شورای ملی مقاومت که هژمونی آن به صورت مطلق در اختیار رهبری سازمان مجاهدین خلق می باشد بعد از مدتی سکوت واکنش نشان داده و همانطور که از یک فرقه مخرب کنترل ذهن انتظار میرود آنان را به خاطر صرفا استعفا از شورا محکوم کرده و آماج توهین و افترا قرار داده است.
در اطلاعیه شورای ملی مقاومت در واکنش به این استعفا آمده است: "افشا و محکوم کردن سناریویی که از نیمه اردیبهشت گذشته با عناصر نادم و تواب مانند مصداقی و یغمایی شروع شد و با استعفای غیرمترقبه این دو تن که باید طبق آئین نامه داخلی شورا پاسخگوی سکوت و اقدامات پیشین خود در ارتباط با افراد یادشده می بودند، به مرحله جدیدی رسید که از چنگ انداختن بیش از پیش دشمن ضدبشری بر شورای ملی مقاومت به عنوان تنها جایگزین دموکراتیک پرده برمی دارد".
این اطلاعیه در ادامه می افزاید: "شناعت و شقاوت به حدی رسیده است که معنی سیاسی اقدامهای فوق الذکر به کلی نادیده گرفته شده و دشمن در سربریدن مجاهدان اشرف و لیبرتی و به ویژه در ردیابی و حذف فیزیکی مسئول شورای ملی مقاومت تشجیع میشود". در این اطلاعیه البته قول صدور و انتشار بیانیه تفصیلی در این رابطه – یعنی سرکوب و افروختن جنگ روانی – نیز داده شده است.
و سپس اطلاعیه می افزاید: "ما این اقدام غافلگیرکننده را که با طرح موضوع بیماری طی یکماه گذشته و با بیجواب گذاشتن همه دعوتها و تماسهای دبیرخانه صورت گرفته است، حاکی از فقدان اخلاق شورایی و جمعی، خنجر زدن از پشت و خیانت به عالیترین مصالح جنبش مقاومت در برابر رژیم آخوندها می دانیم، به خصوص که جلسات میاندوره ای و جلسات هفتگی اعضای شورا در محل دبیرخانه پیوسته در دسترس آنها برای طرح همه مطالبشان بوده است".
آقایان روحانی و قصیم در نامه استعفای خود نهایت ملاحظه سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت را نموده و وارد هیچگونه نقد مشخصی نسبت به عملکرد سی و چند ساله مسعود رجوی که جای انتقاد های بسیاری دارد نشده اند و تنها بر اساس حق مشروع خود که در همه جای دنیا به رسمیت شناخته میشود با ذکر محترمانه دلایلشاناعلام کرده اند که دیگرمایل نیستند با این شورا فعالیت نمایند.
اما واکنش شورای ملی مقاومت به این استعفا به گونه ای صورت گرفت که کاملا مشخص میسازد جدا شدن و کناره گیری از این شورا مترادف با خیانت و از پشت خنجر زدن و همکاری با دشمن تلقی میشود و عضویت در آن از قرار معلوم مادام العمر است. این آقایان حتی شریک توطئه علیه جان مسعود رجوی که بالاترین مسئولین فرقه اش هم حق ندارند بدانند کجاست و چه میکند معرفی شده اند. از واکنش شورا چنین بر می آید کهکسانی که به نوعی با مسعود رجوی همکاری می نمایند دیگر راه بازگشتی ندارند و گوئی روح و جسم خود را تا ابد در اختیار او قرار داده و اسیر و برده او محسوب میشوند. حال اگر این آقایان احیانا وارد کوچکترین انتقادی به عملکرد مسعود رجوی و فرقه اش و به تبع آن شورای ملی مقاومت بشوند چه برخوردی با آنها خواهد شد؟ در ضمن لازم به ذکر است که کسی در شناعت و شقاوت به گرد مسعود رجوی هم نمیرسد و بالاترین تهدید جان و امنیت و رهائی ساکنان اشرف و لیبرتی نیز کسی جز شخص رجوی نیست.
