گفتن هر حقیقتی آن چهره کریه و واقعی سازمان مجاهدین و شخص مریم رجوی را برملا میکند.اواین وحشتی است که سازمان از جداشده ها دارد.و در هرکجا وهرنظامی به نوعی با آن برخورد می کنند در یک جا با زندان وشکنجه، در جائی مثل اروپا با پنبه سر آن را می برند، سازمان مجاهدین خلق هم که به نوعی با انواع مارک و تهمت زدن ها و فحاشی و چماقدارهای مختلف. همه می خواهند واقعیت و حقیقت را سرکوب کنند و نگذارند صدایش به جائی برسد.
در تاریخ 5 دسامبر (14 اذر) زنده یاد رویا درودی قربانی هدف های شوم مریم رجوی(مریم قجر عضدانلو) شد. سازمان مجاهدین سعی داشت با دادن یک اطلاعیه 4 خطی مسله را سرهم بیاورد. بدون اشاره به علت مرگ و چرا این جوان کشته شد؟ مسئول این مرگ ها چه کسی است؟ می خواستند با پیام گنگ مریم رجوی از آن عبور کنند. اما چند ماه قبل خانم زهرا میرباقری درچند مصاحبه جنایت های که درون سازمان مجاهدین اتفاق افتاده، بخصوص برای زنان مجاهد که تعداد زیادی را مقطوع النسل کرده اند که تخم دان و رحم آنها را بیرون آوردند.از زنده یاد رویا درودی در آن لیست نفر 57 نام برده شده است. وقتی که در رابطه مرگ رویا اعضاء جدا شده اعتراض کردند وشروع به افشاگری کردند،که رویا مادر، چند برادر هم دارد چرا مریم رجوی اشاره ای به نام آنها نکرده و به خانواده آنهاکه درخارج هستند تسلیت نگفته، به پدر و خواهر او که در تشکیلات همراه سازمان هستند اشاره کرده است.برای ماست مالی کردن این اشتباه خود سازمان مجاهدین آمد این بار یک دروغ دیگری بیان کرد که بدتر شد. یعنی به نام مادر و برادران رویا در یک اطلاعیه در تاریخ 8 دسامبر به نام: (اطلاعیه مادر و برادران مجاهد صدیق رویا درودی) از البانی صادر کرد. می خواست این طور وانمود کند که مادر و برادران رویا در البانی هستند. در حالی که مادر وبرادران رویا از سال 1371 از سازمان مجاهدین خلق جدا شدند، در شهر دان هاگ هلند پناهنده هستند. روزگذشته بمناسبت در گذشت رویا مجلس ترحیم گرفته بودند.
دوستی بیان می کرد چرا سازمانی که این همه ادعا دارد که یگانه آلترناتیو، بزرگترین جنبش تاریخ، تنها مقاومت مشروع،انقلابی ترین و متکاملترین نیروی پیشتاز قرن است.چرا از یک مقاله یا اطلاعیه چند سطری این اعضاء جدا شده که نه تشکیلاتی دارند و نه ادعائی و به قول سازمان مجاهدین خلق کسی اصلا به نوشته آنها توجه نمی کند این قدر عصبانی می شود و به همه دشنام می دهند؟ در جواب آ ن دوست گفتم واقعیت و حقیقت آنقدر تلخ و سهمگین است وقتی که همین اعضائ جدا که هرکدام درگوشه کناری هستند نه تشکیلاتی دارند و نه جمعمی.اما گفتن هر حقیقتی آن چهره کریه و واقعی سازمان مجاهدین و شخص مریم رجوی را برملا میکند.اواین وحشتی است که سازمان از جداشده ها دارد.و در هرکجا وهرنظامی به نوعی با آن برخورد می کنند در یک جا با زندان وشکنجه، در جائی مثل اروپا با پنبه سر آن را می برند، سازمان مجاهدین خلق هم که به نوعی با انواع مارک و تهمت زدن ها و فحاشی و چماقدارهای مخلتف. همه می خواهند واقعیت و حقیقت را سرکوب کنند و نگذارند صدایش به جائی برسد.
از طرفی دیگر برای رفع و رجوع این جنایت هایی که مرتکب می شوند وجوانان این مرز و بوم را به انحاء مختلف به کشتن می دهند.فردی به نام محمد اقبال را به صحنه فرستادند که با سرهم کردن یک مشت دروغ، که فقط برای فریب نیروهای خودش ارزش دارد. اسمان و ریسمان را به هم می بافت که سازمان مجاهدین تمام توان وتلاش خود را بکار برده که رویا را به خارج از عراق بفرستد،اولا اقای محمد اقبال دوسری زودتر به از لیبرتی به البانی فرستاده شده. آنچه در لیبرتی گذشته را خبر ندارد. در ثانی همگان می دانند هیچ رابطه ای میان زنان و مردان در سازمان مجاهدین وجود ندارد که ایشان بیان کرده اند در جریان ریز مسائل رویا بوده و از نزدیک می شناخته است. این اصلا با روح ایدئولوژیک و انقلاب دست ساز در تضاد است. نیاز به دورغ گفتن نیست. از همه مهم تر باز طبق معمول دیگران مقصر بودند که باب طبع میل مریم رجوی عمل نکردند، باعث کشته شدن رویا شد.