ملاقات انجمن نجات یزد با خانواده غفوری

درپی سلسله دیدارهای انجمن نجات با خانواده های محترم، انجمن نجات این بار میهمان خانواده ی محترمی شد که سالیان سال است برادرعزیزشان در چنگال اهریمنی فرقه اسیر است.
اطلاع رسانی و آگاهی رساندن دقیق و شفاف از وضعیت موجود فرقه و اعضای آن چه در اردوگاه لیبرتی و چه آنانی که خاک عراق را بمقصد کشور آلبانی ترک کرده اند، ازعوامل مهمی است که درشناساندن و به نمایش گذاردن چهره واقعی گروه مجاهدین تاثیر بسزایی داشته و دارد. ایجاد رابطه ی مستحکمتر بین انجمن نجات و خانواده ها و افشاگری علیه فرقه تروریستی رجوی و آگاه نمودن جوانان پرشور و ساده دل از واقعیتهای درون سازمان از وظایف محوله این انجمن است.
متن ذیل چکیده ی گفتگوی انجام شده با آقای محمد غفوری است .

آقای محمد غفوری لطفاً در ابتدای گفتگو شرح حالی از برادرتان برای ما و خوانندگان این مصاحبه بفرمایید؟
به نام خدا، برادرم ابوالقاسم که کوچکتر ازمن میباشد هم اینک حدود 60 سال سن دارد. آنچه در زندگی خانه پدری از او یاد دارم و بخاطرم می آید به بیش از سی وشش سال پیش باز میگردد. درآن زمان ابوالقاسم فردی بود که سعی داشت درزندگی برای دیگران مفید باشد و تاآنجائکه درتوان داشت ازنیازمندان جامعه دستگیری می کرد. هیچگاه چیزی را برای خودش نمی خواست. درزمان رژیم ستم شاهی، ظلم دستگاه حاکم به مردم وفاصله زیاد طبقاتی موجود و وجود فساد وبی بند وباری درجامعه باعث بیداری و ظلم ستیزی وی شد.
دردانشگاه جزء دانشجویان نخبه وبرتر بود و با بورسیه ای ازمقامات آن دوران، دردانشگاه مشغول به تحصیل بود وچونکه علاقه ای به این بورسیه نداشت دانشگاه و رشته خویش را عوض کرده و به مشهد رفت تا در دانشگاه آنجا ادامه تحصیل دهد.
دراوائل نهضت مردم برضد رژیم طاغوت بدلیل تکثیر وتوزیع اعلامیه های انقلاب بدست نیروهای امنیتی آنزمان دستگیر وبه زندان می افتد وجزء زندانیان ممنوع الملاقات بود. دردوران زندان با شخصیت های فراوانی که در زندان مشهد بودند آشنا شد. واین روند تا پیروزی انقلاب ادامه داشت و او به همراه دیگر زندانیان سیاسی اززندان آزاد شد.
بعد ازپیروزی انقلاب هم درمشهد ماند تا هم تحصیلاتش را ادامه دهد وهم اینکه بقول خودش می گفت تازه انقلاب پیروز شده وبایستی ازآن محافظت نمود وتلاش بعداز انقلاب بایستی بیش ازقبل باشد.
درهمان اوائل انقلاب گروه های مختلف دیگری هم با طرز تفکراتی متفاوت درحال فعالیت بودند ولی ما هیچگاه به ذهنمان خطور نکرد ونمی کرد که ابوالقاسم هم خود را درگیر با آنها کرده باشد.
اگر اشتباه نکنم بعد ازانقلاب دانشگاهها برای مدتی بسته بود و محلی شده بود برای مناظرات وگاهی هم منازعات سیاسی آن دوران. دراین زمان گاهی اوقات به یزد می آمد چند روزی را دریزد سپری می کرد ودوباره به مشهد میرفت.
چه موقع وچگونه متوجه خروج وی ازایران شدید؟
مثل همیشه دریکی از سفرهایش ازمشهد به یزد چند روزی را اینجا مانده بود و بدون اینکه جلب توجه ای کرده باشد مجدداً خداحافظی کرد ویزد را به قصد مشهد ترک کرد واین آخرین باری بود که اورا دیدم وحتی آنموقع هم خبرنداشتیم که این آخرین بار خواهد بود.
