در اسارت تابوهای فرقه ای – قسمت اول

گفتگویی با دغدغه رهایی اسیران فرقه

” چشم ها را باید شست و جور دیگری به زندگی نگریست” عنوان نشستی است که در روز شنبه ۱۸ ژانویه با حضور تعدادی از اعضا رهاشده در شهر کلن آلمان و در دفتر کانون آوا برگزار گردید.

در این جلسه تعدادی از علاقمندان هم از طریق اسکایپ از کشورهای مختلف شرکت کرده و با انتقال تجربیات شخصی تابوهای ذهنی خویش را که در مناسبات فرقه به آنان بنوعی تزریق شده بود، تشریح نمودند. در ساعت پایانی جلسه آقای سعید شاهسوندی نیز بعنوان مهمان جلسه به جمع پیوست و نظرات خویش را در مورد مسائل روز بویژه آینده فرقه رجوی با جمع درمیان گذاشت و با نظرات دیگران نیز آشنا گردید.

در این گزارش سعی خواهم کرد از یادداشتی که از نظرات دوستان برداشته ام، استفاده کنم. بنابر اهمیتی که تجارب شخصی این دوستان در شناخت و آگاهی از آسیب های روحی –روانی فرقه بما خواهند داد، ترجیح میدهم که بیشتر به محتوای نظرات آنان بپردازم. ضروری میبینم که بابت انتقال ناقص نظریات ارزشمند دوستان در این گزارش، از دوستان عذرخواهی نمایم. امیدوارم که در جلسات بعد فایل صوتی ما بتواند نظریات دوستان را مستقیما پخش نماید.

مسعود:

خوش آمدید. جلسات ما هر یک ماه و نیم یکبار با عنوان ” چشم ها را باید شست و جور دیگری به زندگی نگریست ” در آلمان و هلند با شرکت دوستان جداشده، برگزار میگردد. آشنائی با آسیب های روحی- روانی که از طریق فرقه به ما وارد شده است و بازگشت به هویت اصلی و فاصله گرفتن از ارزش های فرقه ای از اهداف این جلسات می باشد. در این جلسه می خواهیم در مورد تابوهای فرقه ای که بعنوان یکی از مهمترین موانع ذهنی که بنوعی فرد را از حرکت و تنظیم رابطه با جامعه دور کرده و سد راه پیشرفت و رشد فردی خواهد شد، به تبادل نظر بپردازیم.

تابو اززبان “تونگان” و اقوام ” پولینیزه” که جزایری در اطراف فیلیپین هستند و بشدت مذهبی می باشند، گرفته شده است و بمعنای “ممنوع ” مورد استفاده قرار میگیرد. تابو یا” پَرهیزه” به آندسته از رفتارها،گفتارها و یا امور اجتماعی گفته میشود که برطبق رسم و آئین یا مذهب، ممنوع و نکوهش پذیر باشد.

تابو های تاریخی، فرهنگی و اجتماعی و سیاسی از جمله تابوهائی هستند که در واقع به مناسبات انسانی برمیگردند. امروز می خواهیم در مورد تابوهای فرقه ای که درواقع بنوعی برای استثمار نیرو و اسارت ذهنی ساخته و پرداخته میگردند و در ذهن فرد فعال میگردند، با یکدیگر تبادل نظر کنیم. تابوهائیکه در واقع فقط در آن مناسبات بصورت ترس و وحشت و کابوس خودشان را نشان میدهند و خارج از مناسبات فرقه نیز غیر مرسوم و نامتعادل شناخته میشوند.

مسعود بنی صدر در بخش ۱۲ نوشته هایش با عنوان ” فرقه های مخرب یک نوع برده داری نوین” در مورد تعریف ” شرف” در جامعه مینویسد” در کشور خودمان ایران بسیاری حاضرند تمام ثروت و دار و ندار خود را با شرف و آبروی اجتماعی عوض کنند. برایشان بدترین ناسزا اینستکه ” بیشرف” خوانده شوند. در مقابل خانم مریم رجوی در جریان انقلاب ایدئولوژیک درمرحله طلاق های اجباری میگوید” شما باید خود را روسیاه کنید. هرچه روسیاه تر(بی آبرو) شوید برای ما عزیزتر هستید.”

