و دامنه تازه ای به خود گرفته است. اسماعیل یغمایی در خصوص سوء استفاده سازمان از فرزندش می نویسد:
“
این ها که بر امیر رفته فقط مربوط به کودکی و نوجوانی او است و اما همچنان هدف کینه و بغض رجوی است. او به تاوان اینکه در بلوغ فکری از مجاهدین جداشده از حق دانستن اینکه مادرش زنده یا مرده است محروم است. او به جرم و گناه انتخاب یعنی همان حقی که جمهوری اسلامی را بابت نادیده گرفتن آن سالها مذمت و نکوهش و محکوم می کند، باید همزمان هم طعن و نفرین و نفرت رجوی را تحمل کند و هم نداند مادرش در چه وضعیتی است.
اگر به زعم رجوی جرم و اتهام جمهوری اسلامی استفاده از جان کودکان و نوجوانان بوده، رفتار او اما آنقدر کینه جویانه و نفرت انگیز است که سایه خود را حتی پس از مرگ از سر قربانیان بر نمی دارد. در گزارش ایرج مصداقی در این رابطه آمده است:
“آسیه رخشانی یکی از کودکانی است که در ۱۵ سالگی از آمریکا به اشرف برده می شود. او خطاب به نیروهای عراقی می گوید: … به عنوان یک مجاهد می گویم که حتی اگر حملاتی صدبار بالاتر از ۶ و ۷ مرداد بشود، باز بیا بیا می گویم و می گوییم و اصلا ما برای همین آمدیم، برای جنگ آمدیم … بنابراین الان وقت جنگ است و اگر در این میان شهادت و یا هر آزمایش و ابتلایی نصیبم شد، صدبار بیا بیا می گویم چون برای همین آمدم و شهادت اصلا خودش بالاترین افتخار است.” به دنبال تبیین گفته های او که از پانزده سالگی در انقلاب ایدئولوژیک شرکت داده شده نیستم تنها می گویم آسیه متولد ۱۳۶۲ طبق اطلاعات منتشر شده از سوی مجاهدین در سال ۱۳۷۷ هنگامی که پانزده ساله بود به اشرف برده شد. این بر خلاف کلیه کنوانسیون ها و پروتکل های بین المللی مربوط به عدم بکارگیری کودکان در محیط های نظامی و عدم تسلیح آنان است. او در فروردین ۹۰ در اشرف به خاک افتاد. آسیه تنها نبود. مجاهدین در سال های ۱۹۹۷ و ۱۹۹۸ طی یک بسیج همگانی و فشرده تعدادی از کودکان را که بخشی از آنها مدتها هویت حقوقی نداشتند و در سنین ۱۵ تا ۱۷ سالگی به سر می بردند به عراق منتقل کردند. زندگی آنها یکی داستانی است پر آب چشم.”
ایرج مصداقی به نمونه های دیگری با آدرس و نام اشاره می کند. از جمله زهیر ذاکری که در ۱۴ سالگی مسعود رجوی سلاح کمری اش را به عنوان تشویق به او هدیه می دهد و به پدر او می گوید از قول من روی او را ببوسد.
نمونه دیگر غلامرضا یارسه نیا است. متولد ۱۳۵۲ که در سال ۱۳۶۶ وارد یکان های رزمی مجاهدین می شود و در عملیات مرصاد کشته می شود.