خبرها حاکی از آنست کسانی که به آلبانی و آلمان رفته اند بنای ناسازگاری و نافرمانی را گذاشته و آنطور که انتظار میرفت خطوط داده شده از جانب سازمان را دنبال نمیکنند و در مقابل فرمان فرماندهان اعزامی از عراق و پاریس می ایستند. همچنین در لیبرتی هم به صراحت میگویند که دیگر راه باز شده است و لذا امید به خروج از عراق موجب شده تا کمتر تن به خواسته های نامعقول و غیر منطقی مسئولین فرقه بدهند که این موارد رجوی را حسابی به خشم آورده و در نتیجه با این ادبیات با آنان صحبت میکند. رجوی کسانی که رفته اند یا در اروپا نافرمانی میکنند را خائن خوانده و ظاهرا از اینکه اجازه داده است تعدادی از عراق خارج شوند سخت پشیمان است.
این در حالی است که در جلسه به اصطلاح مؤسسان چهارم که چندی قبل برگزار شد یکبار همه را ظاهرا اخراج کردند و گفتند هر کسی که مایل نیست بماند می تواند برود اما بعد اعلام کردند که همه به اصرار خودشان مانده اند و کلیپ “برادر اسم مرا هم بنویس” را درست کردند و با تبلیغات زیاد مطرح نمودند که دیگر کسی مایل به رفتن از سازمان نیست. اما شاهد هستیم که از آن زمان بسیاری از نفرات فرار کرده یا به مقامات ملل متحد پناهنده شده یا بعد از خروج از عراق جدا شده یا بنای نافرمانی را گذاشته اند.
افرادی که رجوی این گونه با آنان صحبت میکند البته مبارزان و انقلابیونی هستند که حدود سه دهه از بهترین سالهای عمر خود را به صورت شبانه روزی به امید بهروزی ملت ایران در اختیار فرقه او قرار داده اند و از هست و نیست خود گذشته و در مقابل خانواده های خود ایستاده اند و حداکثر فداکاری را انجام داده و هیچ برای خود نخواسته اند. اکنون که سازمان به دلیل خیانت ها و خط مشی کاملا غیراصولی شخص مسعود رجوی که تنها تصمیم گیرنده بوده است در بن بست مرگبار قرار گرفته این افراد نه تنها حق هیچگونه سؤال و بازخواستی ندارند بلکه باید گورشان را گم کنند و یک ریال هم انتظار کمک نداشته باشند.
در همه جای دنیا رسم بر این است که وقتی سازمان یا حزبی به بن بست میرسد و اثبات میگردد که خط مشی و عملکردش اشتباه بوده است این رهبر آن جریان است که باید اولا پاسخگو باشد و حساب پس بدهد و ثانیا تنها اوست که باید استعفا نموده و برود. رجوی حقا خود را صاحب و خدای نفرات سازمان میداند که گوئی آنان هیچ وظیفه ای جز اطاعت بی چون و چرا از وی ندارند.
رجوی به روی خودش هم نمی آورد که باید جواب بدهد که وعده های سقوط بشار اسد و نوری مالکی و متعاقبا رژیم ایران چه شد و الان استراتژی سازمان چیست و شخص وی با عنوان دهان پر کن “رهبر مقاومت ایران” میخواهد چه غلطی برای رسیدن به اهداف سازمان بکند و چگونه از این بن بستی که خود بوجود آورده خلاص شود.
کسی که باید حقا گورش را گم کند و همه را خلاص نماید و افرادی که در بند کشیده را آزاد سازد همان شخص مسعود رجوی است که مانند بختک و اختاپوس روی پیروان فرقه اش افتاده و خون آنان را می مکند و آنان را به اسم مبارزه از زندگی ساقط کرده و خانواده هایشان را در رنج و عذاب نگاه داشته و باز هم طلبکار است.