ارزش های فرقه ای که سالها آبروی ما خوانده میشدند و ترک آن در مناسبات فرقه “تابو” شناخته میشد در جامعه از هیچگونه ارزش ماهوی برخوردار نیست و استفاده از آن نیز مانند استفاده از ژاکت و کلاه و پالتو و دستکش در تابستان گرم و ۴۰ درجه بالای صفر خواهد بود.

بهزاد- هلند

در مناسبات فرقه چنین جا انداخته بود که هرکسی که بخواهد جدابشود بخاطر مسائل جنسی است و فرد را بدین ترتیب در اسارت نگه میداشتند و فرد بخاط ترس از این اتهام، قدرت رهائی از او گرفته میشد. خروج نیرو از مناسبات فرقه نیز مانند پیوستن آنها به رژیم معنی میشد و برای فرد بصورت تابوئی غیرقابل حل در می آمد. ترس از اینکه اگر جداشوم بمن می گویند که به رژیم پیوسته ام و مرا جاسوس جمهوری اسلامی خطاب کنند، بعنوان تابوئی مرا از حرکت بازمیداشت.

زهرا- المان

هنگام خروج از مناسبات احساس می کردم که خیانت بزرگی را انجام داده ام. مانند کسی بودم که روی کره ماه ول شده بودم و اراده ای از خودم نداشتم. از طرفی رفتن به نزد خانواده ام در ایران برایم تابوئی شده بود. وقتی با روانپزشک در مورد مشکلات خودم صحبت کردم او گفت که اگر به کسی که بالاترین آسیب های روحی- روانی را دیده باشد ۴۰ یا ۴۲ بدهم باید به تو بالای صد بدهم. او بمن گفت که برایم غیرقابل تصور است که تو علیرغم اینهمه فشلر و تحمل دردهای فزاینده، توانسته ای خودت را در جامعه جا بیندازی و موفق باشی.

فاطمه- فنلاند

من مانند شما در روابط مجاهدین نبوده ام و تابوهای ذهنیم به سالهائی برمیگردد که در زندان پس از اعدام همسرم گذراندم، زن جوان و بیوه ای که از زندان بیرون آمده است. شماتت ها و اینکه چگونه توانستی زنده از زندان بیرون بیائی وتنها شدن و تصمیماتی که بعنوان زن تنها با توجه به شرایط اجتماعی-اقتصائیاز طرف خانواده برایت گرفته میشود، همه فشارهاو تابوهائی بودند که باید از سرمیگذراندم. هر شب کابوس میدیدم و میبینم که آمده اند مرا با خودشان ببرند. وحشت از تاریکی و تنها شدن همچنان عذاب دهنده است.

مسعود:

از شماتت گفتی و اینکه بیرون از زندان از تو پرسیده میشد که چرا زنده هستی و چرا اعدامت نکرده اند. اتفاقا همین سئوال را هم رجوی از بچه هائیکه از زندان به سازمان در عراق پیوسته بودند، میکرد. به آنها میگفت که چرا شما را اعدام نکردند؟ حتما شما لو دادید و یا با آنها کنار امده اید. شما باید اینجا ثابت کنید که پاک و منزه هستید. رجوی آنها را بابت زنده ماندن بدهکار میکرد که بتواند هرچه بیشتر آنها را استثمار نماید.

بتول -آلمان

در ادامه بگویم که شما فاطی خانم خیلی شانس آوردید که به عراق نیامدید. آنها به زندانیانی که از زندان زنده بیرون می آمدند خائن میگفتند و به آنها فشار می آوردند که شما باید بالا بیاورید. به آنها می گفت که آدم های سالم کشته شده اند. شما باید زنده ماندنتان را مدیون برادر مسعود بدانید. قبل از اینکه من از فرقه فرار کنم بمن گفته بودند که اگر از اشرف بروی در خارج از اشرف تنها میمانی و سربازان عراقی به بسیاری از زنانی که قبل از تو فرار کرده اند، تجاوز نموده اند و بیرون از اشرف امن نیست و جمهوری اسلامی در آن مناطق حاکم است. آنها برای من تابوئی درست کرده بودند که بدون همسر و تنها بودن و خروج از روابط،، تجاوز دسته جمعی و همچنین در مرحله بعد وصل به وزارت اطلاعات را بدنبال خواهد داشت. ایجاد رعب و وحشت و تابوسازی برای قفل نیروهائیکه تمایل به خروج از فرقه را داشتند، بدین شکل هرروز تکرار میشد.

