برگزاری یازدهمین دور انتخابات ریاست جمهوری در بیست و چهارم خرداد ماه ۱۳۹۲ و انتخاب آقای روحانی به این سمت؛ حاکی از رای مردم به اعتدال و میانه روی و نفی هرگونه راه کارهای خشونت طلبانه برای حل و فصل مسائل سیاسی چه در عرصه داخلی و چه در پهنه مسائل خارجی بوده است.
بدین ترتیب مشخص بود که این انتخاب و پیشی گرفتن سیاست اعتدال و بوجود آمدن امید هایی برای حل مشکل قدیمی اتمی بین آمریکا و هم پیمانانشان با ایران به مذاق مجاهدین که نگاهی استراتژیک به خشونت و تروریسم دارند خوش نیاید.
بنابراین مجاهدینی که بعد از صدام حسین تمام تلاششان این است که خود را به هر قیمتی به آمریکا آویزان کنند طبیعی است که تمامی توان تشکیلاتی، مالی، امکاناتی و تبلیغاتی خود را صرف مخدوش کردن چهره دولت مردان ایرانی و سنگ اندازی در مسیر ایجاد هرگونه رابطه سیاسی و نهایتا حل و فصل مسالمت آمیز موضوع اتمی ایران با کشورهای غربی را در دستور کار خود قرار دهند.
بنابراین دور جدید اقدامات مجاهدین را می توانیم فعالیت های سیاسی بشدت هدایت شده با سمت و سوی تحت تاثیر قرار دادن رابطه ایران با غرب بویژه درآستانه مذاکرات ژنو قلمداد کنیم که بشکل زیر مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم.
• در ارتباط با مسائل داخلی:
فعالیت های مجاهدین در سطح داخلی حول دو محور اعدام ها و زندانیان سیاسی و اعتراضات داخلی متمرکز است. هدف مجاهدین از تمرکز روی این دو موضوع این است که بگویند با انتخاب آقای روحانی هیچ تغییری در وضعیت داخل کشور و آزادیهای مردم بوجود نیامده و سرکوب و اعدام زندان کردن از یک سو و اعتراضات مردمی از سوی دیگر که مجاهدین آنرا پاسخ مثبت مردم به شعار “اعتراض و قیام، هر فرصت، هر زمان، هر مکان ” رجوی مصادره میکنند، همچنان ادامه دارد. تا چهره ای دیکتاتور از دولت جدید را در نگاه دولت های خارجی ترسیم کرده باشند.
• در سطح بین المللی
در سطح بین المللی اما، مجاهدین تلاش کردند حادثه دهم شهریور قرارگاه اشرف را به دولت مالکی و البته تحت فرماندهی مستقیم ایران نسبت داده و محکومیت آنرا توسط سازمان های بین المللی و دولت ها بدست آورند و در این رابطه از هیچ کوششی فروگذار نکردند.
ولی آنچه که در این میان برای مجاهدین از اهمیت بیشتری برخورار بوده و هست موضوع ۷ نفری است که در حمله به اشرف به گروگان گرفته شده اند. بنحویکه مجاهدین تمام توان تبلیغاتی و رسانه ای خود را روی مفقود شدن هفت تن از ساکنین سابق اشرف معطوف کرده اند. اطلاعیه های یومیه شورای ملی مقاومت و گمانه زنی های بی وقفه، فراخوان مجاهدین در کشورهای مختلف، مکاتبات مریم رجوی و سخنرانی های حامیان اروپایی مجاهدین، مقالات و اظهارنظرها و جلب حمایت از برخی شخصیت های سیاسی و مذهبی و غیره همه و همه گواه این ادعاست.
و در اینجا این سوال مطرح میشود که براستی چرا؟ و این حجم از نگرانی مجاهدین برای سرنوشت نامعلوم این ۷ گروگان از بابت چیست؟
با توجه به سابقه امر و شناختی که از مجاهدین وجود دارد باید در جواب گفت: بلوای مجاهدین از گم شدن هفت عضو خود دقیقا نه بابت نگرانی از به خطر افتادن جان آنها که بر عکس، بخاطر ترس از زنده ماندن آنها و عواقب و هزینه ها و پیامدهای سیاسی ناشی از آن است که نکند مدتی بعد مصاحبه ای از آنها با صدای خودشان که جنایات مجاهدین را افشا میکنند از یک شبکه اجتماعی و یا از یک رسانه شنیده شود و این یعنی یک ضربه مهلک سیاسی دیگر به مجاهدین.
