درخواست «نیکلای ملادنوف» فرستاده ویژه سازمان ملل در عراق، از کشورهای ثالث برای پذیرش ساکنان لیبرتی در خاک خود نشان دهنده این واقعیت است که هیچ کشوری حاضر نیست اعضاء فرقه تروریستی مجاهدین خلق را به خاک خود راه دهد.
بسیاری از ناظران سیاسی بر این باورند که دولت آمریکا برای تسهیل اعطای پناهندگی از سوی کشورهای ثالث نام این فرقه را از فهرست گروه های تروریستی وزارت خارجه اش خارج کرد. اما این سیاست نیز تاکنون نتیجه بخش نبوده است.
دولت انگلستان چندی پیش، پیش شرط گذاشت که تنها ۱۷ تن از ساکنان لیبرتی را که سابقه تروریستی نداشته را می تواند بپذیرد.
این موضوع حالا به یک بحران تبدیل شده است؛ بحرانی که البته رضایت عوامل فرقه تروریستی مجاهدین خلق را به همراه دارد زیرا تنها در این صورت است که می توانند ساختار فرقه ای گروه را حفظ نمایند.
اما دلیل اکراه کشورهای ثالث از پذیرش اعضاء مجاهدین خلق چیست؟ چرا حتی کشورهایی چون فرانسه و آمریکا که این فرقه بیشترین فعالیت را در این دو کشور دارد از اعطای پناهندگی به اعضاء مجاهدین خلق سرباز می زنند؟
واقعیت را باید در چند نکته جستجو کرد. نکته نخست سابقه تروریستی مجاهدین خلق است. مجاهدین خلق یک گروه شناخته شده تروریستی است.سال ها نام این گروه در فهرست گروه های تروریستی کشورهای مختلف جهان قرار داشته است. با توجه به تهدید گروه های تروریستی برای امنیت و ثبات جوامع، کشورها حاضر نیستند دست به چنین ریسکی بزنند.
ادعای رهبران این فرقه در خصوص کنار گذاشتن تروریسم نیز نمی تواند به آنها کمکی بکند. زیرا هر چند در ظاهر چنین به نظر می رسد اما سرویس های امنیتی کشورهای مختلف از جمله کشورهای اروپایی خوب می دانند که این فرقه تحت شرایط اجبار دست از اسلحه و ترور کشیده و مشی و هویت آن همچنان بر پایه خشونت و ترور متکی است.
اداره فدرال امنیت آلمان در سال ۲۰۰۹ با انتشار گزارشی فاش ساخت که مجاهدین خلق همچنان پتانسیل لازم برای دست زدن به فعالیت های خطرناک تروریستی را دارد.
نکته دوم اینکه مجاهدین خلق تنها یک گروه تروریستی نیست. این گروه عملا یک فرقه است. بدیهی است فرقه ای با تمایلات شدید تروریستی به مراتب تهدید جدی تری تلقی می شود. خودسوزی های ژوئن ۲۰۰۳ در کشورهای مختلف اروپایی در اعتراض به دستگیری مریم رجوی در پاریس به جرم پولشویی و تدارک حملات تروریستی به ۱۳ سفارت یران در اروپا، این ترس را در بسیاری از نهادهای امنیتی کشورهای غربی ایجاد کرده است که وضعیت فرقه ای این گروه می تواند خطرناک باشد.
شرایط فرقه ای که اعضاء مجاهدین خلق در طول نزدیک به سه ده در عراق در آن به سر برده اند از آنها افرادی غیر طبیعی با بیمارهای مختلف روحی روانی ساخته است که ممکن است دست به اقدامات غیر قابل پیش بینی بزنند. به دلیل شستشوی مغزی این افراد و آموزه های فرقه ای طولانی مدت این افراد از برقراری ارتباط با دنیای بیرون هراس داشته و این امر می تواند برای پیشبرد اهداف سیاسی رهبران فرقه مورد سوء استفاده قرار گیرد. بدین معنی که عوامل فرقه با وداشتن این افراد به اقدامات خطرناک مخل امنیت شوند.
نکته سوم اما خیانت این فرقه است. مجاهدین خلق ثابت کرده است که به هیچ کس و هیچ چیز وفادار نیست. آنها در طول جنگ عراق علیه ایران به ارتش بعث کمک می کردند. در جریان پرونده هسته ای ایران نیز سعی کردند با تبلیغات و ادعای کذب، به وضع تحریم های بیشتر و حتی سوق دادن شرایط به سمت حمله نظامی غرب به ایران کمک نمایند. این موضوعی نیست که از دید خود غربی ها پنهان بماند. آنها می دانند که مجاهدین خلق اصلا قابل اعتمادنیستند. زیرا گروهی که حاضر به خیانت به کشور خود است قطعا استعداد لازم برای خیانت به کشور آنها را نیز خواهد داشت. همین امر می تواند تاثیر عمیقی بر دیدگاه منفی دولتمردان غربی نسبت به فرقه تروریستی مجاهدین خلق داشته باشد.