وآن هنگام اصلاً خبری ازوی نداشتیم ونمی دانستیم که ازایران خارج شده تااینکه چند وقت بعد طی تماس تلفنی که داشت عنوان کرد که ازایران خارج شده حتی ندانستیم که این تماس را ازکجا گرفته و یا کجا هست.؟
آیا این آخرین خبری است که از وی دارید؟
ازآن موقع تا به امروز هیچ خبر مستقیمی از خود او نداریم نه تماس تلفنی و نه حتی نامه ای. تااینکه چندین سال بعد متوجه حضوراو دراردوگاه اشرف شدیم وآنموقع بود که دانستیم به مجاهدین پیوسته وگرنه تا قبل ازآن اطلاعی که کجاست وچه می کند نداشتیم. آقای غفوری آیا برای دیدن برادرتان درعراق کاری انجام داده اید؟
بحمدالله با مساعدتهای فراوان انجمن نجات حدود سه سال پیش بود اگر اشتباده نکنم با جمع کثیری از خانوادها به عراق عزیمت نموده و در مقابل درب پادگان اشرف تحصن نمودیم ولی همانطورکه انتظار میرفت با کارشکنی ومانع تراشی های فراوان فرقه هیچ دیداری صورت نگرفت وفقط خانواده ها درمقابل درب اشرف با بلندگو با عزیزان خود بصورت یکطرفه صحبت میکردند درحالیکه ازطریق فرقه هم بلندگوها با صدای بلند مانع رسیدن صدای خانوادها به عزیزانشان میشدند.  
نظر جنابعالی درخصوص مواضع دولت عراق درقبال مجاهدین چیست؟
 ببینید عراق کشوری است مستقل وبا عراق زمان صدام فرق دارد آن زمان صدام  با گروه رجوی همکاری درسطح عالی داشتند چونکه آنها هم درسطح عالی خود فروخته بودند وتمام راههای سرسپردگی را پیموده بودند ازاین رو این اجازه را داشتند که هرگونه اقدامی را که درجهت منافع دولت بعث بود انجام دهند ودیدیم ودیدید که در زمان جنگ گاهی اوقات جلوتر ازنیروهای عراقی با رزمندگان اسلام درگیر بودند، گاهی مشترکاً عملیات انجام می دادند وگاهی هم بطور مستقل اما با پشتیبانی کامل نیروهای عراق. اما هم اینک وضع جور دیگری است و صدامی نیست که حامی آنها باشد.
مردمی که تا دیروز قربانی جنایت گروه بودند امروز خود حکومت را دردست گرفته ومسلماً بقول معروف چشم دیدن آنها را ندارند واین کمترین حق دولت عراق است که ازآنها خواسته که خاک این کشور راترک کنند وبایستی بدنبال جای دیگری غیر ازخاک عراق باشند.
جناب غفوری لطفاً برای خوانندگان ما بفرمائید وضعیت حال وحاضر گروه را چگونه ارزیابی می کنید؟
حقیقت امر این است که اعمال این گروه و پرونده ای که از خود به جا گذاشته اند برکسی پوشیده نیست جنایتی نبوده که به آن دست نزده و یا مرتکب آن نشده باشند چه درحق ملت ایران که سنگ آن را به سینه می زنند وچه درحق مردم عراق که با همدستی صدام درخون آنها شریک است.
از طرفی دیگر مهره ی سوخته ای هستند که دیگر نفعی برای اربابان خویش را هم ندارند و برگی نیستند که بخواهند علیه ملت ایران ازآن استفاده کنند. بقول معروف تاریخ استفاده آنها بسرآمده و درباتلاقی گیر کرده اند که هرچه بیشتر برای رهایی دست و پا بزنند بیشتر درآن فرو می روند.
حتی دیگر کشورهای غربی هم برای حفظ امنیت خود آنها را نمی پذیرند چونکه آنها در لیست سیاه گروههای تروریستی قرارگرفته اند (اگرچه دولتهای غربی برای مقاصدخود علیه ایران آنها را ازلیست سیاه گروهکهای تروریست خارج کرده اند)پس بنابراین بایستی برای شهروندان خود هم این پاسخ را داشته باشند که اگر جزء گروههای تروریستی هستند، پس نمی توان آنها را دراروپا و یا کشورهای دیگر رها کرد مگر آنکه باز در اردوگاهی تحت کنترل باشند. ازطرفی رهبران فرقه نیز بایستی برای جلوگیری از ریزش بیش ازپیش نیروهای خود توجیهات جدیدی را داشته باشد تا بتواند آنها را به دنبال خویش بکشد اگرچه که با وضعیت جدیدی که پیش آمده خود نیروها هم علیرغم تمام تبلیغات مسموم و یکسویه قادر به تحلیل اوضاع هستند ولی فراموش نکنیم که چاره ای جز تبعیت ندارند.
