سایت نیم نگاه: بعد از انتقال افراد به کمپ لیبرتی سران مجاهدین چه طرحی برای حضور نیروها و اعضا پس از خروج از قرارگاه اشرف داشتند شما به خوبی آگاه هستید ساختار تشکیلاتی به شکلی که در اشرف بود از هم پاشید و نیز امکان پی ریزی مناسبات و حصارهای آهنین تشکیلاتی همچنان که در اشرف شاهد آن بودیم دیگر وجود نداشت؟
حسابرسی هم به این شکل بود در حین کار که نفر خسته می شد فرمانده به سراغش میامد و نفر را صدا میزد انگار به نوکرش دستور می دهد و بهانه های بنی اسرائیلی می گرفت که چرا اینجا را خوب تمیز نکردی/چرا با فلانی در وسط کار صحبت کردی /چرا محفل زدی/ چرا وقتی توالت رفتی نیم ساعت طول کشید/ چرا کارت کند است، چرا اینقدر شلخته ای/ خلاصه آنقدر می گفت تا فرد عصبی میشد و با فرمانده اش عصبی برخورد می کرد همین موضوع را فرد باید در نشست عملیات جاری هم می خواند تا۲۰نفر هم در نشست به او فحش و دشنام بدهند.
بله، در لیبرتی نیز از صبح تا شب درگیری ذهنی و خودخوری شروع می شد بعد بایستی نشستهای عملیات جاری و غسل هفتگی هم میرفتی و دیگر شب هنگام رمقی باقی نمی ماند که به چیزی فکر کنی ذهنت داغون می شد و فشار روحی باعث می شد که خواب راحتی هم نداشته باشی.
ولی همه اینها مانع از این نمی شد که افراد از بیرون از لیبرتی بی خبر باشند چرا که اطراف لیبرتی مردم عادی بود و سر و صدای بچه ها آن نظم آهنین و حصارهای بسته قبلی که در اشرف بود را به هم می ریخت.
به مصاحبه که با کمیساریای عالی امور پناهندگان سازمان ملل می رفتی یک جوری از دنیای بیرون با خبرمی شدی. عده ای برای کشور ثالث آماده می شدند. دلت هوای خانواده را می کرد. در نتیجه ساختار نظامی و پلیسی رجوی هم قدرت نداشت که افراد را در غار نگه دارد ولی دستگاه پلیسی رجوی همچنان کار می کرد و راندمان هم داشت چرا که وقتی یونامی وارد لیبرتی می شد در هرمقر ۱۰ نفر مواظب بودند که چه کسی می رود با یونامی صحبت می کند و سریع خودشان را می رساندند که حرفها را گوش کنند و گزارش را به مسئولین فرقه رجوی بدهند. با وجود این وضعیت بسته و فشاری که وجود داشت برخی از افراد سرخورده و ناامید شدند چون سنگ اندازی های رجوی را می دیدند به همین دلیل ریزش در تشکیلات رجوی و لیبرتی در طی یک سال اخیر چند برابر شده است.
ادامه دارد …