پایان اعتصاب غذا: آزادی 7 گروگان یا باز هم فاجعه‌ای دیگر

با وارد شدن اعتصاب غذا در لیبرتی و تعدادی از شهرهای اروپایی به چهل و دومین روز خود توسط تعدادی از اعضا و هواداران سازمان، وضعیت به سوی فاجعه‌ای دیگر نزدیک می‌شود.
اولین مورد اعتصاب غذا که خیلی در جهان صدا کرد مربوط به بابی سندز از ارتش جمهوریخواه ایرلند در زندان ایرلند شمالی بود که در سال 1981 رخ داد. او پس از شصت و شش روز با مرگ خویش چهره اشغالگر دولت انگلیس را در آن زمان افشا کرد و از آن زمان به عنوان یکی از قهرمانان پایداری در مقابل قوه قهریه و اعتراض خاموش برای رهایی ایرلند شمالی از قید حکومت دولت مرکزی بریتانیا شناخته می‌شود، چنانکه در تهران نیز خیابانی به اسم او نامگذاری شده است. با مرگ بابی‌ سندز قضیه تمام نشد و زندانیان دیگری با اعتصاب غذا راه او را ادامه دادند.
اما مسئله در رابطه با فرقه رجوی شکلی دیگر پیدا کرده است. سابقه اعتصاب غذا در سازمان به زمانی به سال 1366 برمی‌گردد که دولت فرانسه تعدادی از مجاهدین را به کشور آفریقایی گابن اخراج کرد. این افراد دست به اعتصاب غذا زدند و پس از چند روز دولت فرانسه مجبور شد این افراد را به فرانسه بازگرداند. در خلال اعتصاب غذا تبلیغات رسانه‌ای تماماً به نفع آنها بود. در سال 2003 با دستگیری مریم رجوی در پاریس از آنجا که وقت تنگ بود موضوع اعتراض به این عمل دولت فرانسه، به صورت خودسوزی در چند کشور اروپایی و آمریکایی خود را نشان داد. مورد بعد اعتصاب غذا توسط تعدادی از افراد مستقر در اشرف بود که توسط نیروهای عراقی بازداشت شده بودند. آنها با اعتصاب گروهی پس از 25روز به قرارگاه لیبتری بازگردانده شدند.
از آن موارد تا مورد اخیر که گفته میشود هفت نفر از ساکنین اشرف به گروگان گرفته شده‌اند چند سال گذشته است. اوضاع سیاسی اجتماعی نیروها، دولت عراق و دولت آمریکا، بسیار تغییر کرده است. دیگر نمی‌توان همان نتیجه‌ای را که آن موقع به دست آورد لزوماً مجدداً به دست آورد. زمانه عوض شده است. شرایط متحول منطقه شتاب تندی به خود گرفته‌ است، اولویت‌های قدرت‌های جهانی و دولت‌های منطقه تغییر کرده است و به نوعی کاسه صبر و ظرفیتشان هم به حد لب‌ریز رسیده است، بنابراین هیچ چشم‌انداز قطعی نمی‌توان برای اینگونه اقدامات اعتراضی پیش‌بینی نمود.  نمی‌توان امیدوار بود که مجدداً به از دست رفتن جان تعدادی افراد بیگناه منجر نشود.