واکنش فرقه رجوی در قبال استعلام آقای اسماعیل یغمائی که خواهان کسب خبر از مادر فرزندش که طبق آخرین اطلاع در پادگان اشرف اسیر و گرفتار بوده و برخی هواداران سازمان خبر فوت وی را به پسرش داده اند نیز از همین دست است که خصوصیت فرقه ای سازمان مجاهدین خلق به رهبری مسعود رجوی را بیشتر مشخص میکند. به جای دادن جواب صریح به آقای یغمائی و پسرش امیر آنان نیز مزدور و خائن نامیده شده اند. آقای ایرج مصداقی هم گناهی به غیر از طرح چند سؤال از رهبر فرقه ای مجاهدین خلق نداشته است که البته در قاموس فرقه ها این خود بالاترین گناه محسوب میشود. آقایان مستعفی نیز محکوم شده اند که چرا سکوت کرده و بر اساس فرهنگ فرقه ای آقایان یغمائی و مصداقی را مورد اهانت و اتهام قرار نداده اند.
یکی از ویژگی های بارز فرقه های مخرب کنترل ذهن که بسیاری از دانشمندان بر آن تأکید داشته اند اینست که جدا شدن از آنها مترادف با بالاترین خیانت تلقی شده و فرد مربوطه مستحق شدیدترین مجازات می باشد. خانم دکتر سینگر در کتاب خود با عنوان "فرقه ها در میان ما" مشخصا مطرح می نماید که: "فرقه ها مرزهای غیر قابل عبور ترسیم کرده، اعضایشان را به طرق مختلف کنترل نموده، و به کسانی که میخواهند فرقه را ترک کنند تحت عناوین بریده، مزدور و خائن حمله میکنند"
رفتاری که فرقه رجوی با این دومؤتلف غیر مجاهد خود پس از کناره گیری می نماید – یعنی کسانی که عضویت و ایدئولوژی و لذا ترک همسر و خانواده و زندگی را نپذیرفته اند و صرفا در یک ائتلاف سیاسی با فرقه رجوی وارد شده اند – به خوبی نشان میدهد که با اعضای به اصطلاح ایدئولوژیک خود -یعنی کسانی که رجوی خود را مالک مطلق جان و مال و ناموس آنان میداند – پس از جدا شدن چه معامله ای میکند.
شورای ملی مقاومت اگر یک نهاد دموکراتیک بود میتوانست همانطور که مرسوم همه احزاب و سازمانهای سیاسی است در اطلاعیه خود ضمن تأیید خبر استعفای آقایان روحانی و قصیم دلایل آنان برای استعفا را رد کرده و از خود دفاع مینمود. اما در اطلاعیه شورا نه تنها هیچ اشاره ای به دلایل این آقایان برای استعفا نشده بلکه همانطور که مرسوم همه فرقه هاست به تخریب و سرکوب مستعفیان پرداخته است. فرهنگ استفاده شده در همین اطلاعیه میتواند دلیل کافی برای کناره گیری هر انسان شریف و آزاده از فرقه رجوی با هر نام و عنوانی که باشد گردد.
مطلع شدم که اخیرا رجوی در یک اودیوکنفرانس برای اعضای فرقه اش در اردوگاه لیبرتی به صراحت مشخص کرده است که جداشدن از وی بالاترین خیانت محسوب شده و خون چنین کسی مباح است. این قانون شامل اعضای فرقه در غرب هم میشود.
بهرصورت اقدام آقایان روحانی و قصیم تا همینجا به اندازه کافی ماهیت غیر دموکراتیک و فرقه ای سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت را بیش از پیش برای همگان روشن ساخته است و دیگر نیازی به افشاگری بیشتر این آقایان نیست اگر چه برای ثبت در تاریخ و برای تجربه آیندگان لازم است که ایشان که حدود سه دهه با این شورا همکاری داشته اند پرده از آنچه این مدت گذشته بردارند و مرعوب شانتاژ و تهاجم فرقه ای و جنگ روانی رجوی نشوند.
ابراهیم خدابنده