دقیقا دوهفته پیشتر آقای محمدحسین پورمحمدعلی بازکیایی ضمن ملاقات با مسول انجمن نجات گیلان از آقای رجوی التماس کرده بود که اجازه دهد اسماعیل عضو اسیر در کمپ لیبرتی یک تماس تلفنی چند دقیقه ای با خانواده داشته و بتواند با مادر چشم انتظار و بیمارش صحبتی داشته باشد و این تنها آرزوی مادر اسماعیل خانم مولود طریقتی بود که تا به امروز با وجودیکه شماره تماسش هم در سایت نجات درج گردیده بود ؛ محقق نشد.
وای بر سنگدلان فرقه رجوی که در ضمن داعیه خلقی هم دارند و24 ساعته سنگ آنرا به سینه سیاه خود میزنند ولیکن اینچنین با بی رحمی تمام با قربانیان خود برخورد کرده و مورد ظلم و تعدی قرار میدهند.
امروز مجددا آقای محمدحسین پورمحمدعلی بازکیایی پدر زحمتکش و شالیکار گیلانی در دفتر انجمن نجات گیلان حضور پیدا کردند وحامل نامه ای بودند به مقامات صلیب سرخ وهم برای پسرشان اسماعیل که خواستند با درج آن درسایت نجات اطلاع رسانی کرده شاید که این نامه به دست اسماعیل برسد و گرنه بگذار بعنوان سندی به یادماندنی در افشای چهره پلید رجوی و فرقه بدنامش در سینه تاریخ ثبت شود.
نامه پدر به پسر گرفتارش در فرقه بدنام رجوی
بنام خدا
پسرم اسماعیل سلام
پس از سالها فراق و دوری که همه عواطف و تعلقات و وابستگی های اخلاقی یک پدر و پسر دربازی شطرنج سیاست به فراموشی سپرده شده است ومن که یک عمر زندگی شرافتمندانه داشته ام و با بازوی خویش ارتزاق حلال نموده ام و تمام دل مشغولی ها و روزمرگی هایم بیل بود و زراعت و کشت وکار؛ حال با قامتی خمیده وصورتی تکیده ودستانی لرزان وچشمانی خشکیده ومبهوت؛ گوش به زنگ صدای دری هستم که شاید توبیایی.
اما گویی همه چیز توهم وخیال است. من که مثل تو آنطور که یادت دادند قواعد بازی را بلد نیستم تا مهره ای بچینم. مهره من مهر و سجاده و تسبیح من است و هرازگاهی به مساجد و تکایا رفتن و موعظه و روضه ای شنیدن وبه حال وزارخودم ومادرت گریستن است.
پسرم. برای مادرت یکبار بوسیدنت و درآغوش گرفتنت یک حسرت شده وبشدت با بیماری دست به گریبان است. بیماری وکهولت سن وکم بینی و کورچشمی باعث شده دیگرنتواند یک زندگی نرمال داشته باشد. تنها خواسته اش دراین زمانه سخت و بی رحم دیدار توست، همین وبس.
پسرم. خودت را ازاین حصاری که دور خودت کشیدی آزاد کن. به زندگی و به خودت وبه جامعه وبه خانواده ات عمیق نگاه کن. زندگی لذت بخش واقعی درخارج ازافکاری است که درذهن شما جاری است که البته حاصل بیش از دو دهه مغزشویی و بی اطلاعی از دنیای آزاد است.
پسرم. واقعیت و حقیقت را ببین. به آغوش خانواده برگرد و به پدر و مادر پیر و سالخورده ات رحم کن. بیش ازاین ما را چشم انتظار لذت دیدارت نگذار.
به امید دیدار- پدر رنجکشیده ات
محمدحسین پورمحمدعلی بازکیایی
نامه آقای محمدحسین پورمحمدعلی بازکیایی به مقامات صلیب سرخ جهانی
بسمه تعالی
ریاست محترم صلیب سرخ جهانی
با سلام ودعای خیر
احتراما به استحضار عالی میرسانم:
اینجانب محمدحسین پورمحمدعلی بازکیایی 75 ساله ؛ شغل کشاورز ساکن دهستان بازکیاگوراب از توابع شهرستان لاهیجان می باشم.
پسرم اسماعیل نزدیک به سه دهه است که به عراق رفته وتا قبل ازسقوط حکومت صدام حسین در قرارگاه اشرف سازمان مجاهدین بوده که حال درمناطق دیگرعراق که گویا نامش لیبرتی است تحت اسارت و مغزشویی رجوی قراردارد.
درسال 1382 حقیر و همسرم با همت وهدایت انجمن نجات گیلان وبا بزرگواری مسولان نظام جمهوری اسلامی ایران در ترکیب کاروانی به کربلای معلی مشرف شدیم وضمن اینکه سعادت زیارت مقبره متبرکه سیدالشهدا(ع)نصیب ما شد ؛ حدود سه ساعت با پسرم درقرارگاه اشرف ملاقات داشتم وبا وجودیکه این ملاقات زیرنظروکنترل سران تشکیلات رجوی بود؛ پسرم تمایل شدید داشت به ایران برگردد که موقعیتش فراهم نگردید که متعاقب آن سفرهایی درسه مرحله یعنی سالهای 1385 و1387 و1389 به عراق داشته ام که با وجود کارشکنی رجوی وگماشته هایش موفق به دیدارپسرم اسماعیل نشدم وبا چشمانی اشکباربه محل زندگی خود در زادگاهم بازگشتم.
همسرم مولود طریقتی مادر اسماعیل بشدت مریض و درخانه زمین گیراست وفراق ودوری ازپسر این مادر پیر را ازپا درآورده است ودلش خوش است دراین لحظات غمناک یکبار دیگر بتواند پسرش را ببیند و درآغوش بگیرد اما افسوس که همه چیز برایش درقالب حسرت باقی مانده است.
بدین وسیله ازشما بزرگواران مراجع ذیصلاح حقوق بشری بعنوان پدری دردکشیده و رنجور و به نیابت ازمادری چشم براه و مضطرب تمنا دارم ترتیب انتقال پسرم اسماعیل پورمحمدعلی بازکیایی را به ایران فراهم نمائید یا حداقل مقدمات یک ملاقات وتماس تلفنی میسر گردد.
بدیهی است موجب افتنان ودعای خیریک پدرومادر پیر و دردمند خواهید بود. مستدام باشید انشاءالله
شماره تماس 01412292024
با تقدیم احترام
محمدحسین پورمحمدعلی بازکیایی