رسانه‌های بین‌المللی بعد از کشتار 52 نفر در اشرف پوشش مختصری دادند و این هماهنگی جهانی خیلی تعجب‌انگیز بوده و در عین حال خط‌دار بودن تمام آنها را نشان می‌دهد. اگر چه رجوی سعی کرده با هزینه کلان و پخش آگهی تلویزیونی مستمر این کمبود را در آمریکا تا حد ناچیزی جبران نماید.
اعتصاب غذا وقتی اجرا می‌شود که شخص دیگر هیچ وسیله‌ای برای دفاع از خود ندارد. نه نوشتن مقاله، نه سخنرانی، نه کنفرانس و سمینار، نه پول و هزینه‌های کلان، نه رابط‌های سیاسی و قدرت‌ها و خلاصه آخر خط تمام تلاش‌ها است. رجوی برای نجات گروگان‌ها از ابتدا می‌دانست که همه اینگونه شیوه‌ها به آخر خط رسیده‌اند و به قول معروف آبی از جانب هیچیک از طرف‌حساب‌های خارجی علیرغم تمام وعده و وعیدهای قبلیشان گرم نمی‌شود، برای همین اعتصاب غذا را به عنوان آخرین حربه‌ای که داشت به روی صحنه آورد. مسلماً کشورهایی که اعتصاب غذا در آنها به وقوع پیوسته یعنی انگلیس، سوئیس و آلمان، فشار اجتماعی روی دولتهایشان بیشتر خواهد شد و مجبورند جهت پاسخگویی به مردم خودشان حتی به صورت شکلی هم شده مواضع مناسبی بگیرند. ولی از حرف تا عمل فاصله زیادی است.
در این میان برخورد مقامات رسمی آمریکا با مسئله گروگان‌ها و موضوع لیبرتی شاید برای خود رجوی هم قابل انتظار نبود. فکر نمی‌کرد دولت آمریکا اینگونه بی‌تفاوت برخورد کند و در قبال مشکلات حیاتی که در لیبرتی بعد از واقعه اشرف پیدا شده و همچنین جان اعتصاب غذا کنندگان اینگونه به خطر افتاده، بی‌تفاوت برخورد کند، آن چنانکه هیچگونه  اتفاقی نیفتاده است. رجوی اکنون به خوبی متوجه شده است که حتی ساکنین مستقر در لیبرتی هم علاوه بر آن هفت نفر به منزله گروگان‌هایی در دست آمریکا تلقی می‌شوند.
چیزی که مشخص است مسلماً نباید فکر کرد که این اعتصاب غذا نمایشی است و لزوماً خوش و خرم به پایان خواهد رسید. نفرات اعتصابی در این مسیر خود را هر چه بیشتر و بیشتر راحت‌تر احساس می‌کنند چون در کادر و چارچوبی که تربیت یافته‌اند این کار را حداقل وظیفه خود می‌دانند وفکر میکند کسی که در اشرف جان خود را از دست نداده است حالا در هر جای دنیا می‌خواهد باشد باید احساس کند که او بر حسب اتفاق اشرف نبوده پس باید همان احساس از خودگذشتگی را از خود عبور دهد.! و تاوان اینگونه تفکر غلط را در نشست‌های غسل و دیگ و انتقادی سنگین در وجودش بسوزاند. پس مسئله در فرقه بسیار فرموله شده و مشخص است. باید مطمئن بود اگر خواسته‌های رجوی که از زبان اعتصاب‌کنندگان بیان می‌شود تحت فشار جامعه جهانی قرار نگیرد آنها به راحتی و بدون تناقض، جان خود را تسلیم می‌کنند و چه بسا نفراتی دیگر در شهرهایی دیگر جنبش اعتصاب غذا را ادامه دهند.
به همین دلیل است که باید هر کس از هر موضعی که دارد چه موافق و چه مخالف به فکر حل مسئله اعتصاب غذا کنندگان باشد تا این اعتصاب غذا تبدیل به یک فاجعه در کوتاه مدت و یک سنت پایدار در درازمدت نشود. بسیاری از افراد،  تصور می‌کنند که این اعتصاب غذا برای رجوی صرفاً یک نمایش تبلیغی و صرفاً جلب توجه اذهان عمومی است. درحالیکه مسئله بسیار جدی تر از این حرف‌هاست. فوت هر کدام از اعتصاب کنندگان  فضا را تغییر خواهد داد. دیگر رجوی کشورهایی را که اعتصاب غذا در آنها رخ داده به بی‌عملی و بی‌تفاوتی متهم خواهد کرد و همواره از آنها طلبکار خواهد شد و سواستفاده های لازم را خواهد نمود.
مسئله از بعد انسانی آن تا جایی که به نفرات سازمان بر می‌گردد بسیار رنج‌آور و نگران‌کننده است ولی اگر موضوع را از زاویه خود رجوی نگاه کنیم می‌بینیم ادامه اعتصاب غذا یعنی تایید صد درصدی بر واقعه اشرف و نگهداشتن نیرو در آن سطح تشکیلاتی در آنجا، یعنی رجوی به هیچوجه نخواسته مسیرش را عوض کند بلکه مصرانه‌تر دارد همان جنبش اشرف را منتها در شکل گرسنه و تشنه‌اش (اعتصاب غذا) ادامه می دهد. شکافی در این رابطه برای هیچکس باقی نگذاشته است. چنانکه بعد از عملیات فروغ (مرصاد) که نیروهای سازمان به داخل عراق بازگشتند و همه در ذهن علت نرسیدن به تهران را رجوی می‌دانستند این رجوی بود که هرم ذهنی نیروهای سازمان را صد و هشتاد درجه چرخاند تا نور پروژکتور به جای تابش به طرف مقابل به درون خودشان بتابد و قلب و اندیشه‌شان را روشن کند و به این ترتیب  در کمال ناباوری به آنها قبولاند که مشکل در درجه اول در خودشان است و نه کس دیگر، سپس افراد با بازخوانی از خود در پی اثبات این حرف برآمدند. حرف و بحث‌هایی که نهایتاً به بحث تنگه و توحید و در نهایت بحث طلاق افراد راه برد.
پس رجوی راه خود را بدون هیچ اعوجاجی ادامه می‌دهد ولو به قیمت خون‌‌های بیشتر. در این میان دبیرکل، سازمان ملل، رئیس جمهور آمریکا بی‌اثرتر از هر زمان دیگری، پنبه در گوش، در عالم بی‌خیالی صرفاً به نظاره‌گرانی غیرمسئول به وقایع جهانی می‌نگرند. هنوز نمی‌دانند ریخته شدن خون مردم بیگناه در سوریه و عراق و وضعیت اسفبار ساکنان لیبرتی و عدم واکنش مناسب به هر یک از آنها نهایتاً خسران زیادی برای خودشان به بار خواهد آورد.

