مریم قجر با کبوترهایی که به هوا پرتاب می کند فرزندان مارا فراموش می کند. او کمر به کشته شدن تمام فرزندان ما بسته، می گوید تا یک نفر مانده من با کشور ایران مبارزه می کنم.چراخودش اونجا در عراق نمانده که ببیند بچه ها چه می کشند؟ ما بچه هامان را با بدبختی بزرگ کردیم اگر من مادر می دانستم که فرزندم عاقبتش اینجور می شود اصلا بچه دار نمی شدم.
با عرض سلام اینجانب مادر شهاب فروزنده هستم
پسرم دهم خرداد ماه 1375 از منزل خارج شد. هم اکنون مدت 17 سال و 7 ماه است که در اسارت مجاهدین به سر می برد سه مرتبه از ایران به اشرف رفتم ولی موفق به دیدار نشده ام. فرزندم در موقعیت سختی بسر می برد هر لحظه مرگ را به چشم می بیند. آنها از آزادی حرف می زنند ولی دریغ از آزادی. اگر ما نخواهیم فرزندانمان آنجا بمانند به کی و کجا باید پناه ببریم آنها حق دیدار با پدر و مادر را از فرزندانمان گرفته اند. آن آزادی که آنها فکر می کنند توهم است. چرا مریم را دستگیر نمی کنند؟ مگر این مادرها از او شاکی نیستند؟ مریم قجر با کبوترهایی که به هوا پرتاب می کند فرزندان مارا فراموش می کند. او کمر به کشته شدن تمام فرزندان ما بسته، می گوید تا یک نفر مانده من با کشور ایران مبارزه می کنم.چراخودش اونجا در عراق نمانده که ببیند بچه ها چه می کشند؟ ما بچه هامان را با بدبختی بزرگ کردیم اگر من مادر می دانستم که فرزندم عاقبتش اینجور می شود اصلا بچه دار نمی شدم. خواهش می کنم اول از کشور خودمان که دستشان از ما خانواده ها بازتر است فرزندان ما را نجات دهند. باید برای رهایی فرزندان، ما را راهنمایی کنند چون می توانند. چند سال پیش نامه های ما به سازمان ملل داده شد.پس شما مسئولین می توانید برای فرزندان ما شما خودتان اقدام کنید. از یونامی و حقوق بشر تقاضا مندم که به حقوق و وظایفی که به عهده آنها گذاشته اند از ما دریغ نکنند و برایمان کاری بکنند تا فرزندانمان را از دست نداده ایم. بچه ها هر گناهی که مرتکب شده باشند مسئولان سازمان باعث شده اند.آنهابه اختیار خودشان با پدر و مادرشان هم نمی توانند صحبت کنند. از شما تشکر می کنم و در پایان از کشور خودمان هم بابت زحماتی که متحمل می شوند سپاسگذارم. ماه منیر جلالی مادر شهاب فروزنده اسیر در فرقه رجوی
رونوشت: دفتر نخست وزیر محترم عراق صلیب سرخ جهانی حقوق بشر و یونامی نماینده یونامی درعراق