از سوی دیگر مسئله هسته ای ایران و دیدار هایی که بین مقامات ایران و آمریکا در حاشیه اجلاس سازمان ملل متحد در نیویورک انجام گرفت نقطه عطفی در رابطه بین ایران و غرب بویژه آمریکا بوده و مجاهدین را بلحاظ سیاسی در بن بست مرگباری قرار داده است. بنحویکه از سرفصل انتخابات ریاست جمهوری در ایران تاکنون بدترین وضعیت سیاسی خود در آویختن به دامن غرب را سپری میکنند و طبیعتا در تلاش برای فائق آمدن بر این مشکل است که باصطلاح افشاگری اتمی اخیر مجاهدین شکل می گیرد.
نتیجه اینکه:
۱ – مجاهدین تلاش کردند عملیات قرارگاه اشرف را به دولت آقای مالکی نسبت دهند تا نشان دهند که دولت آقای عراق تحت نفوذ ایران است و این عملیات نیز توسط این دولت و تحت فرماندهی نیروی قدس سپاه پاسداران انجام گرفته است.
۲ -سعی کردند با دادن انواع و اقسام اخبار از محل زندانی شدن ۷ گروگان در بغداد و اینکه آنها بزودی به ایران منتقل خواهند شد موجی را در سطح بین المللی ایجاد کنند و دولت آقای مالکی را مسئول مستقیم عملیات اشرف قلمداد کنند و کار را تا آنجا پیش بردند که در اطلاعیه هایی اعلام کردند که مقاماتی از وزارت خارجه آمریکا نیز از محل نگهداری این گروگانها بازدید کرده اند که بعدا این خبر توسط وزارت خارجه آمریکا در بغداد تکذیب شد.
۳ – وجود ۷ گروگان فرصت تبلیغاتی خوبی را بدست مجاهدین داد. بنحویکه در تاریخ ۲۰/۰۷/۱۳۹۲ یک آگهی تبلیغی علیه دولت آقای مالکی در روزنامه واشینگتن تایمز به چاپ رسانده اند. تیتر این آگهی میگوید: “آقای اوباما، به مالکی بگویید بایستی قبل از آمدن به کاخ سفید ۷ گروگان اشرف را آزاد کند”. مجاهدین در این آگهی رئیس جمهوی آمریکا را به سکوت متهم کرده و اعلام داشته اند که “مورد حسابرسی قرار ندادن مالکی، چراغ سبزی برای جنایتهای دیگر است. اکنون زمان اقدام است، بایستی اصرار کنید مالکی این هفت گروگان را که توسط نیروهای عراقی در اشرف ربوده شده اند بلادرنگ آزاد کند”.
۴ – اعتصاب غذا از دیگر اقداماتی است که مجاهدین تلاش کرده اند با راه اندازی آن توجه جامعه جهانی را به موضوع ۷ گروگان جلب کنند.
امروز بیش از چهل روز از اعتصاب غذای مجاهدین در لیبرتی و ۶ کشور جهان میگذرد. مجاهدین اعلام کردند اعتصاب غذاکنندگان در لیبرتی، برلین، ژنو، لندن، اتاوا، و ملبورن -که برخی از آنها در شرایط بحرانی به سر می برند-خواهان آزادی فوری هفت گروگان و تأمین حفاظت برای ساکنان لیبرتی هستند.
۵ – کشته شدن ۵۲ تن در اشرف بهانه ای بود که مجاهدین بتوانند مجددا در کنار سایر خواسته هایشان استقرار کلاه آبی های ملل متحد در لیبرتی را مطرح کنند تا بتوانند برای مدت طولانی در لیبرتی بمانند. در این رابطه طرح چهار ماده ای مریم رجوی خطاب به ملل متحد و آمریکا که هم در تاریخ ۱۸ شهریور ۹۲ و به بهانه ” گرامیداشت شهیدان اشرف” و هم در تاریخ ۲۸ شهریور و در سخنرانی ژنو ؛ در راستای همین هدف بود.
۶ – با توجه به اینکه ایران در آستانه مذاکرات هستهای با گروه ۱+۵ در ژنو قرار دارد، مذاکراتی که به سطح وزرای امور خارجه طرفین ارتقا پیدا کرده و زمینه دیدار محمد جواد ظریف و جان کری، وزرای خارجه ایران و آمریکا را فراهم میکند، طبیعتا به مذاق مجاهدین خوش نمی آید. بنابراین “افشاگری اتمی” جدید مجاهدین اقدامی در راستای تاثیر گذاری بر مذاکرات ژنو بوده که با شکست مواجه گردید.
بنظر میرسد علیرغم جنجالی که مجاهدین حول این خبر به راه انداخته و به خورد خبرنگاران داده اند در عمل از استقبال چندانی روبرو نشد. بنحویکه رادیو فردا در تاریخ یازدهم اکتبر ۲۰۱۳ برابر با نوزدهم مهر ۹۲ اعلام کرد: ”… گزارشهایی که این سازمان (بعد از سال ۲۰۰۲) درباره برنامه اتمی ایران منتشر کرده، کمتر مورد استناد سازمانهای جهانی نظیر آژانس بینالمللی انرژی اتمی و دولتهای غربی قرار گرفته است، چنانچه این بار هم خبرگزاری رویترز به نقل از مارک فیتزپاتریک، کارشناس هستهای، نوشت که ادعای مجاهدین خلق باورپذیر نیست.
همچنین درخواست تعدادی از سناتورهای استیجاری مجاهدین از باراک اوباما برای توقف غنی سازی اورانیوم در ایران یک روز قبل از انجام مذاکرات ژنو از جمله تلاش های مذبوحانه دیگری است که مجاهدین در آستانه مذاکرات ژنو به آن دست زدند.
بنابراین باید گفت تا اینجای کار علیرغم فعالیت های گسترده مجاهدین چه در عرصه داخلی و چه در سطح بین المللی با هدف تخریب چهره دولت جدید و تاثیر گذاری بر روابط ایران با غرب بویژه در خصوص مذاکرات هسته ای و با علم کردن کشتار اشرف و ۷ گروگان با موفقیت چندانی روبرو نشده است. جالب توجه اینکه در تمامی موارد فوق تقریبا هیچ موضگیری رسمی از سوی دولت مردان آمریکایی به نفع مجاهدین در جریان موضوع کشتار اشرف صورت نگرفته است. و در جریان انتقال اعضای باقی مانده مجاهدین از اشرف به لیبرتی نیز وزارت خارجه آمریکا در تاریخ ۲۰/۰۷/۱۳۹۲ اعلام کرد: “از انتقال بازماندههای گروه مجاهدین به کمپ «لیبرتی» استقبال میکند”. و این بی تفاوتی آمریکا باعث به فغان آمدن رهبری مجاهدین شد.
همچنین انجمن دفاع از قربانیان تروریسم به نقل از اجلاس سنای امریکا، در پنجم اکتبر ۲۰۱۳ برابر با ۱۳/۰۷/۱۳۹۲ نوشت: “… وندی شرمن معاون وزیر امور خارجه آمریکا که در پاسخ به سوالات دو سناتور حامی مجاهدن سخن می گفت علنا اظهار داشت:”من از رهبری مجاهدین در کمپ و مستقر در پاریس می خواهم تا اجازه دهند این انتقال پیش برود زیرا تا زمانی که این انتقال محقق نشود امنیت و سلامت در خطر خواهد بود. ما هر کاری را که از دستمان بر آید انجام خواهیم داد تا این افراد در کمپ در امنیت به سر ببرند. “
نکته قابل توجه اینکه: اظهارت وندی شرمن صریحا اشاره به کارشکنی های رهبران مجاهدین داشت که در مسیر اخراج اعضاء این گروه صورت گرفته و مانع اجرای توافق نامه سازمان ملل و دولت عراق در این خصوص شده است.
همچنین در راستای بی تفاوتی غرب بویژه آمریکا به هیاهوی تبلیغاتی مجاهدین اطلاعیه شماره ۷۱ سازمان که در تاریخ ۱۰ مهر ۹۲ منتشر شد قابل تامل است. در این اطلاعیه که با عنوان ” پنجمین هفته اعتصاب غذای مجاهدان لیبرتی و ایرانیان در ۵ کشور جهان” منتشر شده است آمده است:
”… آمریکا و ملل متحد تاکنون در قبال جنایت هولناک در اشرف، جان هفت گروگان اسیر در چنگال آدمکشان مالکی و درد و رنج اعتصابگران سکوت کرده و بی عملی پیشه کرده اند و هیچ واکنش جدی و متناسبی ابراز نکرده اند.
مریم رجوی، رئیس جمهور برگزیده مقاومت، در روز ۳۰سپتامبر در مجمع پارلمانی شورای اروپا درباره گروگانهای اشرفی و جنایت علیه بشریت در اشرف گفت، «تماشا کردن و سکوت پیشه کردن، تأیید جنایت و تن دادن به اراده یک فاشیسم دینی خونریز است”.
علیرغم تمامی بی محلی های انجام شده در مقابل اقدامات مجاهدین و حامیان سیاسی شان بازهم مجاهدین بشکل زبونانه تلاش کردند اینبار توسط حامیان سیاسی شان بر روابط بین عراق و آمریکا تاثیر گذاشته تا بدین طریق هم عراق و هم آمریکا را زیر فشار قرار داده تا بر بحران نابودی تشکیلاتشان در عراق چیره شوند. در همین رابطه در تاریخ ۱۳/۰۷/۱۳۹۲ طبق خبری که در سایت مجاهدین درج شد، ” سناتور مک کین بر تعهدات حفاظتی آمریکا به اشرفیها تأکید کرد و تهدید به قطع کمکهای آمریکا به عراق در صورت ادامه بدرفتاری با مجاهدین نمود.”
ولی روز یکشنبه مورخ ۲۱/۰۷/۱۳۹۲ و بعد از گذشت یک هفته از اظهارات لابی مجاهدین، سفیر امریکا در بغداد موضعگیری کرد تا با تنش زدایی و اعلام عمومی و تاکید بر سیاست خارجی دولت این کشور در تقابل با خطوط تبلیغاتی مراکز لابی گری مجاهدین و صهیونیست ها جلوی صدمات بیشتر به منافع امریکا را بگیرد.
استفان بیکرافت سفیر امریکا در عراق در مصاحبه با «المدی پرس» گفت: “ایالات متحده امریکا طبق توافقنامه ای که با دولت عراق امضا کرده است متقبل شده تا در همه زمینه ها بعنوان شریکی فعال در کنار عراق بماند”. وی گفت: ” سخنانی از این طرف و آن طرف پخش می شود با مضمون قطع کمک های امریکا به عراق بخاطر عدم موفقیت عراق در حفاظت کامل از برخی از اعضای مجاهدین خلق. ولی ما با تاکید به دولت عراق اطمینان میدهیم که ما به هیچ وجه همکاری خود با عراق را قطع نخواهیم کرد”. که مجاهدین تنها آن بخش از سخنان سفیر آمریکا در بغداد را ذکر کرده بود که در حمایت از مجاهدین تلقی میشد.
بنابراین در مسیر پر شتاب مذاکرات هسته ای و فعال شدن روابط ایران با غرب و بی کلاه ماندن سر مجاهدین حداقل تا مقطع فعلی طبیعی است مجاهدین بازهم با تمام توان تشکیلاتی و ظرفیت پشتیبانان منطقه ای و بین المللی شان اقدامات دیگری را در ادامه جنگ سیاسی و اطلاعاتی انجام دهند ولی آنچه که رهبری مجاهدین هنوز از درک آن عاجز است و یا خود را به نفهمی می زند تغییر شرایط و شروع یک دوران جدید بعد از یازدهمین دور انتخابات ریاست جمهوری در ایران و بسته شدن قرارگاه اشرف چه در ایران و چه در رابطه ایران با غرب و بویژه با آمریکاست. و این یک شکست تمام عیار ایدئولوژیک – تشکیلاتی و استراتژیکی برای این گروه محسوب میشود و آنچه که از آنان باقی مانده است یک جسم بی روح و البته متعفن که حاصل و ثمره بیش از سه دهه خیانت به آرمانهای مردم ایران و خودفروشی و مزدوری به بیگانگان است که تنها باید به قبرستان تاریخ سپرده شود.
حجت سیداسماعیلی،عضو پیشین شورای مرکزی مجاهدین