استراتژی چندین ساله فرقه ضد ایرانی مجاهدین روی دو چیز کوک شده بود. اول جاسوسی های هسته ای و شانتاژ دیوانه وار روی بمب سازی ایران و سنگ بیار معرکه شدن برای غرب و بردن اوضاع به سمت جنگ و حمله نظامی به ایران.
دوم با شانتاژ در زمینه های مختلف از جمله هسته ای و حقوق بشر و شکنجه و اعدام و… همه چیز خود را روی تحریم نفتی و تسلیحاتی و اقتصادی ایران و فشار اقتصادی بر روی ملت ایران برای منسجم کردن اعتراضات به سود خود و کانالیزه کردن تمام نارضایتی ها به نفع خود کوک نمودند.
فرقه تروریست و مرگبار رجوی ها شبانه روز به طور هیستریک و کینه ای در ضدیت با ملت ایران بودند و در این جهت و راستا هیچ چیز کم نگذاشتند و رهبری فرقه تمامی وعده ها و برنامه ریزی های خود را روی نتیجه دادن همین دو نکته بنا نهاده بود.
اما اینک در چنین اوضاعی و بعد از امضای توافق هسته ای غرب با ایران اولین کسی که همه چیز را باخت رهبری فرقه مجاهدین بود. در واقع این توافق برای رجوی ایستگاه آخر جاسوسی بود و توافق هسته ای او را با اردنگی از درشکه پنچر شده ساخته دست صهیونیست ها به بیرون انداخت.
رجوی همیشه می گفت اگر رژیم اصلاح شود و حقوق بشر را رعایت کند – سرکوب و فشار نباشد و درگیری و خشونت بین نظام و خلق قهرمان نباشد شما (یعنی مجاهدین) موضوعیتی ندارید وباید بروید پی کارتان.
لذا رجوی تاکتیک ها و سناریو ها را روی ایجاد تضاد بین رژیم و مردم و ایجاد بسترها برای خشونت و سرکوب و… کوک کرد تا همچنان سرپا بماند.
اکنون ایستگاه به ایستگاه از صلح و آتش بس 67 تا قفل در سرفصل های جو سازی حقوق بشر و هسته ای و سرکوب و خشونت در داخل به ایستگاه آخر رسیده اند و آخرین حربه ی اعتصاب غذا و خود کشی فرقه ای را با شعار افتخار هر مجاهد مردن در چارچوب سازمان به هرشکلی را علم کرده اند.
این یعنی ته خط و پایان تلخ و نکبت یک فرقه ای که زیر چتر رهبری ناصالح و دروغگو به چنین وادی افتاده است.