همه می دانند که شعار رجوی ها از سرنگونی و پیروزی شش ماهه و حتی وعده های یک ماهه و روشنتر بگوییم مانور نهایی ساقط کردن رژیم را انجام داده بودند و روزشمار و گاهشمار سرنگونی و پیروزی را به خورد اسیران و مریدان از همه جا بی خبر می دادند.
اکنون از آن موقعیت ها و شعارهای پر طمطراق و جو سازی های فرقه ای به این سرطیف و حال و روز کنونی رجوی ها نگاه کنیم می بینیم که شعار و استخاصه سازمان این است که به طور موقت و اجاره نشینی به اشرف برگردند و قول می دهند دست از پا خطا نخواهند کرد.
این دو سرطیف شعارهای بی محتوای رجوی دقیقا همان وجه المصالحه است که رجوی همیشه از آن می ترسید و نسبت به آن دافعه داشت و بسیار با شنیدن آن مگسی می شد.
رجوی دقیقا خودش ذهنیتی که نسبت به پیروزی و شعار استراتژی سرنگونی داشت این گونه بود و بارها هم تلویحا به عموم گفته بود. او می گفت: یک روز ملا از پنجره اتاقش کف دستش را بیرون برد و به سمت آسمان قرار داد. از او پرسیدند ملا این چه کاریست که می کنی؟ ملا گفت اکنون وقت تخم گذاری پرندگان است شاید پرنده ای از این مسیر عبور کند و تخمی بر کف دست ما اندازد و برای ظهر نیمرو درست کنم. از او پرسیدند که: ملا ازتو خوش خیال تر هم هست؟ گفت البته. زنم است که اکنون روغن داغ کرده تا من تخم مرغ را به وی برسانم .
رجوی گفت من شعار سرنگونی می دهم مریم هم از آنطرف می رود شعار راه حل سوم و از این جور چیز ها سرهم می کند.
دقیقا این ذهینت شخص رجوی بود که به آن خط رسیده و حتی نمی توانست واقعیت ها را از اذهان دور نگه دارد.
اکنون رجوی راه و استراتژی ندارد. فقط و فقط قصد گرفتار کردن اسیرانش در عراق در قالب تشکیلات و حفظ آن است و چشم به معجزه ای بنام تغییر اساسی در منطقه و تولید حکومت دیگری از نوع صدام دوخته است.
البته از فرقه ای بی انگیزه و بازنشسته و مریض احوال هیچ راندمانی متصور نیست و اساسا غربی ها هم دیگر آنها را به عنوان جزامی می بینند.