اسماعیل برادر خوبم از اینکه تماس گرفتی تا حداقل خبر سلامتی تو را بشنویم خوشحال شدیم.اما خوشحالی از شنیدن صدای تو برای خانواده بعد از شنیدن خبر کشته شدن برادرمان ابراهیم چندان برای خانواده دوامی نداشت، بخصوص وقتی حرف هایی که در رابطه با کشته شدن ابراهیم زدی همه خانواده از تو دلگیر شدند و چندان به مذاق همه ما خوش نیآمد. برادر، من می دانم حرف هایی که زدی حرف خودت نبود چون جملاتی که بکار بردی در فرهنگ خانواده ما و کل ایرانی ها نیست. برادرعزیزم اگرتا قبل ازاین تماس توحرف های افرادی که سالها نزد تو بودند اما توانستند خود را نجات داده والان مشغول گذراندن زندگی سالم خود هستند نمی شنیدم که رجوی برای اجرای نیات شیطانی خود چگونه شما را از خود تهی و افکار پلیدش را در مغز شما کرده شاید الان همین نامه را هم برایت نمی نوشتم و تو را برادرعزیز خطاب قرار نمی دادم و یا شاید اصلا شک می کردم که تو همان اسماعیل باشی.
برادرجان چندین بار با این سن و سال و پا دردی که دارم درگرما و سرما به عراق و پشت سیاج اشرف آمدم، جایی که اسمش را شهر گذاشته بودند اما من ندیدم دور یک شهر این همه سیم خاردار و سیاج باشد.!! ساعت ها نشستم و چشمم به درون سیاج بود و التماس می کردیم و می گفتیم که ما فقط می خواهیم برای یک دقیقه با عزیزمان ملاقات کنیم اما دریغ از یک جو انسانیت که بگذارند حتی صدای ما به شما برسد آنهایی که دم ازخلق می زدند به سمت من ومادران و پدران پیری که آمده بودند عزیزشان را ببینند با نامردی سنگ پرتاب می کردند و فحش می دادند. نمی دانم تو با خبر می شدی یا نه؟ شاید اگر می گذاشتند با شما دیداری داشته باشیم تا ما حرف دلمان را به شما بزنیم، کار به اینجا نمی رسید اما معلوم است که چرا نمی گذاشتند. برادرجان می دانم در اصل تو مقصر نیستی.سالها جز دروغ چیزی در کله شما نکردند، شما گرفتار ذهن بیمار رجوی هستید.اگر عراق خوب بود چرا خودش و زنش فرار کردند و شما را تنها گذاشتند؟ ماندن شما درعراق دیگر چه فایده ای دارد؟ اینطور که رجوی پیش می رود تا شما را به کشتن ندهد ول کن نیست.اسماعیل جان، ابراهیم را از دست دادیم نگذار که رجوی تو را هم به کشتن دهد لااقل اگربه فکر دل ما نیستی به فکر دخترت زهرا باش که در کشور غریب تنها و بی کس است که چند وقت پیش تماس گرفته بود و گریه می کرد که سالهاست صدای پدر و مادرم را نشنیدم. آخر کدام پدر و مادرحاضر است دخترش را تنها آن هم در کشور غریب رها کند؟ این چه دین و مرامی است که رجوی دارد که شما را به انسانهای بی روح تبدیل کرده است.
برادر خوبم پشت تلفن هم که فرصت نشد با توحرف بزنم. باورکن دوران دروغ و دغل های رجوی تمام شده و اگر خودتان را نجات ندهید مردم برای کشته شدن شما به واسطه خیانت های رجوی بخصوص که با صدام درجنگ همکاری کرد دل نمی سوزانند ای کاش آن سران بی غیرت سازمان حداقل نظرات مردم رادرمورد علت کشته شدن امثال ابراهیم که در برنامه" نوبت شما" ازتلویزیون بی بی سی پخش شد برای شما می گذاشتند تا می شنیدید که اکثریت مردم رجوی را مقصر اصلی کشته شدن افراد اشرف می دانستند و می گفتند اینها تاوان خیانت رجوی را پس می دهند پس فکرکن و خودت را با خیانت رجوی وسرانش نسوزان.
اسماعیل جان من سواد کافی برای نوشتن نامه ندارم اینها را من گفتم و دخترم هم روی کاغذ آورده.ظاهرا شما نمی توانید خودتان را از دست رجوی نجات دهید من و بقیه خانواده همچنان تلاش می کنیم که به طریقی شما را نجات دهیم اما خودت هم باید فکر کنی که این همه سال با رجوی چه بدست آوردید؟ به کجا رسیدید آخر سر خودش و زنش فرار کردند. بنابراین خواستم این نامه را روی سایت های اینترنتی بگذارند شاید که ندای وجدانهای بیدار در دنیا درد دل ما را بشنوند تا حداقل به رجوی فشار بیآورند شاید که دست ازسر شما بردارد و یا نگذارند عده ی دیگری از شما بخاطر رجوی کشته شوند.
امیدوارم که شر رجوی از سر همه شما کوتاه شود و بتوانید به زندگی برگردی.همه خانواده برای تو دعا می کنند که عاقبت به خیر شوی وهرچه زودتر به آغوش خانواده بازگردی یادت باشه که دخترت در کشور غریب نگران و منتظر دیدن تو و مادرش است.
قربانت برادرت عباس از طرف همه خانواده