رجوی در آخرین پیام خود این گونه وانمود می کند که گویا در اشرف بوده و بعد از درگیری های دهم شهریور، آنجا را ترک کرده است.
وی در این پیام مدعی است که در روز درگیری با دو تن از زنان فرقه که در اشرف کشته شدند در ارتباط بوده است. همچنین در قسمت دیگری از پیام می گوید « ساعاتی طول کشید تا توانستیم آنها [ 22 نفر از افراد فرقه ] را یک به یک از چنگ دشمن بیرون بکشیم »
او همچنین بطور تلویحی ادعا دارد که ایران بدنبال وی در اشرف بوده است و در 17 روزی که از درگیری گذشته است (تاریخ پیام وی 27 شهریور ذکر شده است) نیز ایران بدنبال وی بود.
هر چند این شیاد یک روده راست ندارد و تمام حرف های او را باید دروغ فرض کرد مگر آنکه عکس آن ثابت شود، اما فرض می گیریم که حرف های وی درست بوده باشد و وی در اشرف بود، بنابراین:
وی در این پیام به روشن ترین شکل اعتراف می کند که اعضای سازمان گوشت دم توپ برای حفظ جان او بوده اند.
او اعتراف می کند که اگر بخاطر خودش نبود نگه داشتن اشرف ارزشی نداشت و تمام این کشته ها و مجروحان فقط و فقط قربانیان بقای او بودند.
او اعتراف می کند که حرف هایش بی اساس و پوچ است و چیزی جز حفظ جان او برایش اهمیت ندارد.
او اعتراف می کند در حالیکه در صحنه درگیری بوده اما بجای آنکه مثل بقیه آماده کشته شدن باشد، خودش را مخفی کرده بود تا آسیبی نبیند اما برای بقیه نسخه کشته شدن می پیچید.
او اعتراف می کند که فرمان جنون آمیزش در ماندن تشکیلات فرقه در عراق و زمینه سازی برای کشته شدن اعضای فرقه، نه از ضرورت های استراتژیکی بلکه تنها و تنها برای حفظ جان خودش بوده است.
او اعتراف می کند که وقتی خودش نمی تواند در اشرف باشد دیگر نیازی به نگه داشتن اشرف نیست.
اما او فقط حفظ جان خودش را نمی خواهد، او یک خواسته دیگر هم دارد، کشته شدن تمام کسانی که ممکن است جنایات او را افشا کنند. بنابراین او با اینکه مجبور به تخلیه ذلت بار اشرف شده است باز هم دستور و فرمانی مبنی بر خروج از عراق نمی دهد و حالا که خودش در سوراخ موش عمیق تری فرو رفته است و خیالش از بابت خودش جمع است به افراد فرقه دستور می دهد که:
« حق دفاع از خود برای هر مجاهدی در برابر حمله و یورش دشمن در هر کجا، یک حق مشروع و قانونی است. بی مهابا از این حق مشروع و قانونی در هر زمان و هر مکان استفاده کنید.»
این فرمان یعنی افراد فرقه باید تماما کشته شوند همانگونه که در اشرف آنها را به کشتن داد.