بنا به نوشته ها و اظهارات علنی یکی از حامیان گروه رجوی،(“قاضی تدپو”)، «سازمان مجاهدین خلق سال ها است که با سرویس های اطلاعاتی آمریکا بطور فعالانه کار می کنند!»برخی از نمایندگان کنگره می گویند،یکی از دلایلی که خروج سازمان و شورا را از لیست تروریستی آمریکا تسهیل نمود،مشکلات بکارگیری قانونی و پرداخت هزینه سرنگونی حکومت ایران به گروه هایی مانند مجاهدین خلق بود.بنا به تصویب کنگره و سنای آمریکا سالانه ۳ میلیارد دلار هزینه تلاش موثر برای سرنگونی حکومت هایی است که از نظر آمریکا “یاغی” توصیف شده اند.این مقدار پول بصورت نقد یا سررسید فعالیت های اجتماعی و سیاسی به سازمان ها و گروه های فعال پرداخت می گردد که مجاهدین خلق و شورا نیز در این لیست قرار گرفته اند.
از این واقعیت می توان اینطور برداشت نمود که نمایندگان یا چهره های شاخص نئوکان های همراه با جلسات بزرگ مریم رجوی که بنا به اعتراف خودشان بین ۳۰۰۰۰ تا ۱۶۰۰۰۰ دلار برای هر سخنرانی از مجاهدین پول دریافت می نمایند،هزینه ای است که سرویس های اطلاعاتی آمریکا برای فعالیت های سیاسی و اطلاعاتی مجاهدین خلق پرداخت می کنند!
در واقع تلاش چهره های جنگ طلب آمریکایی برای زدودن مجاهدین و شورا از لیست سیاه آمریکا مفید فایده چند جانبه واقع شد.مستمری دائمی و نقدی که اکنون مجاهدین برای حضور آنان در جلسات، تظاهرات و سخنرانی ها پرداخت می نمایند تجارت کثیفی است که به نام «دموکراسی برای ایران» ثبت گردید و گشایش دفتر مجاهدین در کنار کاخ سفید نیز برای تسهیل دریافت – پرداخت و اداره این امورات می باشد.
“علی ناظر” یکی از نویسندگان همراه مجاهدین که تا کنون تلاش کرده است،خود را به عنوان« منتقد مجاهدین » معرفی نماید،پس از اعترافات علنی همکاران آمریکایی و نئوکان ها مبنی بر دریافت پول های کلان از مجاهدین برای شرکت در جلسات مریم رجوی، در مقاله ای نوشته بود؛”اگر لابی گری و پرداخت پول به جولیانی،تدپو،کندی،پورترگاس،مایکل ماکسی،باب فلینر و … از ریختن بیشتر خون مجاهدین در اشرف جلوگیری می کند،حرکتی در مسیر خلق و به نفع مردم و مجاهدین است.(نقل به مضمون)”؛ “اگر آن سخنرانانی که «پول» گرفته اند بتوانند از جنایت هولناک پیشگیری کنند، آیا نباید آن «پول» را بمثابه بهای خونی که نباید ریخته شود، ارزیابی کرد؟ “
البته حرفی با “ناظر” نیست.چرا که با گذشت ۳۵ سال از شناخت مجاهدین،از جبهه ای سخن می راند که مجاهدین با آن بیگانه اند.چون با قرار دادن مجاهدین در جبهه خلق باید به “همکاری مجاهدین با سرویس های اطلاعاتی آمریکا”، بیش از ۳۵ سال سئوال و بطور خاص به ۲۵ سال حضور رهبری مجاهدین تحت فرمان “ژنرال طاهر الجلیل الحبوش” فرمانده سازمان جاسوسی و اطلاعات صدام حسین پاسخ داده و مجاهدین را در چنین مسیری با خط کش خلق و ضد خلق ارزیابی دقیق نمود تا نسبت به این تاریخچه عینی گردید.
تناقضات استراتژیک همه آنهایی که مجاهدین را در جبهه خلق می بینند، در نوشته های “بیژن نیابتی” مشهود تر است.او از یک طرف به تئوری “کبوتر ها” و “بازها” در جناحین آمریکا می پردازد و از کارتل های استعمارگر، خونخوار و آدمکش حرف می زند و از طرف دیگر مجاهدین را “فرزندان مردم و ایران” می نامد.مهمترین سئوالی که او در نوشته هایش از پاسخگویی به آن طفره می رود، چگونگی تحت امری مجاهدین و رهبری آنان به همین “کارتل های خونخوار” و ۲۵ سال تحت امری رهبران مجاهدین به سازمان اطلاعات و امنیت صدام حسین است.
بنابراین حرف زدن و تئوری نوشتن برای خلقی جلوه دادن اعمال مجاهدین به همان میزان پاک و صمیمی است که پرداخت پول به ارکان و اعضای همان جناح ها برای پشتیبانی از تظاهرات، جلسات مریم رجوی و فعالیت برای “پشتیبانی از اشرف”-”دموکراسی در ایران” که توسط کندی ها،جولیانی ها،تدپوها،… وبولتون ها بیان می گردد.یعنی نعل وارونه زدن و عرق شرمی که در بیان دیدگاه های رسمی جمهوری اسلامی نسبت به این گروه ابراز شده و بر پیشانی حامیان مجاهدین نقش می بندد و “اوپوزیسیون” آنان را مشتی یاغی،خائن به خلق،جاسوس و تروریست معرفی می نماید.که براساس همه واقعیت های ملموس و اعترافات حامیان مجاهدین از قضا معنا دارترین واژه ها در مورد “جهاد گردان در راه خلق” یا همان مجاهدین خلق ایران می باشد!
محمد علوی