از آنجا که دولت عراق رسماً اعلام کرده که در حمله به اشرف دست نداشته و یا گروگان‌ها را در اختیار ندارد. هنوز معلوم نیست که چه کسی و چگونه باید آنها را آزاد نماید.
یا یک مقام رسمی از وزارت خارجه آمریکا به رجوی تاکید کند که اعتصاب غذا را موقتاً هم شده متوقف نمایند.
یا دبیرکل سازمان از خواب غفلت بیدار شود و با یک اطلاعیه از رجوی بخواهد اعتصاب غذا را تمام کند.

ولی نهایتاً این رجوی است که پاسخگو و مسئول اول و آخر داستان اعتصاب غذا است. فقط اوست که کشتی بحران‌زده سازمان را در میان طوفان حوادث سیاسی و منطقه‌ای به پیش می‌راند. یکبار دیگر ببیند آیا برای حفظ جان افرادی که با صداقت تمام از زن و فرزند و خانواده و مقام و ثروت خود گذشته‌اند راه درستی پیش‌ گرفته است یا خیر؟ او چقدر خودش را مسئول می‌داند؟ نفرات فرقه که ذهنشان را کاملاً از موارد فوق پاک کرده‌اند، از آنجا که هیچ ارتباطی با دنیای آزاد ندارند، از آنجا که در جریان کامل اخبار و رویدادهای جهانی قرار نمی‌گیرند، از آنجا که امکان تماس تلفنی، اینترنتی و حتی مکاتباتی با خانواده خویش ندارند و همه چیز را به رجوی واگذار کرده‌اند انتظار معجزه‌ای نمی‌توان داشت. معجزه آنها سرسپاری هر چه بیشتر و بدون خدشه به رجوی است.
روزها به سرعت در حال سپری شدن است. وزن اعتصاب غذا کنندگان به شدت کم شده است، مشکلات دید، شنوایی، سردرد و سرگیجه، ناراحتی‌های گوارشی افزایش یافته و ضعف و کرختی کم کم علاوه بر جسم، هوش و حواس آنها را نیز در بر گرفته است.
جمیل

خروج از نسخه موبایل