اعتصاب غذا، تصمیم درست و پرفایده رجوی
وقتی که این گزارش منتشر می شود:
روز چهارشنبه ۸ آبان …یکی از پزشکان مجاهدین در لیبرتی، که همه روزه اعتصابیون را معاینه میکند در نامه ای به کمیسر عالی حقوق بشر ملل متحد نوشت: «بیشتر مردان و زنان اعتصابی، بیش از ۲۰درصد وزن خود را از دست داده اند… آنها از بیخوابی، سردرد، سرگیجه، فقدان بینایی و شنوایی، درد ماهیچه ها، استخوانها و مفاصل و عدم تمرکز رنج می برند… برخی از آنها از ریسکهای جدی زندگی رنج میبرند. این موضوع در زنان اعتصابی نگران کننده تر است».*
دروغ بودن این ادعا در هنگام خلع سلاح «که برای من صاحب سلاح مهم است و نه سلاح» و دجالیت گوینده آن به خوبی معلوم می شود. همان زمان هم رجوی در پی حفظ تشکیلاتی بود که امکان ریاست برایش فراهم میکند، الان هم در پی حفظ همان تشکیلات، نیروهای مصلوب الاراده و بیچاره را به این حال و روز انداخته است و اصولاً تنها چیزی که برایش اهمیت ندارد، جان و عمر این افراد فلک زده و بدبخت است.
جالب آنکه بر خلاف آنچه ادعا می شود، به مسلخ بردن این افراد نه ربطی به حفاظتشان دارد و نه ربطی به آزادی آن ۷ نفری که مجاهدین ادعا می کنند زنده اند و گروگان گرفته شده اند!
علت اصلی به فلاکت نشاندن نیروها، امید رجوی برای تحمیل تشکیلاتش به آمریکایی ها و وادار نمودن این کشور به پذیرش خواسته هایش است، با این تحلیل وارونه و البته احمقانه که گوئیا دست بالا داشتن ایران در تمام عرصه ها، نتیجه تمایل آمریکا برای بقای حکومت ایران است و اگر آمریکا در مقابل ایران کوتاه نیاید، اول به سرنگونی فکر خواهد کرد و بلافاصله به دنبال نیروی جایگزین خواهد گشت و رجوی را پیدا می کند!
این تحلیل بلاهت بار که قبل از هر چیز توجیهی برای خط و استراتژی بیهوده و بیحاصل است و به دلیل بی چاره بودن و نداشتن ابتکار عمل تولید و فرآوری شده است، نتیجه حذف واقعیات مسلم تاریخی در پروسه مقابله و رویارویی آمریکا با ایران است. سه دهه است آمریکایی ها، هر برنامه ای را برای نابودی حکومت ایران طراحی کرده اند، اما در مقابل ایستادگی مردم ایران مجبور به عقب نشینی و ناچار از تغییر سیاست شده اند. در این باره آنچه گفتنی است و بایستی به تأکید درباره آن سخن گفت آن است که در رابطه با نیروی جایگزین حکومت ایران، آمریکایی ها هر چه بیشتر جستجو کردند، کمتر یافتند.
این که رجوی با چند نطق همسرش می خواهد خود را جانشین جا بزند، مصداق همان مثل معروف است که « بی مایه فطیر» است و به « عمل کار برآید» که رجوی و دار و دسته اش، ناتوان از عمل تأثیرگذار هستند، فرومانده در سامان دادن به تشکیلات در هم ریخته و جامانده در زیربار بحرانهایی که هیچ چشم اندازی برای حل آنها وجود ندارد، چه وجهی برای جانشینی بزرگترین قدرت منطقه ای دارد؟!
احتمالاً بایستی گفت که واقعیات موجود است که سیاست آمریکایی ها را می سازد و نه تخیلات رجوی، بنابراین پیش رفتن در این مسیر، در واقع فروافتادن در اعماق چاهی بی بازگشت است. رجوی باید مغازه ای باز کند که این چندصبای آخر عمر، کاسبی بی دردسرتری داشته باشد، تا این همه مضحکه عام و خاص نشود. آمریکایی ها که پیش از این گفته بودند که مجاهدین را در مقابل ایران همانند یک پشه می دانند.
اما رجوی درباره پیر و پاتالهای فرسوده ای که همچنان در کمپ لیبرتی باقی مانده اند، تصمیم درست و به جایی گرفته است، اگر بناست که نیرو و توان آنها در راه ضربه زدن به ایران و ایرانی به کارگرفته شود، بهتر است « بیش از ۲۰درصد وزن خود را از دست بدهند… از بیخوابی، سردرد، سرگیجه، فقدان بینایی و شنوایی، درد ماهیچه ها، استخوانها و مفاصل و عدم تمرکز و برخی از آنها از ریسکهای جدی زندگی رنج ببرند.» نتیجه این تصمیم رجوی این خواهد بود که بعد از گذشت این دوران – حتی اگر فردا باشد – آثار سوء این رفتارهای زورگویانه و اجرای دستورات ابلهانه رجوی برای این عده که ابزار خیانتها و جنایتهای وی هستند چیزی جز هلاکت نخواهد بود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
*اطلاعیه شورای ملی مقاومت ۸ آبان ماه