بدلایل نامعلوم و بهمراه اهداف معلوم، تشکیلات مجاهدین خلق سرمایه گذاری کلانی برای بهره برداری از مراسم بزرگداشت روز دانشجو، انجام داده بودند.
نامعلوم ازاین جهت که آیا هنوز این سران فرقه رجوی از خواب اصحاب کهف گونه بیدار نشده و نمیدانند که سرعت تحولات دراین سیاره گرد ما، آنچنان سریع است که " جنبش دانشجوئی ایران" را هم بعنوان عضو حساس، فعال و بانشاط تر جامعه دچار تغییرات منطبق با واقعیت های سخت زندگی زمینی میکند و کرده است؟؟
یعنی اینکه مگر قرار بوده که این جنبش همواره در خدمت براندازی هرنوع حکومت و دولتی باشد که درایران مستقر میشود و وظیفه ذاتی آن علم سازی در کنار انتقاد سازنده و مستمر از اوضاع در جهت کمک به بهبود وضع جامعه نمیباشد؟
آیا دانشجویان ایرانی موظفند که درهر شرایط زمانی و مکانی به شکستن شیشه و درگیری با هرحکومتی که در ایران موجود باشد، مشغول باشند یا مثلا مانند دانشجویان مثلا کانادا، شیلی و…، با درک سمت وسوی حرکت جامعه وارد مبارزات انتخاباتی گشته و کرسی هایی از پارلمان را بطریق صلح آمیز متصرف شوند؟
بطور کلی نامعلوم ازاین لحاظ که توقعات این هموطنان ما طبق کدامین تحلیل ازاوضاع واحوال عملا موجود جامعه، از دانشجویان ما توقع درگیری با نیروهای دولتی داشتند؟؟
معلوم از این جهت که این سران فرقه که عنوان "سازمان مجاهدین خلق" را برای خود حفظ کرده اند و بدلیل اقداماتشان که نه مجاهد وانقلابی بودن آنها را ثابت میکند و نه وابستگی شان به خلق ایران را حکم برچسب نچسبی برای آنها دارد، بدنبال تبلیغات یک دهه ای خود برای جلوگیری از حل مشکلات هسته ای ایران و شکست فضاحت بار این تبلیغات، اینک در پی آنند که با ایجاد بلوا و آشوب، کشته سازی های جدیدی را خلق کنند که ضمن استفاده درجلوگیری از ریزش نیروهای سازمانی، شاید بدرد تحریک افکار عمومی جهانی وابرقدرت ها و در راستای ایجاد مشکلات حقوق بشری درتداوم تحریم های ظالمانه علیه " خلق ایران" مورد تمسک قرار بگیرد.
آیا قدرت های بزرگ برای حفظ حقوق ما "خلق ایران " اینقدر بیتابی دارند (که مجاهدین درپی القای صحت آنند) و یا فاجعه بارتر اینکه این فرقه رجوی، درست مثل ما میدانند که اینطور نیست و قدرت های جهانی فقط از این موضوع برای چانه زنی و گرفتن امتیازات بیشتر بهره مند خواهند شد و وقتی به منافع خود دست یافتند، "حقوق و بشر ایرانی" را با گفتن یک جمله ی " گور پدرشان"، به زباله دان بی نام ونشانی خواهند انداخت و" خلق ایران" مانند آن فرد مغضوب معروف که درانتخاب " خوردن شلاق، خوردن یک من پیاز تلخ و یا پرداخت جریمه ی سنگین" مخیر بوده واز عدم تحمل هریک از مجازاتها، مجبور به تحمل تدریجی هرسه مجازات خواهد شد؟؟
رهبران فرقه رجوی چرا فکر میکنند که انجام این منویات آنها (اهرم بودن برای فشار روزافزون و فلج کننده تحریم ها و… برعلیه خلق ایران) برعهده ی دانشجویان باید باشد؟؟
آیا این توقع از دانشجویان امروزی از آگاهی سیاسی پیشرفته تری برخوردارند، توقع احمقانه ای نیست؟
باری، درمدتی که این تبلیغات مجاهدین بطور سرسام آوری جریان داشت و بقول سعدی "وقت خوش بود"، رسانه ی صوتی – تصویری تملق گو و دروغ پرداز مجاهدین (که نام بی مسمای سیمای آزادی را بخود داده – چیزی همردیف نام زولفعلی که برای کچل های قدیم میگذاشتند) درکنار یک دوجین سایت فاشیست مآب و انحصار طلب و چاپلوس رجوی، دراهانت به شعور دانشجویان ما سنگ تمام گذاشتند که البته جواب درخور این تخیلات خودراهم سریعا ونقدا دریافت کردند.
خاکستری که ازاین آتش افروزی ماند، پول های به هدر ریخته شده ای بود که صرف تبلیغات بی نتیجه ی مجاهدین شد واین پول ها اگر متعلق به خلق ما نبود (که منطقا نبود یا کمتر بود)، از محل مالیات واستثمار " خلق های دیگر" تامین میشود!.
صابر