الان درحال حاضر کدام کشور است که حاضر است پذیرای این عده از افراد باشد که روزی به تروریست اشتهار داشته اند.
همین الان هم در بررسی افکار سران فرقه خوی نظامیگری بوضوح مشاهده میشود پس به کجا می توانند پناه ببرند درحالیکه تمام پل های پشت سر خود را خراب کرده  اند؟
به نظر شما چرا بعد ازانتقال افراد از اشرف به لیبرتی که آنهم زیرنظر سازمان ملل و یونامی انجام شد هنوز امکان ملاقات خانواده ها با عزیزانشان و یا امکان تماس تلفنی و ارسال نامه به آنها  فراهم نشده؟
جواب روشنی برای این سوال وجود دارد وآن اینکه مانع تراشی های بی پایان سران فرقه وسلطه گری های آنان که هنوز هم در لیبرتی برسر افراد سازمان  حاکم است باعث میشود که خانواده ها نتوانند به ملاقات بستگان وفرزندان خویش بروند همان کاری را که دراین چند ساله دراشرف انجام دادند.
آنها بخوبی میدانند که اگر چنین امکاناتی برای افراد آماده شود وخانواده ها بتوانند به راحتی با عزیزان خود ملاقات ویا دیداری داشته باشند با توجه به تغییر شرایط درحال حاضر ونمایان شدن انتهای راه این عده ازافراد که چیزی جز فلاکت و دربدری و سرگردانی بیشتر نخواهد بود هرانچه را که بقول معروف پنبه کرده بودند رشته خواهد شد میدانند وبخوبی هم میدانند اگر برای لحظاتی بچه ها را بحال خود وابگذارند قریب به اکثریت نیروهای خود را به غیر از سرکردگان از دست خواهند داد پس بنابراین به همین دلیل است که انها سعی دارند درلیبرتی هم برسر نیروهای خود حالت سلطه گرانه را حفظ کنند کما اینکه سعی دارند آن دسته ازافرادی راکه در کشور آلبانی نیز اسکان داده شده اند زیرچتر ننگین خود حفظ کنند وهمین امر موجب ایجاد اختلافاتی دربین آنها شده است. و عده ای ازآنان که به کشور آلبانی منتقل شده اند دیگر حاضر به ادامه زندگی خفت بار قبلی خویش نیستند وزندگی جدیدی را آغاز نموده اند.
جناب آقای غفوری به نظر شما چرا رجوی و دارودسته گروه شعار بازگشت افراد به اشرف را سرمی دهند هدف ازاین گونه شعارها چیست؟
با توجه به وضعیت فعلی محل جدید استقرار مجاهدین در پایگاه حریه یا همان لیبرتی وتغییر شرایطی که در اشرف حاکم بوده و تسلط و اشراف کامل بر نیروهای خود داشته وهم اینک در این اردوگاه جدید قادر به اداره نیروهای خود با این لحاظ نمی باشد وهمین امر باعث ریزش و فرارنیروها و از طرفی ایجاد اختلافات و دو ویا چند دستگی ها شده بنابراین برای جلوگیری ازاین وضعیت که اگر به همین صورت ادامه پیدا کند نتیجه آن  ازهم پاشیدگی بیشتر خواهد بود مسئله امنیت ساکنان لیبرتی را بهانه قرارداده وشعار بازگشت به اشرف را سرمی دهد گرچه بخوبی می داند که بازگشت به اشرف سرابی بیش نیست.
جناب آقای غفوری بعنوان آخرین سوال به نظر شما موثرترین کاری که انجمن نجات می تواند درحال حاضرانجام دهد چیست؟
بنظر می رسد بهترین کار حفظ رابطه و گسترش و بسط آن با خانواده ها در درجه اول و در مرحله دوم ایجاد پل های ارتباطی با سازمانهای بین المللی در جهت اعمال فشار به سازمان برای دیدار خانواده ها با فرزندان و بستگان خود که همین امر موجب خواهد شد که خانواده ها بتوانند در فضایی آزاد و به دور از هیاهوی تبلیغاتی سازمان بستگان خویش را با واقعیت موجود درجامعه آشنا کرده و موجبات بازگشت آزادانه آنان را فراهم نمود.
جناب آقای غفوری در خاتمه مجدداً ازاینکه پذیرای دوستان خود درانجمن نجات یزد بودید برای انجام این گفتگوی صمیمی کمال تشکر را داریم.        
یغمایی

خروج از نسخه موبایل