رجوی های خون آشام کی از مکیدن خون اعضا سیر می شوند؟

با خبر شدم در موشک باران کمپ لیبرتی بار دیگر سه نفر از اعضای سازمان کشته شدند که عباس نامور (محمد نجفی) یکی از آنان است.
وقتی در سال 64 وارد پایگاههای سازمان در عراق شدم اولین کسی که با او مواجه شدم عباس بود.
وی آن وقت مسئول چک امنیتی افراد برای ورود به سازمان بود و از آنجایی که کاملا خانواده او را می شناختم پس از آشنایی همدیگر بدون هیچ مشکلی وارد سازمان شدم و از آن پس رابطه ای گرم با همدیگر تا قبل از خروجم از سازمان داشتیم.
تغییر سازماندهی باعث شده بود که مدتها از وی خبر نداشتم تا اینکه برای انجام کاری به قسمت ترابری مراجعه کردم که با کمال تعجب وی را با مسئولیت پایینی در قسمت تحویل دهی خودرو دیدم. برایم بسیار تعجب آور بود که او با آن سابقه چند ده ساله در سازمان اکنون چرا در قسمت ترابری مشغول به کار می باشد. همان موقع از وی سئوال کردم که چرا اینجا کار می کنید؟
به من گفت فعلا از چیزی خبر نداری مقداری در سازمان بمانی متوجه می شوی که داستان چیست و این مسئله همزمان بود با آوردن بندی از انقلاب طلاق به نام بند دال که از مردها بطور کامل سلب مسئولیت شده و زنان همکاره سازمان شدند.
در این جریان عباس هم مورد برخورد سازمان قرار گرفت و از آن پس مسئولیتی نداشته و بعنوان یک نفر پایین در ترابری و در قسمت تعمیر کامیونهای سنگین مشغول بکار شد.
بعد از مدتی که متوجه بحث انقلاب طلاق شدم و بخاطر تغییر سازماندهی در رابطه نزدیکتری با عباس قرار گرفتم و متوجه حرف آن روزش شدم که گفته بود بعدا متوجه می شوی که داستان چیست و آنجا بود که فهمیدم عباس از ریشه با سازمان دارای مشکل است و به همین خاطر وی را سر این کار سنگین گذاشتند و بعدا از وی تعریف می کردند که فرد ایدئولوژیکی است و مسئله حل کن است تا اینگونه وی را در مناسبات نگهدارند.
فکر می کنم چند بار عباس را به تلویزیون سازمان آوردند تا حرف زده و موضعگیری کند که البته این هم با توجه به مشکل دار بودن وی امری طبیعی بود سازمان سعی می کرد با آوردن افراد مسئله دار پل پشت سرشان را خراب نماید و فرد فکر کند که دیگر راه بازگشتی وجود ندارد و باید تا آخر در مناسبات سازمان بماند.
مسئول مرگ عباس نامور و افراد دیگری که در مناسبات سازمان کشته می شوند شخص رجوی است که با دجالگری سعی دارد آنان را بعنوان گروگان در عراق نگهداشته تا بتواند از خون آنها سوء استفاده کند. حال این سئوال را باید از رجوی جنایت کار پرسید تا کی می خواهید از خون اعضا مکیده و به حیات ننگین خود چون موش در مخفی گاه ها و زیر زمین ها ادامه دهید.
دیر نیست روزی که تو و مریمت در دادگاه مردم پاسخ مادران و پدران داغدار را بدهید.
هادی شبانی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا