باند جنایتکار رجوی این روزها مات و مبهوت شده اند , ضربات یکی پس از دیگری، اما بعضی از ضربات جبران ناپذیر و مسئله آفرین است و باید سالها روی آن کار کرد تا آنرا هموار نمود. از جمله استعفاء دو تن از شخصیت های شورای خود ساخته رجوی که مسعود مطلقا فکر این را نمی کرد و به نوعی غافلگیر شد. چون باند رجوی عادت دارند به محض خروج افراد از تشکیلات یکسری توهین ها و یک مشت حرف های پوچ و بی ربط که شایسته خود رجوی هست را به افراد نسبت می دهد، بریده و خائن و نسبت دادن آدمها که مامور ایران است عادی است. اهمیت موضوع هم این است که بدون اطلاع قبلی استعفا دادند و خروج این دوتن آقای کریم قصیم و محمدرضا روحانی که افراد نزدیکی هم به رجوی بودند برای وی گران تمام می شود و آنها هم می توانند افشا گری خوبی کنند و داستان شورای رجوی را که هیچ کدام از اعضا حق انتقاد و یا اشکال از کار ندارند و این رجوی هست که تصمیم اول و آخر را می گیرد را بر ملا کنند.
رجوی می گفت هر یک نفری که از ما جدا شود یعنی وارد جبهه مقابل می شود و این یعنی تضعیف رجوی؛ چون او همواره خودش را یک طرف و ایران را یک طرف طیف می بیند و وسطی وجود ندارد باید گفت آقای مسعود خان اصلا شما قد و قواره این صحبت ها نیستید و خودت را تنها آلترناتیو می خوانید در صورتی که این رویای شماست که انتظارش را می کشید.
اما این خبر حتی در درون مناسبات هم برای نیروها شوک آور است و موضوع محفل سایرین می شود خلاصه رجوی تا می آید یک موضوع را هضم کند مورد بعدی گریبان گیرش می شود دیگر شانس و اقبال هم به وی روی نمی آورد دیگر دوران چه چهه زدن تمام شد باور کن دیگر فرصتی بوجود نخواهد آمد که بتوانی از آب گل آلود ماهی بگیری.