چندی پیش خانواده ای با من تماس گرفت. گفت: “من خواهر علیرضا طاهرلو هستم. متوجه شدم برادرم در درگیری های 19 فروردین سال گذشته دراشرف کشته شده است.” همچنین صحبتهای آقای میری را که خود نیز در درگیری ها حضور داشته است و بعد از آن از فرقه رجوی جدا شده است را نیز مطالعه کردم. آقای میری میگفت": برادرم در سازمان بسیار آدم ساکت و آرامی بود، و در آن درگیریها، سازمان وی را به جلوی خودروهای عراقی ها هدایت کرد و گویا وی را مجبور کرده بودند که خود را آتش بزند. از قرار معلوم علیرضا درصحنه درگیری کشته نشده بود و به بیمارستان بغداد منتقل گردیده بود و در بیمارستان کشته شد".
"از شنیدن این خبر هم نارحت شدیم و هم بسیار متعجب شدیم. زیرا اصلا باور نمی کنیم که وی دوباره سر از این جریان در آورده باشد".
خانم طاهرلو در ادامه گفت: "ما به لحاظ خانوادگی اساسا در این طور مسائل دخالتی نداشته و نداریم و از این جریان نیز از همان اول متنفر بودیم. و هم اکنون نیز این موضوع از دید ما که خانواده علیرضا هستیم، محکوم است و مقصر اصلی این داستان را رجوی می دانیم. و آمادگی خودمان را برای شکایت بر علیه رجوی اعلام می کنیم ".
از قرار معلوم، علیرضا نیز مثل بسیاری که از کشور ترکیه به منظور اعزام به کشورهای اروپایی به اشرف برده شدند، به اشرف منتقل شده بود. دورا دور وی را می شناختم. همانطور که خواهرش می گفت، بسیار آرام و گوشه گیر بود.تمایلی به درگیری های لفظی با مسئولین فرقه نداشت. خیلی خسته به نظر میرسید. گویا وقتی به اشرف منتقل شده بود، سازمان برای اینکه از وی زهر چشم بگیرد، وی را تحت شدید ترین برخوردها قرار داده بود.
در این رابطه نصیر حیدری می نویسد:
" بعد از اینکه علیرضا طاهرلو را به سلول ما آوردند او که بشدت شکنجه شده بود و وضعیت جسمانی و روحی خوبی نداشت به بچه های هم سلول ما می گفت باید اعتراف نامه بنویسید تا تحت شکنجه قرار نگیرید وگرنه ما را در اینجا به شکلی وحشیانه خواهند کشت. او خیلی ترسیده بود حالت روحی خوبی نداشت علیرضا به بچه ها می گفت به دروغ هم که شده اعتراف کنید چون بازجویان سازمان مصمم هستند تا از ما اعتراف بگیرند آنها می خواهند ما اعتراف کنیم که برای ترور رهبر سازمان به اشرف آمده ایم!! همه بچه ها گیج و منگ شدند. از رفتار بازجویان سازمان در گرفتن اعتراف دروغ و شکنجه های وحشیانه ای که بر ما اعمال می کردند بهت زده بودند. انگار خواب می دیدیم در طی یک مدت کوتاه بیش از پانصد نفر را بازداشت و تحت شکنجه های وحشیانه قرار دادند تا اعترافاتی از بچه ها بگیرند که هرگز واقعیت نداشت؟"
آقای خدابخش میریان هم که شخصا درصحنه درگیریهای19 فرورین در اشرف حضور داشت از نزدیک شاهد ماجرای علیرضا طاهرلو بود که چنین می نویسد:
" در این رابطه یک واقعه تکان دهنده هم اتفاق افتاد. علیرضا طاهرلو که در داخل یک خودرو در کنار فرمانده اش کیانوش صلاح پور نشسته بود به صحنه آمد. خودرو ایستاد و علیرضا که در تمام مسیر به حرفهای فرمانده اش گوش میداد از خودرو پیاده شد و خود را در مقابل نیروهای عراقی به آتش کشید و در گذشت. مشخص شد که او را از قبل به لحاظ ذهنی نسبت به این کار کاملا آماده کرده بودند و فرمانده ای که او را به صحنه می آورد همچنان در طول مسیر به انجام کار روانی بر روی وی مشغول بود."
و به این صورت بود که علیرضا طاهرلو که زمانی، به دلایل تفکرات رجوی، در زندان بسر میبرد، در نهایت به دست خود رجوی قربانی شد.
در نهایت، فقط هم صدا با خواهر علیرضا طاهرلو، باید گفت لعنت بر رجوی که اینطور با جان عزیزانمان بازی می کند تا چند صباحی بیش تر زندگی نفرت بار خود را تداوم بخشد.
حسینی