روز 26 مهرماه 1372، صبح زود به اتفاق شماری دیگر از فرماندهان به اتاق کار فرمانده قرارگاه بتول رجایی احضار شدیم. مرحومه بدخلق و زشت خو قبل از اینکه ما را دعوت به نشستن بنماید بی مقدمه گفت: "امروز برای نفراتتان کار و برنامه نچینید و بگذارید آزاد و در اختیار خود باشند!"
با دیدن قیافه مات و متحیر ما اضافه کرد: " چرا خفه خون گرفتید! جای ابهام و سوالی هست!؟ کارهمیشه هست ولیکن امروز یک کارمهم داریم و آن شرکت در جلسه عمومی رهبری است همین و بس. بروید در کنار نیروهایتان باشید و نهار خورده با لباس فرم زیتونی اتو کشیده و با سر و وضع مناسب ساعت 15 عصر در محوطه لشکر به خط شوید تا به سالن اجتماعات برویم.
در جریان جلسه عمومی رهبری! دریافتیم که خواهر مریم رئیس جمهور شده است و ما باید هورا بکشیم و سوت و کف هوا کنیم!
قبلترش مسعود مراحل به مسند نشاندن همسرش در کرسی ریاست جمهوری را به نحو احسن البته با رعایت دمکراسی به اتمام رسانده بود و حال داشت از اعضای سیاه لشکر رای اعتماد می گرفت!
شخص رجوی اطلاعیه اش را صادر و در جمع شورایی ها قرائت و رضایت شان را جلب نموده بود وحال می خواست فیل هوا کردنش را در جلسه عمومی منتشر و بیرونی کند.
دراین وانفسا مریم خانم خیلی شکسته نفسی داشت و با شکلکهای میمونی این پیام را میداد که حاضربه پذیرش چنین کرسی خطیر و مسولیت آفرینی نیست و در ضمن نگران مسعود بود که در فردای ایران حال که خودش کرسی ریاست جمهوری را تصرف کرده، ایشان چه مسندی خواهد داشت!
درآن جلسه حال و هوای مسعود خیلی دیدنی بود. حیوانکی چه هیجانی داشت و مدام سلام و درود می فرستاد به خلق قهرمان ؛ مقاومت ایران و مجاهدین خلق ایران! که انگار عن قریب است که مریم پایش به تهران برسد و درمسند ریاست جمهوری بنشیند! و او هم ولایت مطلقه ایران زمین را به سلطه خویش درآورد!
ازآن شوی مضحک دقیقا 20 سال میگذرد و نه تنها تحولی مطابق با خواست رجوی صورت نگرفت درعوض در ایران چندین دوره انتخابات ریاست جمهوری صورت گرفت و چند رییس جمهور با انتخاب مردم جابجا شدند و سیاهی به زغال وعقده دستیابی به قدرت شیطانی برای مریم و مسعود رجوی به جا ماند.