در حالی که گرمای امسال روزه گرفتن در ایران را هم سخت کرده من به یاد ماه رمضانی افتادم که با خانوادههای خراسان رضوی در گرمای بالای 50 درجه جلوی اشرف بودم. وقتی افراد فرقه متوجه حضور خانوادهها در گرمای بالای 50 درجه شدند، متعجب شدند. چطور ممکن است که یک خانواده این شرایط سخت را تحمل کند؟! چه انگیزهای باعث شده او را به اینجا بکشاند. گاهاً خانوادهها در چند نوبت به اطراف اشرف میرفتند و از طریق بلندگو عزیزانشان را صدا میزدنند. تا شاید صدایشان به گوش عزیزشان برسد.
اما فرقه با پخش پارازیت و پرتاپ سنگ از خانوادهها استقبال میکرد و این خانوادهها بودند که با تحمل پارازیتهای اعصاب خردکن و پرتاب سنگهای فریب خوردگان فرقه و با گفتن این جمله که ما سنگهای شما را هم دوست داریم درسی فراموشی ناپذیر از صداقت به رجوی و افراد فریب خوردهاش میدادند. بطوریکه من یاد خاطرهای از زمانی که در اشرف بودم افتادم که رجوی آمدن خانوادهها به اشرف را خطرناکتر از بمباران آمریکا برای خودش میدانست.
روزی بعد از سقوط صدام همه ما را به یک نشست بردند. بعد از چند دقیقه یکی از فرماندهان زن فرقه در حالیکه ناراحت و عصبی بود وارد شد و گفت: میدانید چرا شما را به این نشست آوردهایم؟ کسی جوابش را نداد و خودش شروع کرد به توضیح دادن و چنین گفت: امروز رژیم جمهوری اسلامی با چند تا اتوبوس خانوادههای شماها را به مقابل اشرف آورده بود که با شما ملاقات کنند. به هر حال این ملاقات صورت گرفت. بعضی از شما هم خانوادهتان آمده بود که با خانوادهتان ملاقات کردید. ما با آمدن خانوادهها به اشرف وارد شرایط جدیدی شدیم. آنچه امروز از قول برادر (رجوی) برایتان میخواهم بگویم این است که برادر گفته آمدن خانوادهها از بمباران آمریکا خطرناکتر خواهد بود، اگر تک تک شما از این بحث خوب عبور نکنید و در ادامه آمدن خانوادهها به اشرف، اسمش را گذاشت «بمباران خانوادهها» (از این که رجوی آمدن اولین گروه از خانوادهها که بعد از سقوط صدام انجام شد را «بمباران سازمان توسط خانوادهها» نامید ما تعجب کرده بودیم. اما قلباً خوشحال بودیم) فرماندهان به خصوص زنان شورای رهبری میگفتند، بروید لحظههایتان را در این رابطه دستگیر کنید و بنویسید بیاورید و در جمع بخوانید که چرا از آمدن خانوادهها استقبال میکنید؟!… آنها میگفتند، ما از بمباران آمریکا جان سالم به در بردیم ولی از آمدن خانوادهها اگر شما خوب از آن عبور نکنید دچار مشکل خواهیم شد و امروز به روشنی میتوان دید که خانوادهها برای رجوی خطرناکتر از بمباران آمریکا عمل کردند و او را وادار به ترک کانون استراتژیکش یعنی اشرف کردند. چرا که تنها جایی که سلاح تزویر و ریا و دروغگویی و لابیهای گوناگون جهانی فرقه رجوی اثرش کمرنگ و میتوان گفت اثر چندانی نداشته و ندارد، حضور همین خانوادههاست. چرا که رجوی در موضع گیری جدیدش از کلماتی در رابطه خانوادهها استفاده کرده (که لایق خودش میباشد) اوج درماندهگی و بیچارگیاش را در برابر حضور خانوادهها به نمایش گذاشته است. پس باید با درک و فهم درست این مهم در جهت هر چه کاراتر کردن این سلاح که انشاالله گردن فرقه و ایدئولوژی آن را خواهد زد، تلاش کرد. بدون تردید با بر چیده شدن قلعه مخوف اشرف، جهان از خطرناکترین فرقه نجات پیدا خواهد کرد. فرقهای که اگر خانوادهها نبودند حتماً بیش از این فاجعه میآفرید. تا همین نقطه هم علاوه بر خسارتهای جانی و مالی فراوان بزرگترین ضربه را به رشد و ترقی فرهنگی و اجتماعی ایران زده است و این کار از دست هیچ گروه و سازمانی بر نمیآمد، مگر فرقه رجوی خائن که بدون شک یک فرقه استعماری و وابسته به خارج است. من هر روز و ساعت خدا را شکر میکنم، که از باتلاق متعفن این فرقه نجات پیداکردم.
رضا بهروزی