بهمن-آلمان

تابو و تعریف آن دامنه گسترده ای دارد که شاید از بحث ما خارج باشد. ولی ما تابوهای مثبتی هم داریم که در جامعه باعث میشوند جلوی بسیاری از جرم و جنایت ها را بگیرند و در واقع قبح اجتماعی دارند. متاسفانه فرقه این ارزش های اجتماعی را تغییر داد و آنان را بنفع منافع فرقه ای شکل داد. در مناسبات فرقه ای تو اجازه فکرکردن نداری و باید گوش بفرمان باشی. در نتیجه بتدریج اعتماد بنفس خودتو از دست میدهی. مرز فکر کردن هم بدینصورت است که باید آنطوری که گفته میشود و در مورد موضوعات داده شده فکرکنی و بهرحال انها حتی برای فکرکردن تو هم خط و خط کشی دارند.

مسعود

بخاطر محدود بودن زمان برنامه مجبوریم که این بحث را به جلسه دیگری موکول کنیم. اما برای ختم جلسه بهتر است که هرکدام از دوستان یک تابوی مشخص ذهنی خویش را گفته و در ضمن بگویند که چگونه این تابوی ذهنی خودشونو از سر گذروندند و یا آن را کاهش دادند؟

زهرا-آلمان

همانطور که گفتم مانند کسی بودم که در کره ماه تنها و بیکس ول شده است. من به ریشه های خودم برگشتم و هویت اصلی خودم را پیدا کردم.

فاطمه-فنلاند

من هنوز با این مشکلات و تابوها درگیرم با توجه به اینکه هنوز مدت زمان زیادی نیست که وارد محلی شدم که میتوانم در مورد این آسیب ها و تناقضات بیشتر فکر کنم تا راه حل مناسب را بیابم.

بتول- آلمان

فرقه همه چیز را برای خودش مجاز میدانست ولی برای بقیه آن را نامشروع و ممنوع اعلام میکرد. تابوی من این بود که فرقه با برداشتن روسریم بخواهد برایم طبق معمول حرف دربیاورد. من با برداشتن روسریم این تابویم را که دیگران در موردم چه خواهند گفت، شکستم.

بهمن-آلمان

مدتها بود که جداشدن از فرقه را خیانت میدانستم و این تابو مرا از رهائی و نجات از مناسبات فرقه بازمیداشت. بتدریج پس از اینکه اعتماد بنفس خودم را بازیافتم توانستم از این مرحله بگذرم.

بهزاد- هلند

من به یقین رسیدم که باید هر پدیده ای را با ارزش های اخلاقی خودم بسنجم و در ضمن بتوانم پدیده هارا از یکدیگر بخوبی تفکیک کرده و با نسبی دیدن پدیده ها بتوانم از پیش فرض های ذهنیم خودم را برحذر دارم. زیرا کل این جهان نسبی است.

مسعود

با تشکر از دوستان بخش اول این برنامه در اینجا به اتمام میرسد. سعید شاهسوندی مهمان این هفته ماست. سلام سعید عزیز خوش آمدی.

شاهسوندی-آلمان

سلام خدمت دوستان خوشحالم که در جمعتان هستم. آماده ام که به پرسش های شما پاسخ دهم.

مسعود

نظر شما در مورد شرایط بحرانی مجاهدین در لیبرتی با توجه به اینکه بخش هائی از خاک عراق مانند فلوجه و رمادی بدست القاعده و نیروهای خودسر عراقی افتاده است، چیست؟ و در ضمن آینده مجاهدین را چگونه میبینی؟

ادامه دارد

خروج از نسخه موبایل